ترکيب بندي باتمرکز فرم ها

 

ترکيب بندي باتمرکز فرم ها

هنرمندان هنرهاي تجسمي,به منظور انتقال ايده ها وآرمان فکري خودبه ديگران,روش هاي گوناگوني رادرساختمان وترکيب بندي آثار هنري خويش, برمي گزينند, يکي از موثرترين جنبه هاي ترکيب عناصر بصري ,روش «تمرکز» است. تمرکزيعني جمع شدن واحدهائي ازيک شکل وفرم معين درفضاي سطح تصوير تمرکز شکل ها معمولاً ايجاد حرکت هاي ريتميک مي کندواغلب يک مرکزجلب توجه براي چشم درصفحه به وجود مي آورد.ايجاد تمرکز,ممکن است به وسيله نقطه ها انجام پذيرد.دراين حالت,تجمع نقطه ها به عنوان يک مرکزديد,چشم رابه طرف خود جلب مي کند وکم کم باپراکنده شدن نقطه هاازمرکزتجمع به طرف فضاهاي خالي صفحه,چشم متوجه تمام سطح تصوير شده وتعادل بصري برقرارمي گردد.تمرکزبه وسيله نقطه ها ممکن است داراي دوياچند مرکزديده باشد.ايجادتمرکز,ممکن است به وسيله باندهاي مجتمع طولي, انجام مي گيرد, گاهي واحد هائي از شکل از باندخارج شده وبه طرف فضاهاي خالي صفحه حرکت مي کنند, وگاهي تمام واحدهاي شکل به صورت مجتمع درطول باند, تمرکزيافته اند. ايجاد تمرکز, گاهي ازتجمع واحدهائي ازسطوح تقريباًمتراکم به وجود مي آيد.

ترکيب بندي( کمپوزيسيون )

آفرينش کليه آثار هنرهاي تجسمي,نيازمند طراحي وسازمان دهي دقيق عناصربصري است که آن راکمپوزيسيون ياترکيب بندي مي ناميم. هنرمنددرسازماندهي وترکيب بندي يک اثرهنري, عناصري چون, خط, شکل, بافت, نور و سايه ورنگ را درقالب يک مجموعه ساختماني منظم دوبعدي ياسه بعدي, ترکيب مي کند و بدين وسيله ,ايده ها ومفاهيم ذهني خويش رابيان کرده وبه ديگران انتقال مي دهد. عناصر بصري, درجريان ترکيب بايکديگر, دريک مجموعه تصويري, کيفيتهاي ويژه وباارزشي راازلحاظ بصري به وجودمي آورند, که درالقا مفاهيم موردنظر هنرمندبه ديگران,نقش بااهميتي داشته ودرحقيقت وسيله موثري درانتقال محتواي اثربه بيندگان مي باشند.تعداداين کيفيت هاي بنيادي که يک کمپوزيسيون خوب رامي سازند فراوانند,اما مهمترين آن ها عبارتند از: ريتم ,تعادل ,تناسب وشکل وزمينه «فضاي مثبت ومنفي» , که هرکدام جداگانه موردبحث قرارخواهندگرفت.

 

اصول ترکيب در طراحی حجم

جاي دادن منطقي عناصرتجسمي درفضاي موردنظر, درسطح دوبعدي ويادرفضاي سه بعدي, ترکيب بندي ياکمپوزيسيون گفته مي شود. ترکيب بندي تحت قوائدواصول معين ومحاسبات دقيق انجام مي گيردوبين عناصر تصويري ارتباط پيوند وروابط منطقي ايجاد مي کند. نظم وترتيب دادن, برنامه ريزي کردن بين عناصرتصويري, منسجم نمودن قسمت ها باهم, ترکيب کردن وکنارهم قراردادن آنها, ساختاروسازماندهي عناصر تجسمي وبالاخره هماهنگ کردن همه اجزاء باهم, مفهوم ترکيب رامشخص مي کند. اصطلاح ترکيب ( کمپوزيسيون ) درهمه هنرها وبالاخص هنرهاي تجسمي بکارمي رود. ازجمله گفته مي شود يک ترکيب موسيقي, يک ترکيب نقوش هندسي وغيرهندسي, يک ترکيب شکل انتزاعي, ترکيب يک فيلم سينمايي, ترکيب يک شعر وقطعه ادبي, وبه طور کلي ترکيب يک اثرهنري. علاوه براين مي توانيم ايجاد هماهنگي ومطابقت بين دو يا چند واحد متشابه ويامتفاوت راترکيب يا کمپوزيسيون بگوئيم. شکل ها هرکدام نسبت به فضايي که درآن قرار مي گيرند جلوه ونمودي متفاوت کسب مي کنند ودراثر فعل وانفعالات ونيروهاي بصري ناشي از شکل زمينه مفهومي جداگانه بدست مي دهند. هرشکل ثابت, مثلاً يک دايره, درداخل مربع, مربع مستطيل, لوزي وحتي دايره اي ديگر جلوه هاي متغيير بخود مي گيرد وخصوصيت تصويري آن متغيير مي شود. بدين ترتيب ملاحظه مي کنيم که هر نقش وشکلي نسبت به شکل وفضايي که پيرامونش مي باشد. جلوه ومعني خاص پيدا مي کند که آن ناشي ازمجموعه اي فعل وانفعالات ونيروهاي بصري است درنتيجه هرواحد بصري موقعيت فضايي وجلوه ونمودخودرابه واسطه روابط فعال ومتقابل واحدهاي تصويري پيرامون خودکسب مي کندونيروهاي تصويري که ازجهات مختلف, راست وچپ, بالاو پايين, جلووعقب برآن اثرمي گذارند. موقعيت فضايي آن راايجادمي کنند. ضمناً بايد اشاره کنيم که علاوه بر مواردمذکور, رنگ باارزش هاي تصويري خاص خودکه دائماً تحت تاثيرودگرگوني شرايط فضايي وتابش نورمي باشد, وبافت نيز بصورت موثردرمشخص کردن موقعيت فضايي وکيفيات بصري عناصر تصويري موثر هستند. اکنون براي درک بهتر موقعيت فضايي وچگونگي انريي تصويري شکل ها ونيروهاي ناپيداي ازعوامل بصري چند شکل رامورد توجه قرار مي دهيم. درهريک ازسطوح مانند مربع, مستطيل, مثلث, دايره, لوزي وغيره, نيروهاي ناپيداي وجودداردکه ماآن را<انرژي تصويري> نام مي نهيم که واقعيت عيني ندارداما قابل ادراک مي باشند. ازجمله درمربع: مربع داراي خصوصيتي است که مستطيل فاقدآن است. درمربع چهارنيروازمرکزبه يک اندازه متقارن به اطراف يابالعکس حرکت مي کنندودرنتيجه جلوه آن متعادل وايستاست.

