نظامهای قشر بندی اجتماعی

به نام خدا

نظامهای قشر بندی اجتماعی

1- چرا بعضی گروهها در جامعه ثروتمند تر  یا قدرتمند تر از دیگران هستند ؟

2-جوامع امروزی تا چه اندازه نابرابرند

3-تا چه اندازه فردی از یک زمینه اجتماعی فروتر بخت رسیدن به بالای نردبان اقتصادی را دارد

4-چرا فقر در کشورهای ثروتمند امروزی همچنان وجود دارد

نابرابری در همه انواع جامعه انسانی وجود دارد و حتی در ساده ترین فرهنگها که اختلاف در ثروت و دارایی عملاً موجود نیست . نابرابری میان افراد مرد و زن پیر و جوان بعنوان مثال ممکن است فردی به واسطه دلاوری خاص در شکار یا از آن روی که گمان می  رود دسترسی ویژه ای به ارواح نیاکان دارد منزلتی  برتر از دیگران داشته باشد .

تعریف و قشر بندی : نابرابری بهای ساختارمند میان گروه بندیهای مختلف مردم متشکل از قشرهایی به صورت سلسله مراتبی در نظر گرفت که قشرهای ممتازتر  بالا و قشرهای کمتر ممتاز نزدیک به پایین قرار گرفته اند .

چهار نظام اساسی قشر بندی را می توان تشخیص داد

1-بردگی         2- کاست                  3- رسته ها           4- طبقه

-         بردگی یک شکل افر اطی نابرابری است که در آن بعضی افراد در واقع  به عنوان دارایی در تملک دیگران اند شرایط حقوقی مالکیت برده به طور قابل ملاحظه میان جوامع مختلف فرق می کرده است .

-         در آمریکا و آمریکای جنوبی و هند غربی در سدهای هیجدهم و نوزدهم  برده بعنوان کارگر مزرعه و خدمتکار خانگی مورد استفاده قرار می گرفت .

-         در آتن قدیم در جاهای بسیار گاهی در موقعیتهای با مسئولیتهای بزرگ دیده می شود

-         بردگان از موقعیتهای سیاسی و نظامی محروم گردیده  بودند اما در بیشتر انواع مشاغل یافت می شدند .

-         بردگی اغلب مقاومت و مبارز کسانی را که تابع آن بودند برانگیخته است

-         تجارت برده  که تا قرن نوزدهم توسط قدرتهای غربی صورت می گرفت آخرین و در عین حال  گسترده ترین نظام تجارت بردگان بود .

کاست :  بیش از همه با فرهنگ شبه قاره هند در ارتباط است خود اصطلاح کاست یک واژه هندی نیست و از واژه (کاستا) در زبان پرتغالی بر مبنای نژاد یا گوهر پاک گرفته شده است .

هندیان خود هیچ واژه ای به تنهایی برای توصیف نظام کاستی به طور کلی ندارند و از واژه های گوناگونی برای اشاره به جنبه های مختلف آن استفاده می کنند .

مهمترین واژه هایی که هندیان به کار می برند .

1-واژه وارنا                        2- واژه جاتی

 

وارنا شامل چهار گروه است .

1- بر همتا : نمائید عالی ترین درجه پاکی روحانیون

2-کشاکر یا جنگ آوران فرمانروایان  (کشتار یا دریا)

3-واسیا  بازرگانان

4-سودرا  خدمت کاران

نجسها :  درپست ترین قریه قرار دارند .

جاتی : گروهی هستند که از نظر محلی تعریف شده اند و مراتب کاستی در درون آنها سازمان یافته اند .

-         نظام کاستی بسیار پیچیده است  و از نظر ساخت از یک ناحیه تا ناحیه دیگر فرق می کند  

-         چندان که در واقع به هیچ وجه یک نظام  را تشکیل نمی دهند بلکه مجموعه ای از باورها و شیوه های  عمل مختلف است که کم بیش با یکدیگر ارتباط دارند اما همه آنها در اصول مشترک دارند .

