چند سخن و شعر در مورد ع ش ق

هجران کیفر عشق است

 

عشق تنها مرضیست که بیمار از آن لذت می برد(افلاطون)

 

وعده وصل چون گردد نزديك آتش عشق شعله ورتر گردد

 

رو به هر قبله كردم صنما روي تو بود

آنچه محراب به معماري ابروي تو بود

عشقبازان همه دانند كه در غزوه عشق

در هر قلعه گشودند به بازوي تو بود.

 

دردناک است . . .

تو سکوت می کنی و

من صدایت را تجسم می کنم !

 

نگاهت رنج عظیمی است، وقتی بیادم می‌آورد که چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته‌ام .

 

تو دور می شوی

من در همین دور می مانم

!

پشیمان که شدی

برنگرد

!

لاشه ی یک دل که دیدن ندارد

!

 

دلبري، با دلبري دل از کفم دزديد و رفت.

هر چه کردم ناله از دل، سنگ دل نشنيد و رفت.

گفتمش اي دلربا دلبر! ز دل بردن چه سود؟

از ته دل، بر من ديوانه دل خنديد و رفت.

 

دردي است درد عشق كه هيچش طبيب نيست گر دردمند عشق بنالد گرش غريب نيست

 

در جان عاشق من شوق جدا شدن نیست

خو کرده این قفس را میل رها شدن نیست

من با تمام جانم پر بسته و اسیرم

باید که با تو باشم در پای تو بمیرم

عهدی که با تو بستم هرگز شکستنی نیست

این عشق تا دم مرگ هرگز گسستنی نیست

 

من با تمام جانم پر بسته و اسیرم باید که با تو باشم در راه تو بمیرم

 چرا
همیشه عاشقان آهو
شکارگر ترند

مگر
حرمت عشق
به رهایی نیست

 

خدایا...

دوزخت فرداست

چرا امروز می سوزیم ؟!

نمیدونم چرا یاد این افتادم :

الهی !

چون آتش فراق [داشتی]، با آتش دوزخ چه کار داشتی !؟

 

روزگار هرگز نفهمید

که عاشق شکست خورده

بهترین برنده ست،

هم عشق را برده

و هم غم عشق را..

 

قانون مانند تار عنکبوتی است که فقط کوچکترها در آن گرفتار میشوند

 

هر چه دام افكندم ، آهوها گريزان تر شدند

حال ، صدها دام ديگر در مقابل ريخته

هيچ راهی جز به دام افتادن صياد نيست

هر كجا پا می گذارم دامنی دل ريخته

عارفی از نيمه راه تحير بازگشت

گفت : خون عاشقان منزل به منزل ريخته

 

آن کسي که سالها در دام چشمانش مرا افکنده بود

ديدمش عشق را تعارف به يک بيگانه کرد

عشق را آلوده کرد !!!

 

فقط تــــــــــــــــــــــــــــــــو

من چرا دل به تـــــــــو دادم كه دلم ميشكني يا چه كردم كه به من باز نگه مي نكني دل و جانم به تــــــــو مشغول و نظر در چپ و راست تا ندانند رقيبان كه تـــــــو منظور مني ديگران چون بروند از نظر از دل برون تــــــــو چنان در دل ما رفته كه جان در بدني

 

_

پس از مرگم بيا اي خوش نگارم . بيا با جمع خوبان بر مزارم . كمر خم كن ببوس سنگ مزارم . كه من در زير خاك در انتظارم

 

مجنون را به محكمه بردند گفتند توبه كن گفت خدايا عاشق ترم كن

 

عشق حواس را از دیدن عیوب منع می کند

.

 

عشاق دلباخته معمولا در سکوت بسر می برند

.

 

روح عاشق هیچگاه در خانه نیست

.

 

تنها عشق می تواند آدمی را از خانه و کاشانه اش آواره کند و تنها

خاطرهٔ مرد ماهیگیری رعنا می تواند

آبی دریایی کوچکی را از دریا

جدا کند،تا آنجا که روی زمین سنگلاخی خشک بسرد و درد و رنج زمین

را نادیده بگیرد

.

 

ترجیح می دهم در آتش کین آنها نابود گردم،تا اینکه بدون عشق تو تن به ذلت زندگی تسلیم کنم

.

 

تا دوری نزدیک نتوانی بود

. اگر همیشه دور بمانی ، عشق خواهد مرد. اگر همیشه نزدیک بمانی

عشق خواهد مرد

.

به عالم هر کجا درد و غمی بود

//به هم کردند و عشقش نام کردند.

 

اگر زمين از تاريكي نترسد، شب مي گذرد

...و روز بعد آفتاب تازه اي خواهد تابيد.

 

آخرالامرگل کوزه گران خواهی شد     حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی

 

همه به يكديگر عشق مي ورزيم و دروغ، بوسه اي است كه با يكديگر رد و بدل مي كنيم

.((فرناندو پسوا))

 


مطالب مشابه :


شعری در فراق خواهر

شعری در فراق در ميان که علاقه ای به مطالب علمی دارند راه اندازی نموده ام امیدوارم تا




جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا

جملات و اشعار بزرگان در مورد دوست و دوستي به ترتيب حروف الفبا




شعری از حافظ

فراق و جدایی - شعری از حافظ فراق و جدایی. در فراقت چون شمع می سوزم / در کنارت چون باد می




چند سخن و شعر در مورد ع ش ق

ای زیبا خود را در عشق جستجو کن نه در چند سخن و شعر در مورد ع ش ق . چون آتش فراق




شعری زیبا در مورد مرگ

شعری زیبا در مورد مرگ جنازه‌ام چو ببینی مگو فراق فراق مرا وصال و ملاقات آن زمان




"فراق یار" و "درد فراق"

درد فراق. ز هجـــر تو مرا در دل حدیث عشق"؛ سومین مجموعه شعری بنده و "نجوای غربت




شعری در فراق امام زمان

شعری زیبا در مورد خدا . شعر زیبا . داستان کوتاه و آموزنده . شعری در فراق امام




شعر فراق

شعری زیبا در مورد حضرت علی . شعری زیبا و پر شعر فراق




برچسب :