[مربع= تعادل+ ايستايي]

درمربع مستطيل نيز علاوه برانرژيهاي موجود درمربع, داراي انرژي ديگري است. که درمسير طول مستطيل درجريان است. درنتيجه درون مستطيل شش نيرو وجودداردکه چهارنيروي آن همانندمربع است. وداراي جلوه ايستاست ودونيروي اضافي جهت وکشش آن راايجاد کرده است.

[مستطيل= تعادل+ پويايي]

درمثلث سه نيرو ازرئوس آن به جانب نقطه مرکزي وبالعکس درجريان است. مثلثي که قاعده اش موازي سطح زمين باشد متعادل و ايستاست, درصورتيکه رأس آن درپايين روي زمين باشد ناپايداراست.

دردايره تمام نيروها ازمحيط آن به طرف مرکز درجريان است ويا ازمرکز به طرف محيط دايره حس مي شود.

 [ دايره= تعادل+ حرکت]

لوزي داراي همان نيروهاي مربع است با اين اختلاف که ازحالت تعادل خارج گشته به دورأس چهار گوشه فشار بيشتري واردکرده است. درچهار شکل زير انرژي تصويري آن ها مشخص شده است.

بدين ترتيب هرشکل ونقشي باتوجه به انرژي ها ونيروهاي تصويري آن رويت وادراک مي شود. و تجمع نيروهاي مربوطه, ماهيت وجودي آن رامي سازد. هرسطح تصوير يا تابلو نقاشي, فضاي دوبعدي محدودي است که عالمي رامطرح مي کند. دراين عالم کناره هاي سطح تصوير حدومرز فضاراتعيين مي کنددرون کادرتصويرنيزعلاوه بر محورهاي عمودي وافقي, داراي خطوط ارتباطي ديگري است که ساختمان دروني کادرمشخص مي نمايد؛ومحل قرارگرفتن عناصر تصويري موردنظر رامعلوم مي دارد. درنتيجه سطح تصويردوبعدي ميدان وفضايي مي شود که هرگونه واحد بصري اعم از نقطه وخط وسطح ياشکل هاي طبيعي يانقوش مجرد,هرکدام درمحل فضايي خود,راست باچپ, بالا ياپايين,جلوياعقب, درفضاقرارمي گيرند. بررسي موقعيت هاي فضايي عناصرتصويري درهرکادرياسطح دوبعدي مفاهيم فضايي ونيروهاي تصويري رامشخص مي کند. اما قبلاً بايد درنظر داشته باشيم که هرگاه کادر يا سطح دوبعدي رامطرح يادرنظر مي گيريم,محدودة عالمي رامشخص مي کنيم. که درون آن خلاء تصويري است وفاقدهرگونه انرژي بصري وفعل وانفعالات تصويري است. وباقرارگرفتن هر عنصر تصويري اعم از نقطه يا خط ياسطح دردرون سطح, انرژيهاي بصري وفعل وانفعالات تصويري آن, فعال مي گردد. باقرار گرفتن يک نقطه درکادرمربع, بلافاصله باتمام قسمتهاي مربع ارتباط برقرار مي کند. بعلت تنهابودن تمام انرژي وامکانات خودرابه معرض نمايش مي گذارد. دراين حالت نقطه بانيروي شديد خودرامطرح مي کند. بااضافه شدن يک نقطه ديگر, دونقطه بخاطر روابط متقابل بين خودوارتباط هرکدام باتمام کادر, در حاليکه هريک ديگري رانفي مي کند. باانرژي مساوي به رقابت برمي خيزد. هرگاه نقطه ها به هم نزديک شوند. انرژي تصويري آن ها باهم جمع مي شود ليکن نمي توانندحالت تاکيد نقطه واحد رابه نمايش بگذارند. براي درک مسئله, تجربه هاي فضايي متفاوتي راانجام مي دهيم. باقراردادن لکه سياهي درمرکز يک مربع, درسمت راست پايين, درسمت چپ ودرقسمت بالا عملاً چهارنوع فضايي تصويري ايجاد کرده ايم.