-         نظام کاستی به اعتقاد به تولد دوباره در آئین هند و پیوند نزدیک دارد

-         اعتقاد بر این است که افرادی  که از شعار و تکالیف کاستان پیروی نمی کنند در تجسد پیدایشان در موقعیتی فروتر دو  بار متولد خواهند گردید .

-         ربسته ها : جز نظام فئودالی اروپا بودند اما در بسیاری از تمدنهای قدیمی دیگر نیز وجود داشتند .

-         رسته های فئودالی شامل اقشاری با تعهدات و حقوق متفاوت بودند که بعضی از این تفاوتها به وسیله قانون برقرار گردیده بود .

رسته ها بر سه دسته تقسیم می شوند .

1-اشراف و نجبا

2-روحانیون : از منزلت پایین تری داشتند اما دارای امتیازات مشخص و مختلفی بودند .

3-عوام : سرفها دهقانان  آزاد بازرگانان و صنعتگران بر خلاف کاستها تا حدی ازدواج میان گروهی و تحرک مردی بین رسته ها تحمل می گردید .

عوام  ممکن بود در برابر خدمات خاصی که برای پادشاه انجام می دهند لغب شوالیه دریافت کنند .

طبقه :  نظامهای طبقه ای از بسیاری لحاظ با بردگی کاستیها یا رسته ها فرق می کند .

چهار تفاوت عمده

1-طبقه بر خلاف انواع دیگر قشرها به وسیله مقررات قانونی یا مذهبی ایجاد نمی شوند موقعیت موروثی یا بر طبق آداب و رسوم مشخص شده باشند نیست .

2-طبقات به تفاوتهای اقتصادی میان گروهبندیهای افراد ـ نابرابری در تملک و کنترل منابع مادی ـ بستگی دارند (در انواع دیگر نظام قشر بندی عوامل غیر اقتصادی مانند نفوذ مذهب در نظام کاستی هند )

3-طبقه یک فرد دست کم تا  اندازه ی اکتسابی نه اینکه صرفاً در بدو تولد منصوب گردد بر خلاف نظام کاستی تحرک فرد از یک کاست به کاست دیگر غیر ممکن است .

4-در انواع دیگر نظام قشر بندی نابرابریها اساساً در روابط شخصی وظیفه با تعهد بین دهقانان ارباب برده و ارباب یا افراد کاست  پایین تر یا بالاتر بیان می شوند .

-         در صورتی که بر عکس اساساً از طریق ارتباطات گسترده غیر شخصی عمل می کنند .

مثال :  یک پایه عمده اختلاف طبقاتی را می توان در نابرابریهای مربوط به دستمزد و شرایط کار یافت این نابرابریها در نتیجه شرایط اقتصادی مربوط به اقتصاد جامعه بطور کلی همه افراد را در گروههای شغلی معین تحت تاثیر قرار می دهند .

-         تعریف طبقه : می توانیم طبقه را گروهبندی وسیعی از فراد تعریف کنیم که دارای منابع اقتصادی مشترکی هستند و این منابع شدیداً بر انواع شیوه های زندگی که می توانند داشته باشند تاثیر می گذارد .

طبقات عمده ای که در جوامع غربی وجود دارند .

1-طبقه بالا (ثروتمندان ، کارفرمایان و صاحبان صنایع بعلاوه مدیران )

2-طبقه  متوسط که اکثر کارمندان یقه سفید و کارکنان متخصص حرفه ای را در بر می گیرد .

3-طبقه کارگر (افرادی که در مشاغل یقه آیی یا کارهای بدی است )

 در بعضی کشورها صنعتی مانند فرانسه یا ژاپن یک طبقه (چهارم) دهقانان افرادی که به انواع سنتی تولید کشاورزی اشتغال دارند .

 

 

نظریه های قشر بندی در جوامع امروزی

 پر نفوذ ترین رویکردهای نظری نظریه های هستند که توسط کارل مارکس و ماکس و بر عنوان شده اند 

همچنین در نظریه متاخر را نظریه هایی که توسط اریک اولین رایت  و فرانک پارکین مطرح گردیده اند تحلیل خواهیم کرد .