ملاحظه مي کنيم که نيروي هاي ناپيداي تصويري ازاطراف به جانب لکه هاي سياه جلب شده ودرآن محل تلاقي کرده اند.

ـ تجربه هاي ديگري راباعناصر تصويري که ازنظرشکل متنوع هستندانجام مي دهيم. باتوجه به اين اصل که بيننده هميشه بين عناصر تصويري مشابه ارتباط سريعتري برقرار مي کند, اين نکته رويت شکل وساختمان کلي هرمجموعه اي راتسهيل مي نمايد.

ـ تعداد, اندازه وشکل نيز درايجاد فضاي تصويري جديد نقش اساسي دارد دارند و در اين حالت تقسيمات فضايي وانرژيهاي تصويري متعددي دخالت مي کنند.

از عوامل ديگري که درچگونگي فضاسازي مطرح است. وزن ياسنگيني وسبکي عناصر تصويري  مي باشد. که اين نيز دررابطه بااندازه, تعداد و وضعيت قرارگرفتن آن ها درکادر مي باشد.

ـ باقراردادن يک نقطه دريک سمت کادر مربع , آن رابه حالت نامتعادل احساس مي کنيم, ودر صورتيکه دونقطه به حالت متقارن درصفحه قرارگيرند نتيجه را به حالت متعادل ملاحظه مي نمائيم. همين حالت تعادل را با نقطه هاي بزرگ وکوچک مي توانيم تجربه کنيم. اکنون نکته هاي درباره مفهوم تعادل طرح مي نمائيم. ترازويک وسيله کاربردي است که به صورت سمبليک نمايش دهنده تعادل وتوازن است که برمحور افقي وعمودي مستقر مي باشد. بااضافه کردن وزنه هاي مساوي تعادل حفظ شوددراين حالت تعادل راباوزنه هاي که ازنظروزن برابر وازنظراندازه متفاوتند ايجادنمود.(تعادل دراين حالت بصورت نامتقارن است.) همين خصوصيت به وسيله عناصر تصويري درکادرتصوير قابل احساس وادراک است. دراينجا کادر تصوير بمنزله ترازويي است و عناصر تصويري نيز باتوجه به اندازه ومحل قرارگرفتن وجلوه بصري آن هااز نظروزن, تعادل وتوازن بصري متقارن يا غير متقارن ايجاد مي کنند.

برخي عوامل دررابطه باوزن موثرعبارتنداز:

ـ فرمهاي بزرگ سنگين ترازفرم هاي کوچک مي باشند.

ـ فرمهاي منظم وبسته سنگين ترازفرم هاي نامنظم وبازمي باشند.

ـ فرمهاي فشرده, سنگين تراز فرمهاي پخش شده هستند.

ـ فرمهاي به هم پيوسته,سنگين ترازفرمهاي پراکنده وجداازيکديگر مي باشند.

ـ حرکت تندوسريع سنگين ترازحرکت آهسته است.

ـ حرکت هاي که درزمان طولاني ايجادمي شود. سنگين ترازحرکت هاي است که درزمان کوتاه ايجاد مي شود.

ـ ازنظررنگ کنتراست. زياد سنگين ترازکنتراست. کم است. درعين حال که کميت رنگ نيزدر سنگيني آن موثرمي باشد.

ـ رنگ قرمز سنگين ترازرنگ آبي مي باشد.

(به علت اهميت وحساسيت رنگ,آن رادرمبحث جداگانه اي موردبررسي قرارخواهيم داد.)

ـ مفهوم سنگيني وسبکي رامي توان ازطريق مقايسه نمونه هاي تصوير هاي مشابه شناخت که داراي کنتراست شديد تاريک وروشن هستند.

ـ انرژي هاي تصويري که خاصيت ذاتي عناصر بصري مي باشند, به وضوح درايجاد تعادل وتوازن وهماهنگي نمونه هاي تصويري موثر هستند. درضمن فضاهاي خالي يا پيراموني اشکال واحجام نيز نقش فعالي درنمايش موقعيت هاي فضايي دارند. همانطور که قبلاًاشاره نموديم جاي دادن منطقي عناصر تجسمي درفضاي موردنظر,تحت قوائد واصول مشخصي انجام مي شود.تاارتباط هماهنگ وموزوني رادرکل اثر به وجود آورد. بنظر مي آيدکه اين نکته درهرج ومرج تصوير سازي مدرن سالهاي اخير که آزادي هاي فردي درامورهنري به مرزبيماري رسيده است موردبي توجهي وغفلت قرار گرفته است. به همين جهت نياز به بازشناسي اصول هماهنگ وموزوني (هارمونيک) که دردوره هاي پيشين بصورت آشکار يا پنهان پايه واساس هنرنقاشي بوده است بنظر ضروري مي آيد. اما درهمين زمان هرج ومرج نيز آن دسته ازآثارهنري که داراي ارزش هاي والاي هنري واصول وضوابط علمي بوده, ازچشم تيز بين هنرشناسان به دورنمانده است. مطالعه اسکلت بندي يک اثرنقاشي, مهمترين ومرموزترين بخش فني آن محسوب مي شود. که درعين حال بسيار ضروري است. دراين امر بايستي جستجوگرحتي بر خلاف ميل خود نظرهاي ديگر رابپذيرد. فردمحقق بايدبه فرضيه هاي قبلي خود توجه کافي کندوبه تقسيمات هندسي وخصوصيات فضايي اثر نقاشي موردنظر بينديشد. دررابطه باترکيب بندي, نظريه هاي زيباشناسي متفاوتي ارائه شده که مربوط به دوره هاي گذشته وسبک هاي مختلف است تاحدودي هم بايکديگر درارتباط هستند. ضمناً نبايد بيمورد تنهاخصوصيات يک دوره راقبول کردياازدوره اي بي جهت دفاع نمود. بايستي قدم به قدم از ميان آثار تصويري ونقاشي دوره ها عبورکردوارزش ها وداده هاي تازه هرعصروهرهنرمندي ر ا شناخت وجَوفکري مربوطه رادرهراثرهنري بررسي نمود. نتيجه اينگونه دقت ها وجستجوها مفيد خواهدبود.

درمبحث ترکيب بندي هميشه به يک سري اصول وقوائدمشخص اشاره مي شودکه بنام <اعدادطلايي> يا <نسبت هاي طلايي> ويا <هندسه پنهان> نقاشان ناميده شده است. اين قوائد رانويسنده معروف<شارل بولو> درکتاب: <شارپانت وهندسه پنهان نقاشان> بطور جامع وکامل مطرح کرده است. که براي علاقه مندان دراين زمينه کتاب بسيارمفيدي مي باشد. شارل بولو آثارمتعددي ومتنوعي راازميان آثار نقاشي برگزيده وتجزيه و تحليل نموده است. ترکيب بندي هاي موزون عهدرنسانس براي اوکشف تازه اي محسوب مي شود وفکرهندسي هنرمندان برجسته اين دوره راهمانند < پي يِرود لافِرانچِسکا > بخوبي شناخته است. اوبادستيابي به هندسه پنهان مورموزنقاشي هردوره اي ,يکي ازمهمترين مباحث و معيارهاي زيباشناسي رانمايان ساخته,بسياري ازآثارنقاشي مدرن رابدقت ارزيابي نموده ورموز هندسي آثار برخي ازنقاشان مدرن رانيز مانندسزان, سورا, ماتيس, کاندينسکي, گري, موندريان کشف کرده است. اين مسئله براي همه ثابت شده است که هيچ اثرهنري نمي تواند ماندگار شود, مگرآن که طبق اصول وضوابط دقيق وعلمي به وجود آمده باشد. ازهمه نکات مهمتر ترکيب بندي ودرواقع ساختمان دروني اثرهنري است که بايد اساس فرمولهاي تثبيت شده هنرهاي تجسمي انجام شده باشد. ممکن است تصور شود که رعايت ارزش هاي ساختماني وترکيب بندي براي نقاشي به شيوه هاي مدرن, آنچنان ضرورتي ندارد. اين مطلب راکساني بکارمي برندکه هنرمدرن رانشناخته اند. زيراهيچ اثري بدونه توجه به قوانين ساختماني وارزشهاي ترکيب بندي,اصولاً اثري موفق محسوب نخواهدشد. اهميت ساختمان يک اثرنقاشي ماننداسکلت بدن انسان ويايک بنا امري اجتناب ناپذير است همچنانکه درکتاب <نوشته هاي دلاکروا> مي خوانيم: <خطوط اصلي نمي تواند درتابلونقاشي وجودنداشته باشد.> مي بايست تابلو نقاشي به ترتيبي طراحي وساختمان بندي شود. که رياضي دان ويافيلسوف اثري به وجودمي آورد. اين نکته رااکثر هنرمندان بزرگ مانندسزان, ماتيس, دلاکروا, روبَنس, داوينچي و خصوصاً ميکل آنژ رعايت کرده اند. درباره هنرترکيب بندي يک تابلو صحبت بسيار مي شود. برخي آن راعلم رياضي وآگاهيهاي ظريف پنهان درخاطره هنرمند مي دانند که درموقع خلق اثرهنري به معرض نمايش درمي آيد. عده اي نيز آثار آن راقوانين ودستور العمل هاي کارگروهي ومدرسه اي(آکادميک) دانسته اندکه بايستي توسط هنرجويان وحتي هنرمندان بدون کم وکاست اجراگردد. به نظر ماهردوصحيح است؛ مهم اينست که هنرمند اثرهنري خودرا طبق موازين واصول دقيق ترکيب بندي استوارکند. خصوصاًاگربخواهدمطابق ايده هاي تجسمي ازمرزابعادکوچک درزمينه نقاشي معمولي فراتر رودوآثاربزرگ راباابعادوسيع وعظيم به وجودآورد, آن وقت رعايت قوانين هندسي ورياضي الزامي مي گردد. نقاشي تنها يک سطح صاف نيست, بلکه فضايي است که درآفرينش آن, هندسه نقش اوليه رابازي مي کندوسايه روشن ها ورنگها وشکلها نيز هرکدام باقوانين درخدمت ترکيب بندي وساختمان تابلو مي باشند. براي درک بهترمسئله,نمونه هاي متعددي ازآثارنقاشي استادان هنررابه عنوان نمونه انتخاب کرده ايم وهمراه باآن آناليزهاي دقيقي که چگونگي متعلق به<شارل بولو> مي باشد. بادقت وفرزانگي بسيارانجام شده است واطلاعات ماراتکميل مي کند.