-         بیشتر آثار مارکس با قشر بندی و بیش از همه با طبقه اجتماعی در ارتباط بوده اند .

رئوس اصلی نظریات مارکس

ماهیت طبقه : برای مارکس طبقه گروهی از مردم است که در رابطه مشترکی با وسایل تولید وسایلی که به کمک آنها معیشت خود را تامین می کنند قرار دارند .

بیش از پیدایش صنعت جدید وسایل تولید شامل زمین و ابزاری بود که بر رسیدگی به محصولات  با دامها مورد استفاده قرار می گرفت بنابراین در جوامع پیش از صنعتی شدن دو طبقه اصلی

1-صاحب زمین بودند (اشراف ، اعیان یا برده داران )

2-افرادی که فعالانه به تولید محصول از آن اشتغال  داشتند (سرفها ، برده ها ، و دهقانان آزاد)

در جوامع صنعتی امروزی  دو طبقه اصلی در اینجا

1-صاحبان منابع یا (سرمایه داران)

2-افرادی که زندگی خود را از راه فروش کار خود به آنها تامین می کنند (طبقه کارگر)

یا در اصطلاح  نسبتاً قدیمی ای که مارکس گاهی ترجیحاً به کار می برد (پرولتاریا)

-         رابطه بین طبقات به نظر مارکس رابطه بهر کشی است  در جوامع فئودالی بهر کشی

-         اغلب شکل انتقال بر محصول  از دهقان به اشراف خود بدهند یا ناچار بودند هر ماه چند روز در اراضی ارباب کارکرده  محصولات مورد مصرف ارباب و اطرافیانش را تولید کنند 

-         در جوامع امروزی سرمایه داران منبع بهر کشی کمتر آشکار است و مارکس استدلال می کند که در طول روز کارگران عملاً بیش از آنچه کارفرمایان برای جبران  هزینه اجیر کردن آنها نیاز دارند تولید می کنند

ارزش اضافی و منبع سود است .

مثال :  فرض کنید گروهی کارگر در یک کارخانه تولید پوشاک بتوانند روزی یکصد دست لباس تولید کنند فروش نیمی از لباسها درآمد کافی برای صاحب کارخانه فراهم می کند که بتواند دستمزد کارگران را بپردازد  درآمد حاصل از فروش باقیمانده به عنوان سود  برداشت می شود .

هزینه ها ـ درآمد  = ارزش اضافی شود .

پیچیدگی نظامهای طبقاتی :

اگر چه در نظر مارکس دو طبقه اصلی در جامعه وجود دارد

1-کسانی که مالک وسایل تولید هستند

2-و آنها که فاقد این وسایل اند

-         افزون  بر این دو طبقه اصلی گروههایی وجود دارند که مارکس گاهی آنها را طبقات انتقالی می نامند این گروهها طبقاتی بر جا مانده از نوع نظام  تولیدی پیشین هستند که مدتها پس از آنکه آن نظام از میان رفته است همچنان باقی می مانند .

-         مارکس  همچنین توجه شکافهایی که در درون طبقات رخ می دهد جلب می کند .

1-در میان  طبقات بالا اغلب میان (سرمایه داران مالی (مانند بانک داران ) و صاحبان صنایع تضاد وجود دارد)

2-بین افراد دارای کسب و کار خرد و کسانی که مالک یا اداره کننده شرکتهای بزرگ هستند جدای منافع وجود دارد هر دو گروه به طبقه سرمایه دار تعلق دارند اما سیاستهایی که به سود شرکتهای بزرگ است همیشه به نفع بنگاههای کوچک نیست :

3-در درون طبقه کارگر کارگرانی که مدتی طولانی بیکار هستند شرایط زندگی بدتری از اکثریت کارگران دارند .

مفهوم طبقه در نظر مارکس ما را به سوی نابرابریهای اقتصادی به طور عینی ساخت یافته در جامعه هدایت می کند طبقه به باورهایی که مردم درباره خود دارند اشاره نمی کند بلکه به شرایط عینی که اجازه می دهد بعضیها بیشتر از دیگران به پاداشهای مادی و دسترسی داشته باشند اطلاق می گردد .