 اصولطراحی حجم

به اشیایی که دارای سه بعد طول و عرض و ارتفاع یا عمق باشد حجم گفته میشود. معمولا همه اشیاء مادی در طبیعت دارای حجم هستند . اگر چه برخی از آنها ممکن است علاوه بر طول و عرض دارای ضخامت ، عمق یا ارتفاع بسیار کمی باشد اما قاعدتا حجم هایی هستند که بخشی از فضا را اشغال میکنند . این حجم ها گاهی به طور طبیعی به صورت نسبتا منظمی دیده می شوند. مثل حجم برخی از درخت ها، میوه ها، و غیره اما بیشتر اوقات به شکل غیر منظم جلوه می کنند، مثل حجم صخره ها، گیاهان، حیوانات، و بسیاری چیزهای دیگر .

همانطور که سه شکل دایره، مربع و مثلث به عنوان اشکال پایه برای سطح نام برده شده اند دایره ، مکعب و هرم را نیز می توان به عنوان احجام هندسی پایه نام برد .که این سه نوع حجم به ندرت در طبیعت به طور منظم دیده می شوند . اما به طور کلی همه حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند. همانگونه که از حرکت خط در فضا سطح بوجود می آید از حرکت سطح در فضا بعد سومی که همان حجم است ایجاد می شود.

·        احجام مجازی

در هنرهای تجسمی چنانچه یک نقطه را در سه بعد گسترش دهیم و یا یک پاره خط را در جهت های مختلف حرکت دهیم ، تجسمی از حجم به وجود می آید و به همین جهت در هنرهای تجسمی حجم ممکن است همیشه ملموس و مادی نباشد ولی از نظر بصری وجود داشته باشد که درآن صورت می توان به آن حجم مجازی گفت.

این تصور را من توسط نقطه به اشکال مثلث و مربع در آورده ام البته این مهم نیست هر کسی این کار را می تواند بکند مسئله این است که من در مطالب بالا گفتم اگر به نقطه بعد دهیم به هر شکلی در خواهد آمد فقط کافیست آن نقطه را به صورت فرضی در ذهنمان به هم وصل کنیم تا یک حجم به وجود بیآد که درنهایت این حجم با استفاده از ذهن انسان مجازی تلقی میشود

حجم میتواند تهی و یا تو پر باشد و به همین نسبت درون یا بیرون آن اهمیت پیدا می کند معمولا فضایی را که حجم اشغال میکندفضای مثبت یا Positive می گویند و فضای پیرامون آن یا ما بین دو حجم یا حفره میان یک حجم تهی را فضای منفی یا Negative می نامند مثل فضای داخل یک لوله قطور.

قابل ذکر است که حجم عنصر اصلی کار مجسمه سازان است. ارزش و اهمیت حجم به تمام و کمال در شکل پذیری ، رنگ ، بافت، جنسیت و ارزش های متنوع بصری در مجسمه سازی و کار با حجم است که مطرح می شود

همیشه نمایش حجم در فضا و رابطه متقابل آن با فضای پیرامونش اصل مهم مجسمه سازی است . این روابط در نقش بر جسته سازی که از یک سو با نقاشی و از سوی دیگر با معماری در ارتباط است اهمیتی به سزا دارد. نقش بر جسته که از یک سمت بسته و محدود است به حجمی گفته می شود که در آن اشیاء و پیکره ها به صورت کم و بیش بر آمده از سطح به نمایش در آمده باشند. نقش بر جسته گاهی حالتی تزیینی برای سطوح معماری دارد و معماری نیز متقابلا همین حالت را برای نقش برجسته به عهده دارد. در کل باید گفت که نقش برجسته حالتی بینا بینی میان نقاشی و مجسمه سازی دارد.

گاهی هنرمندان نقش برجسته ساز از نقاشی الهام گرفته اند و گاهی هنرمندان نقاش از نقش برجسته ها تاثیر پذیرفته اند . گاهی رویداد های تاریخی به وسیله نقش برجسته جاودانه شده اند و گاهی در نقش برجسته ها افسانه ها و داستان های نمادین و اساطیری باز نمایی شده اند نقش نور در باز نمایی حجم و خصوصیات آن نیز شایسته توجه می باشد . به طور دقیق تر این نور است که امکان رویت اجسام را در فضا برای ما بوجود می آورد از این جهت معمولا هنرمندان به وسیله روابط پیچیده ای که حجم با فضا دارد نقش نور را در آثار خود مورد مطالعه و ارزیابی قرار میدهند.