نظریه ماکس وبر

 رویکرد وبر در مورد قشر بندی اجتماعی  بر پایه تحلیل مارکس بنا گردیده اما وی آن را تا اندازه ای تغییر داده و تکمیل کرده است .

-         دو تفاوت میان این دو نظریه وجود دارد

1- نخست با آنکه و بر این نظر مارکس را می پذیرد که طبقه بر پایه شرایط اقتصادی که بطور واقعی تعیین شده است بنا می گردد لکن عوامل اقتصادی مختلف بیشتری را نسبت به آنچه مارکس شناخته است در شکل گیری طبقه مهم می داند (شامل مهارتها ، مدرک و شرایطی است ) که بر انواع مشاغلی که افراد می توانند کسب کنند تاثیر می گذارند .

مثال :  افرادی که دارای مشاغل مدیریت یا مشاغل حرفه ای و تخصصی هستند از افرادی که در مشاغل یقه آبی اند درآمد بیشتری داشته و از شرایط کار بهتری برخوردارند شرایطی که آنها دارند مانند درجات دانشگاهی دیپلمها و مهارتهایی که کسب کرده اند آنها را بدین اینگونه هستند قابل عرضه به بازار می سازد  در سطحی پایین تر در میان کارگران یقه آبی  کارگران ماهر می توانند دستمزدهای بالاتری از کارگران نیمه ماهر یا غیر ماهر به دست آورند .

2-  وبر دو جنبه اساسی دیگر قشر بندی را علاوه بر طبقه تشخیص می دهد او یکی از آنها را پایگاه و دیگری را حزب می نامد .

1-پایگاه  به تفاوتهای میان گروه های اجتماعی از نظر احترام یا اعتبار اجتماعی که دیگران برای آنها قایل می شوند اطلاق می گردد .

2-تمایزات پایگاهی اغلب از تقسیمات طبقاتی مستقل است و احترام اجتماعی می تواند مثبت یا منفی باشد گروههای بلند پایه که دارای امتیازات مثبت هستند همه گروهبندی را در بر می گیرند که در نظم اجتماعی معینی از اعتبار اجتماعی بالا برخوردارند مثال : پزشکان و وکلای دادگستری  

گروههای (پاریا) : گروههای دارای امتیازات منفی که در معرض تبعیض قرار دارند یهودیان در اروپای قرون وسطی از مشارکت در بعضی کارها و داشتن مشاغل رسمی منع گردیده بودند  

فقر آقا منشانه : افرادی از خانواده های اشرافی  حتی هنگامی که ثروت شان از دست می رود همچنان از احترام اجتماعی قابل  ملاحظه ای برخوردارند .

اگر  چه طبقه به طور عینی معین می شود ،  پایگاه ؛ به ارزیابیهای ذهنی افراد از اختلافات  اجتماعی بستگی دارد طبقات  از عوامل اقتصادی  مربوط به دارایی و در آمد نشات می گیرند ولی  پایگاه  به وسیله شیوه های زندگی گوناگونی  که گروهها دنبال می کنند .

 

 

حزب

وبر می گوید  در جوامع امروزی تشکیل  حزب جنبه مهمی  از قدرت را تشکیل می دهد  و می تواند  مستقل از طبقه و پایگاه بر قشربندی اجتماعی تاثیر بگذارد .

تعریف حزب :  عبارت است از گروهی از افراد که به علت داشتن زمینه ها ، هدفها یا منافع مشترک همکاری می کنند .

مارکس معمولاً اختلافات پایگاه و سازمان حزبی را بر حسب طبقه ای تبیین می کرد  به گفته و بر هیچ از این دو را در واقع نمی توان  به تقسیمات طبقه ای  تقلیل داد اگر چه هر یک تحت تاثیر آنها قرار می گیرند هر دو  به نوبه خود می توانند بر شرایط اقتصادی افراد و گروهها تاثیر بگذارند .

دو ددیگاه نظریه های متاخرین که  تا اندازه ی به آنها آشنا شویم

1-نظریه اریک اولین رایت درباره طبقه

-         اریک اولین رایت جامعه شناس  آمریکای نظریه ای ارائه کرده است تا اندازه گرفته شده از مارکس اما اندیشه های از وبر نیز با ان در آمیخته است   .

-         بنظر رایت کنترل بر منابع اقتصادی  در تولید سرمایه داری دارای سه بعد است این ابعاد به ما امکان می دهد طبقات عمده ای را که وجود دارند مشخص کنیم .

1-کنترل  بر سرمایه گذاریها یا سرمایه پولی

2-کنترل بر وسایل فیزیکی تولید (زمین یا کارخانه جات و ادارات )

3-کنترل  بر نیروی کار

1-کسانی  که بر طبقه سرمایه دار تعلق دارند بر هر یک از این ابعاد در نظام تولید کنترل دارند .

2- اعضاء طبقه کارگر بر هیچ یک از آنها کنترل ندارند .

3-اما در میان این دو طبقه اصلی گروههای  وجود دارند که موفقیت شان مبهم تر است این گروهها در موقعیتهای قرار دارند که رایت جایگاههای متناقص طبقاتی می نامند زیرا آنها  می توانند بر بعضی جنبه های تولید تاثیر بگذارند اما از کنترل بر جنبه های  دیگر محروم گردیده اند  برای مثال :  کارمندان یقه سفید و حرفه ای مجبور هستند  برای تامین زندگی همانند کارگران یدی نیروی کار خود به کارفرمایان  بفروشند اما در عین حال آنها بیشتر  از اکثر افرادی که در مشاغل یقه آبی هستند  بر محیط کار کنترل دارند رایت موقیت طبقاتی این گونه کارگران را متناقض می نامند .

زیرا افرادی که در این گونه جایگاههای طبقاتی قرار گرفته اند نه سرمایه  دار هستند  و نه کارگریدی با وجود این ویژگیهای مشترکی را با هر یک از آنها دارند .

فرانک پارکین رویکرد

پارکین همانند و بر بامارکس همعقیده  است که مالکیت دارای ـ وسایل تولید شالودذه اصلی ساخت طبقات را تشکیل می دهد اما بنظر پارکین دارائی تنها  یکی از اشکال حصر اجتماعی  است که می تواند به انحصار یک اقلیت درآمده و همچون اساس سلطه بر دیگران  به کار برده شود .

-         می توانیم حصر اجتماعی را به عنوان هر فرآیندی  که به وسیله آن گروهی را سعی می کنند کنترل انحصاری بر منابع برقرار کرده و دسترسی به آنها را محدود کنند تعریف می کنیم .  

مثال :  علاوه بر دارائی یا ثروت بیشتر ویژگیهای را که وبر در ارتباط با اختلاف پایگاه می داند مانند ـ خاستگاه قومی ـ زبان  یا مذهب ممکن است برای ایجاد و حصر اجتماعی مورد استفاده واقع شوند .

دو فرآیند در حصر اجتماعی دخالت 1- طرد :  به استراتوژی اطلاق می شود که گروهها برای جدا کردن بیگانه ها از خودشان و ممانعت از دسترسی آنها به منابع ارزشمند اتخاذ می کنند ـ اتحادیه  سفید در ایالات متحد آمریکا در گذشته به عنوان وسیله ای برای حفظ امتیازات خود  سیاهان را طرد و از عضویت محروم کرده اند

غضب : به کوششهای که گروهها محرومتر برای دستیابی به منابعی که قبلاً در انحصار دیگران بوده گفته می شود . مانند تلاشهای که سیاهان برای کسب حق عضویت اتحادیه به عمل می آورند .

هر دو استراتوژی ممکن است به طور همزمان در بعضی شرایط مورد  استفاده واقع شود .

مثال :  اتحادیه های کارگری ممکن است به فعالیتهای غاصبانه کارفرمایان دست بزنند (اعتصاب کردن برای بدست آوردن سهم بیشتر از منابع شرکت )

اما در عین حال اقلیتهای قومی را طرد و از عضویت محروم کنند پارکین این  جریان را حصر دو گانه می نامند .