و حال به صورت خلاصه میشود گفت که حجم:

[دارای طول و عرض و عمق است و فضا را اشغال می کند 

[زاییده دست انسان است

[ نور نقشی تعیین کننده در بیان شکل آن دارد 

[جنس آن ملموس بوده و درآن مطرح است 

[مجسمه از موادی ملموس تشکیل شده است که به وسیله قالبها و شکل ها به هم پیوسته است.

·        سطح چيست ؟

شكلي كه داراي دو بعد باشد سطح ناميده مي شود. همچنين روي چيزها را نيز سطح مي گويند . حركت نقطه درفضا خط را ايجاد مي كند و حركت خط در فضا موجب پديد آمدن سطح است. سطح به صورت مطلق كمتردرطبيعت يافت مي شود وآنچه كه سطح است و دردسترس انسان قرار دارد ويا ازآن بهره مي گيرد اغلب ساخته ذهن ودست خود اوست. سطح درشكلهاي بي شماري پيرامون ما يافت مي شود ولي از نظر تقسيم بندي سطح را مي توان در سه شكل بنيادي (( مربع ، مثلث ، دايره )) خلاصه نمود.

·        ‌‌ مفهوم مربع

مربع يكي ديگر از شكل هاي ساده هندسي است كه از چهار ضلع و چهار زاويه مساوي ساخته مي شود و مربع از زيباترين اشكال هندسي است. و مفهوم آن استواري ؛ مردانگي ؛ سكون ؛ منطق ؛ و معرف زمين است . در عين حال نمادي از جهان مخلوق و نيز مبين كشتزار؛ حصار؛ پنجره و جان پناه است.

شكل مربع از چهار ضلع برابر تشكيل شده است هر يك از اين چهار ضلع مي تواند نمايانگر

1) چهاز ضلع آب ؛ باد ؛ خاك ؛ آتش باشد

2) چهارجهت اصلي شمال ، جنوب ، مشرق ، مغرب باشد

3) چهارفصل بهار، تابستان، پاييز،زمستان باشد

4) چهارمرحله از زندگي كودكي،جواني،ميان سالي، وپيري باشد

5) چهارطبع سردي،گرمي،خشكي،رطوبت باشد

6)چهارخلط صفرا،سودا،بلغم،خون باشد

7) چهارمرحله از تكامل بشري دوران جنيني،دوران زندگي،مرگ،رستاخيز، معاد باشد

·        مفهوم مثلث

مثلث نمادي از ايستايي و توازن و نيز نمادي از زهدان است مثلث به واسطه زواياي تندي كه دارد سطحي مهاجم و شكلي ستيزنده به نظر ميرسد كه همواره در حال تحول و پويايي است.

جهت مثلث ها اگر تغيير كند مفهوم آنها هم تغيير ميكند پس.......

rمثلثي كه قسمت نوك تيز آن رو به بالاست مفهومش اين است:

واسطه ، پيوند دهنده ، بسيارموزني وغيرقابل كنترل، خبرچين ، هشداردهنده ، پرهيز +احتياط، درذات خود خطرناك است ومحيط را دگرگون ميكند وسبك ديده ميشود ونشان هوشمندي است و ميل رقابت درانسان را توسعه ميدهد وخلاق وتك رواست ومتعادل،قابل اعتماد، و نيز تفكر برانگيز.

r مثلثي كه قسمت نوك تيز آن رو به پایین است مفهومش اين است:

مردانه است غير قابل اعتماد ،تعادل ندارد وخطر قطعي است

·        مفهوم دايره

اگر اين را قبول داشته باشيم كه مربع نمادي از مكان است دايره نمادي از حركت و زمان است در عين حال دايره نمادي است از آسمان عالم ملكوت ، حركت اجرام سماوي در حال محوري دوار و سيارو نيزنمادي است ازجهان معنوي و متعال اززمانهاي بسيار دور شكل دايره درنماد يين مظهر تاريكي و يانگ مظهر نور در فرهنگ چين مطرح بوده است.

·        تکرار و ترکیب احجام

ازتكراروتركيب شكلهاي مربع و مثلث و دايره مي توان سطح هاي متعدد منظم و غير منظمي به دست آورد همچنان كه اگر اشكال پيچيده وآلي طبيعت را تجزيه و ساده كنيم مجددا به اشكال ساده يعني مربع و مثلث ودايره خواهيم رسيد.

درهنرهاي تجسمي سطح را به انحاءمختلف مي توان تجسم بخشيد و به وجود آورد به عنوان مثال از حركت يك پاره خط درفضا يا برصفحه دريك جهت خاص سطح ساخته مي شود.

همچنين اگرنقطه اي را دردوبعد گسترش دهيم سطح تشكيل مي شود و به همين ترتيب فضاي تجسمي ميان حداقل سه نقطه جدا ازهم و يا فضاي بين دو پاره خط مي تواند سطح را تداعي كند عموما در يك تابلو نقاشي همه چيزروي سطح بيان ميشود درنقاشي طبيعت گراسطوح نمايش دهنده وجوه مختلف اجسام واشياء درطبيعت پيرامون ما هستند وازاتصال آنها به يكديگروتغييرشكل آنها دراثرعمق نمايي توهم حجم و دوري ونزديكي به وجود مي آيد اما بدانيد كه درنقاشي انتزاعي سطح ها بيانگر و نمايش دهنده شي خاصي نيستند و گاه يك اثرانتزاعي فقط از طريق تركيب چند سطح با بافت ،رنگها يا تيرگي و روشني هاي مختلف به وجود مي آيد.

·        مفهوم سبکی

در امتداد قائم تعریف می شود
یعنی هرچه از زمین دورتر باشیم احساس سبکی بیشتری میکنیم اگرچه در واقعیت این طور نیست مانند برجها در کنار ویلاها که برجها به ظاهر سبک ترند
 حضور تأثیر ماده به حداقل میرسد
یعنی ماده ها در فضا احساس نمی شوند و سنگینی نمی کنند.مانند سنگ و آب

 اگر از آب استفاده کنیم حضورش کمتر از سنگ احساس می شود
 فضا تمایل به ادغام شدن با محیط خارج(بزرگتر)را دارد
احجام اگر واگرا باشند احساس سبکی بیشتری به ما میدهند
 تعادل نا متقارن دارد
هرچه متقارن تر باشد احساس سنگینی فضا بیشتر میشود.میتوانیم این را در طراحی های مدرن با مساجد ببینیم
 فضا انبساط یافته به نظر میرسد
گوشه ها شفاف یا خالی به نظر میرسند
 احجام حالت صعودی دارند
 سطوح دارای اطلاعات نسبتا زیادی میباشند
 مرکز ثقل بصری بالاتر از یک دوم ارتفاع است
مانند مثلث که اگر بر روی یکی از گوشه هایش بایستد مرکز ثقل بصری اش بالاتر از یک دوم ارتفاع قرار میگیرد و احساس سبکی میدهد در حالی که مثلث احساس سبکی می دهد

·        مفهوم پویایی
عنصر ذهنی خط ،حاکمیت دارد

(احجام کشیده,سطوح کشیده,...)
مانند مکعب و مکعب مستطیل
 جهات متعددی در فضا ادراک میشود
 فضا دارای قطبیت است
.منظور تضاد است.تضاد تیره و روشن ,کوتاهی و بلندی,تنگ و گشاد,غیره
 زوایای باز تاثیر گذاری بیشتری دارند
هندسه خطوط آزاد
هندسه ارگانیک یعنی خطوط منحنی آزاد پویاتر از خطوط صاف هستند
 وجود کانون های متعدد بصری در داخل و خارج فضا
کانون مرکز توجه بصری است و با توجه به چیدمان مبلمان و کاربرد فضا تغییر میکند.مثلا در کلاس درس تخته یک کانون بصری است و پنجره ها نقطه ولی اگر صندلی ها را رو به پنجره بچینیم پنجره ها کانون بصری و تخته نقطه می شود
 عناصر متحرک و نیمه ثابت کیفیت های فضایی را بوجود می آورند
غیر از عناصر ثابت در معماری مانند دیوار, کف , سقف و...عناصر مبلمان داخلی نیز تاثیر گذارند و باید طراحی شوند
 حرکتهای قطری مورب مورد تاکید است
وقتی بخواهیم در ورودی به یک فضا را طراحی کنیم اگر در وسط مثلا مستطیل قرار دهیم یا در یکی از گوشه هایش حرکتها یمان تغییر میکند و باز هم در ادراک فضا تاثیر گذار است
 در امتداد افق تعریف میشود
 رنگها نیز تأثیر گذارند اگر بتوانیم رنگهای فرعی را بین رنگهای اصلی قرار دهیم رنگها خواهند دوید و پویایی ایجاد می شود

  

روند طراحی

موضوع از کانسپت تا طرح (روند طراحی)

در معماري، هر طرح يك سيستم است . با استفاده از اين جمله سيستمی برای روند طراحی تهيه کرده ام که عبارت است از:

طراحي فرايندي است که از تفکر شروع و به يک محصول ( بنا ) ختم مي شود .

محصول ( بنا ) ç  تجسم و تخيل  ç تفکر

عوامل موثر بر کانسپت در طراحی: هدف- تحليل سايت و مکان يابي ساختمان- عوامل فرهنگي اجتماعي- عوامل جغرافيايي- شرايط آب و هوايي- برنامه فيزيکي طرح- خواسته کار فرما-

مقياس و تناسبات- بررسي مصالح و تکنولوژي ساخت بنا- ابعاد انساني و فضاهاي معماري (حرايم)و الزامات تاسيساتی

روش هاي مختلف طراحي معماري:

 1-روش طراحي فرم گراکه برای براي طراحي بناهايي مثل سينما , تئاتر , موزه , فرهنگسرا و تا حدودي مذهبي ميتوانيم از چنين سبک و سياقي استفاده کنيم .

2-روش طراحي عملکردگرا که براي طراحي ساختمان هايي مثل بيمارستان , مدرسه ها و برج هاي مسکوني مورد استفاده قرار مي گيرد .

فرم و معنا در آفرينش معماري: آفرينش معماري همواره با دو مقوله اساسي سر وکار داشته است: فرم يا شکل و مفهوم يا معنا. اين دو مقوله که به ترتيب جنبه­هاي صوري و معنايي معماري را تشکيل مي­دهند، از بحث­انگيزترين مقولات در طول تاريخ معماري بخصوص معماري معاصر بوده­اند.