از اینجا آشکارا وجه تشابهی میان نظریات پارکین و رایت به چشم می شورد عصر دو گانه تا حد و زیادی به همان فرآیند  مربوط می شود  که توسط رایت تحت  عوان جایگاههای متناقص طبقاتی مورد بحث واقع گردیده است .

طبقات در جوامع امروز

بعضی مولفان استدلال کرده اند که طبقه در جوامع امروزی  نسبتاً بی اهمیت شده است عمومآً پذیرفته شده است که یک قرن نیم پیش در دوران اولیه  سرمایه داری صنعتی اختلافات  طبقاتی عمده ای وجود داشتند حتی ادعا می شود که از ان زمان تا کنون نابرابریهای مادی در کشورهای صنعتی تا حد زیادی کاهش یافته است . مالیاتهای که علیه ثروتمندان وضع گردید . همراه با مزایای رفاهی برای کسانی که به اسانی نمی توانند از عهد تامین معیشت خود برآیند بالا و پایین سلسله مراتب نابرابری را هموار کنند بعلاوه  با گسترش  آموزش و پرورش   عمومی افرادی  که از استعداد لازم برخوردارند می توانند به سطوح بالای نظام اجتماعی  و اقتصادی  راه یابند .

بدبختانه  این تصویر بسیار دور از واقعیت است تاثیر  طبعه ممکن است کمتر از آن باشد که مارکس تصور می کرد اما کمتر حوزه ای از زندگی اجتماعی است که اختلاف طبقاتی در آن تاثیر نداشته باشد .

تفاوت های ثروت و در آمد :

مارکس  معتقد است که رشد سرمایه داری صنعتی شکاف فزایندی میان ثروت  اقلیت  و فقر توده مردم پدید می آورد .

بر طبق نظر مارکس دستمزدهای طبقه کارگر هرگز نمی تواند خیلی بیشتر از سطح حداقل معیشت افزایش یابد .

تعریف ثروت :  به همه دارایهای که افراد در تملک  خود دارند اطلاق می شود (موجودی سهام ـ و اوراق بهادار ـ پس انداز و داراییهای مانند خانه یا زمین )

تعریف در آمد : به دستمزدها و حقوق هایی که از مشاغل مزد بگیری و حقوق پیگری به دست می آید بعلاوه پول (پی کارکرد) ناشی از سرمایه گذاریهای  (معمولاً بهره یا سود سهام ) گفته می شود .

هر چهار نظریه پروازی که نظریا نشان را در مورد بالا بحث قرار دادیم توافق دارند که مالکیت ثروت  به ویژه ، مالکیت  سرمایه یک بعد اساسی نظام طبقاتی است .

تقسیمات اصلی طبقاتی در انگلستان

1-طبقه بالا در بریتانیا تعداد و نسبتاً اندکی از افراد جامعه و خانواده ها را در بر می گیرد  که مالک دارییهای قابل ملاحظه هستند ـ در نظر گرفتن آنها به مشابه یک درصد بالای صاحبان ثروت  یک راهنمای تقریبی آماری به دست می دهد .

-         نوعی تقسیم نسبتاً آشکار از نظر پایگاه  اجتماعی میان ثروتمندان قدیمی و جدید در طبقه بالا وجود دارد خانواده ها که ثروتشان طی چندین نسل به ارث رسیده است  اغلب به کسانی که ثروتشان خود ساخته است به دیده تفاوت می نگرد .

-         همانگونه  که مارکس  و وبر هر دو تاکید می کنند ثروت قدرت به همراه  می آورد و اعضاء طبقه  بالا به طور بی تناسبی در سطوح بالای  قدرت حضور دارد

-         استانورت و گیدنز دریافتند که انگلستان بین سالهای 1850 و 1970 نسبت روسای شرکت های بزرگ با زمینه اجتماعی  طبقه بالا حدود 66 درصد ثابت باقی مانده بود .

2-طبقه متوسط

اصطلاح طبقه متوسط  شامل افرادی می شود  که در مشاغل مختلف بسیاری کار می کنند به عقیده بعضی صاحب نظران اکثریت جمعیت بریتانیای  امروز در این طبقه قرار دارند .

سه بخش  بخش نسبتاً متوسط در درون  طبقه متوسط وجود دارد .

1-طبقه متوسط  قدیم عبارتست از صاحبان سرمایه های کوچک مالکان فروشگاهی محلی و کشاورزان کوچک

2-طبقه متوسط به بالا اساساً از کسانی که دارای مشاغل مدیرت حرفه ای هستند تشکیل گردیده است این دسته شامل شمار بسیاری از افراد و خانواده هاست .

3-طبقه متوسط به پایین گروهی به مراتب نامتناجس تر است  و شامل  افرادی می شود که به عنوان کارکنان دفتری نمایندگان فروش معلمان پرستاران

طبقه کارگر :  از افرادی تشکیل می شود که در مشاغل  یقه آبی کار می کنند طبقه کارگر خود بر اساس سطح مهارت تقسیم می شود .

1-طبقه کارگر بالا شامل  کارگران ماهر اغلب به عنوان یک اشرافیت کارگری در نظر گرفته می شود که اعضایش از نظر درآمد شرایط کار و تامین شغلی بر افرادی که در سایر مشاغل یقه آبی کار می کنند برتری دارند .

2-طبقه کارگر پایین  : از افرادی تشکیل شده که در مشاغل  غیر ماهر و نیمه ماهر که به آموزش اندکی نیاز دارد اشتغال دارند  .

مطالعه  آگاهی طبقاتی : رویکردهای گوناگون

چگونه مردم درباره طبقه و تقسیمات طبقاتی می اندیشند .

-         استراتوژیهای گوناگونی در این مطالعات  بکار گرفته شده اند .

روش  آبرویی :

-         در روش آبرویی از پاسخگویان پرسیده می شود  که آنها افراد  دیگر را در چه طبقاتی قرار می دهند .

-         یکی از مشهورترین مطالعات از این گونه توسط  لوید وارنر ـ پل لونت ـ در نیوبری پورت ـ شهر کوچکی در ماسو چست آمریکا انجام شد .

-         پاسخگویان  مکرراً به اصطلاحاتی  مانند آدمهای پولدار

آدم های فقیر اما آبرومند  و بی کس کارها  بر اساس پاسخهای آنها شش طبقه اجتماعی مشخص گردد

1-طبقه بالا

2-طبقه متوسط

3-طبقه پایین

که هر یک دارای تقسیمات فرعی هستند 

-         این روش  تنها در اجتماعات کوچک می تواند به طور موثر به کار برده شود به علاوه  این روش  دو پدیده را که می باید از نظر مفهومی از یکدیگر  مجزا نگهداشته شوند یعنی طبقه  و آگاهی طبقاتی را با هم ترکیب می کند اختلاف  طبقاتی صرف نظر از این که مردم از آنها آگاه باشند وجود دارند .

 روش ذهنی : صرفاً شامل پرسش از افراد در این مورد است که خودشان فکر می کنند به چه طبقه ای تعلق دارند .

یکی از نخستین مطالعات در این زمینه توسط ریچارد سنترز در آمریکا انجام شد و ادعا کرده بود که 80 درصد  آمریکاییها خود را جز طبقه متوسط می دانند سنترز ملاحظه کرد که نظر خواهی تنها سه انتخاب

1-طبقه بالا

2-طبقه متوسط

3-طبقه پایین

 را به پاسخگویان ارائه کرده اند او دریافت  که اگر انتخاب چهارمی یعنی طبقه  کارگربر این طبقه ها افزوده شود حد و نیمی از افراد نمونه در مورد بررسی خود را در این دسته قرار می دهند افرا و آماده  در نظر بگیرند اما دوست نداشتند که خودشان را در طبقه پائین قرار دهند .