آفرينش فرم در معماري: فرم يکي از مقوله­هاي اساسي آفرينش معماري به شمار مي­آيد. در واقع سنگين­ترين وظيفه­اي که براي معمار مي­توان قائل شد، آفرينش فرم است، چرا که معمار بايستي در اين مرحله با به کار گرفتن ماده زيبايي بيافريند، يعني سخت­ترين موجوديت را براي انتقال ظريف­ترين معناها بکار گيرد.

نقش فرم در آفرينش معماري: براي معماران که از ديدگاه آفرينشي در فضاي معماري به فرم مي­نگرند، آفرينش فرم از اهميتي بسيار برخوردار است، زيرا معمار در آفربنش فضا آنچه را مي­خواهد بگويد، با استفاده از فرم ابراز مي­کند، همچنان­ که موسيقي­سازان، نقاشان، شاعران و فيلم­سازان نيز هريک به زبان و بيان خاص خود آنچه را در دل دارند، از طريق صوت­ها، کلام­ها و رنگ­ها به مخاطبان خودشان انتقال مي­دهند. فرم چه در موسيقي، چه در معماري و چه در شعر، بعدهاي ذهني را مي­نماياند و تنها راه ممکن براي انتقال مفهومي خاص از سوي آفريننده اثر به استفاده­کننده و مخاطب است.

تشخيص فرم: خصوصيت عملكردي فضا، به دنبال صفتهاي فرمال فضا مي آيند و وقتي ما اتاق را ساختيم، خود به خود عملكرد را تعيين كرده ايم . بنابراين در معماري، يعني در ساختن فضاها، ما به منظور دستيابي به فونكسيون بايد از فرم شروع كنيم .

فرم و فضاي معماري: عناصر فرم و فضا همراه يكديگر واقعيت معماري را تشكيل مي‌دهند. وقتي فضا توسط عناصر تشكيل دهنده فرم شروع به حبس شدن، محصور شدن، شكل گرفتن و سازماندهي شدن مي‌كند، معماري بوجود مي‌آيد.

          سه عنصر معماري

   معماري سه بخش اصلي داره و اگر كسي توانست اين سه بخش را به خوبي انجام بده معمار موفق خواهد بود   . من سه تا از اين موارد را خيلي خلاصه ميگم ....

اول :  تفكر درست          دوم : خط كشيدن درست                سوم :  انتقال درست

تا زماني كه مباني نظري مشخصي نداشته باشيم و ان را تنوانيم درست تعريفش كنيم ..... تفكر درست هم به سراغمان نمياد ........ و تا زماني كه بخشي از زمان و تلاشمان را براي معماري و ان هم درست فهميدن ان و درست ايده دادن را نداشته باشيم ... خط كشيدن درستي در كار نيست و اين قسمت سوم بخشي از ان اكتسابي است و به نظر من بايد ياد گرفت و آن اينكه ايده و طرح نهايي را بدي و تواني از ان به خوبي دفاع كني ....... اين يعني انتقال درست .

      

شكسپير :اگر قرار است براي چيزي زندگي خود را خرج كنيم، بهتر آن است كه آنرا خرج لطافت يك لبخند و يا نوازشي عاشقانه كنيم.

چيني :آنكسي كه از رنج زندگي بترسد،از ترس در رنج خواهد بود.


مطالب مشابه :


تحویل پروژه (4) ....ترکیب احجام..... + موضوع چند وجهی ها

از ترکیب این اشکال با اشکال هندسی منتظم شکلهای کروی ما میتوانید ترکیب ایجاد شده را




ترکيب بندي باتمرکز فرم ها

اما به طور کلی همه حجم های طبیعت از ترکیب یا تغییر شکل این سه حجم پایه و هندسی به وجود می آیند.




برنامه آموزش هنر

نقش آفرینی با شکلهای هندسی از ترکیب اشکال مثلث مربع و دایره که شکلهای اصلی هستند دانش




یافتن مساحت شکل های غیر هندسی و غیر منتظم

ریاضی آسان است - math is easy - یافتن مساحت شکل های غیر هندسی و غیر منتظم - الهم عجل لولیک الفرج - ما




مبانی سواد بصری و ترکیب بندی

این عناصر ماده ی خام تمام اخبار بصری هستند و به شکلهای مختلف با هم ترکیب اشکال مختلف هندسی




سطح،فرم،حجم،بافت

سطوح غیر هندسی، به کلیه سطوحی است از ترکیب یک سری متقابلا بر شکلهای طبیعت اثر




چند مثال کاربرد ریاضی و هندسه در دوره اسلامی

کتیبه نگاری ترکیب ها ی هندسی و اسلیمی ها دراین گونه نگاره ها به طور پیوسته شکلهای مارپیچ




آشنایی با سبک ها(کوبیسم)

با کاربست شکلهای هندسی از روشی که او به کار می برد تجزیه صور اشیاء به سحطهای هندسی و ترکیب




مبانی سواد بصری و ترکیب بندی

این عناصر ماده ی خام تمام اخبار بصری هستند و به شکلهای مختلف با هم ترکیب اشکال مختلف هندسی




برچسب :