با وجود این مری و رابرت جکمن  اخیراً کوشش کرده اند که رویکرد سنترزا در مورد طبقه استفاده  کنند آنها از افراد خواسته اند بگویند خود را به کدام طبقات زیر متعلق می دانند .

1-فقرا 80%

2-طبقه کارگر 37%

3-طبقه متوسط 43%

4-طبقه متوسط به بالا 8%

5-طبقه بالا 1% مدیران شرکت ها پزشکان  وکلای تفوقی

میزان  توافق زیادی در مورد این که کدام مشاغل مربوط به این طبقات بودند وجود داشت  برای مثال :  مدیران شرکتها ـ پزشکان  و وکلای حقوقی  تقریباً همیشه  در گروههای طبقه متوسط به بالا یا طبقه بالا قرار داده می شدند در این ارزیابی هیچ گونه  تفاوت قابل ملاحظه  بین سیاهان  و سفید پوستان وجود نداشت

تصویر های ذهنی ساخت طبقه

-         رویکرد سوم مطالعه آگاهی طبقاتی منضمن بررسی تصویرهای ذهنی ساخت طبقه  است این گونه بررسی معمولاً از هر یک از دو رویکرد دیگر آموزنده تر است .

-         زیرا مستقیماً به این موضوع توجه دارد که مردم درباره ما همیشه و منابع نابرابری اجتماعی چگونه می اندیشند .

برای مثال : انواع نگرشها و دیدگاههای  وجود  دارند  که لزوماً حتی  واژه طبقه را بکار نمی برند ولی با وجود این جنبه های مهم آگاهی طبقاتی را بیان می کنند بدین سان افراد طبقه بالا یا طبقه متوسط بالا ممکن است گاهی اصلاً منکر وجود طبقات  شوند اما ما می توانیم این پدیده را از نظر جامعه شناختی به عنوان این که خود بیان طبقاتی است در نظر بگیریم افرادی که در این گونه موقعیتهای طبقاتی قرار دارند معمولاً زندگی اجتماعی  خود را به عنوان سلسله مراتبی از موقعیتها که فرصتهای پیشرفت در آن برای همه تقریباً برابرند تبین کرد .

تصویر ذهنی آنان از قشر بندی اجتماعی با زمینه های  تجربه شخصی شان مطابقت  دارد اما به کل جامعه تعمیم داده می شود .


مطالب مشابه :


حق با کارگر است یا کارفرما!؟

جدال دسته های پینبه بسته با یقه دور جدید اعتراضات صنفی حدود ۲ هزار کارگر معدن چادرملو




تعریف کارگر

فرهنگ كار - تعریف کارگر - انعكاس تحليل ها و انديشه هاي تخصصي در خصوص مولفه هاي بنيادين فرهنگ




یقه سفید یا یقه آبی !!؟

زنگارک(پایگاه خبر و تحلیل) - یقه سفید یا یقه آبی !!؟ - - زنگارک(پایگاه خبر و تحلیل)




دزیمتری و روش انجام آن

پس آن را به کمر کارگر و میکروفن آن را به یقه کارگر نصب نموده، در پایان شیفت می توان با توجه




نظامهای قشر بندی اجتماعی

2-طبقه متوسط که اکثر کارمندان یقه سفید و کارکنان متخصص حرفه ای را 1-طبقه کارگر بالا




مجرمان یقه دار

ایــســتــگــاه حــقــوق - مجرمان یقه دار دانشگاه خانه کارگر. خانم صبوری (وکیل دادگستری)




سی رایت میلز، حاشیه نشین منتقد

(یقه سفیدها و امید چندانی نیز به طبقه کارگر یا طبقه نوظهور یقه سفید برای مقابله با این




خلاصه کتاب: متفکران بزرگ جامعه شناسی راب استونز

و کارگر یقه آبی از جمع باوری وحدت وحدت گرایانه مختص اجتماع سنتی بیرون آمده و کاراتحادیه




سوالات چهار جوابی درس جامعه شناسی (2 )

الف) سرمایه دار – کارگر ب) یقه سفید – یقه آبی ج) جوامع الف) حضور یقه آبی ها در صحنه روابط




برچسب :