شعر اخلاق

  • اخلاق در شعر مولوی 1

    تو جام عشق را بســتان و می رو        هـمان معشوق را می دان و می روشرابی باش بی خاشاک صـــورت        لطیف و صاف همچون جان و می رویکی دیـدار او صــد جان بــــــه ارزد       بــــده جـــان و بــخــر ارزان و می رو  چو دیدی آنچنان سیمین بـــری را        بـــــده ســیم و بـنه همیان و می رواگر عالــم شــود گریان ترا چــــــــه      نظر کــن در مـــه خـــــندان و می رواگر گویـــند رزاقــــی و خالـــــــــــی       بگو هستم دو صــد چندان و می روکلوخی بر لب خود مال با خـــــلق       شــــــکر را گــــیر در دنـدان و می روبگو آن مـه مــرا باقی شــــــــما را      نه سر خواهیم وبی سامان و می روکیست آن مه خداوند شمس تبریز     درآ در ظـــــل آن ســـــلطان و می رو1-پایبندی به عشق:تو جام عشق را بستان و می رو     همان معشوق را می دان و می رو2-  بی مکر و فریب نسبت به انسانهای صادق باش: شرابی باش بی خاشاک صورت    لطیف و صاف همچون جان و می رو3-مال دنیا به عشق خدا نمی ارزد:چو دیدی آنچنان سیمین بری را      بده سیم و بنه همیان و می روبگو آن مه مرا باقی شما را        نه سر خواهیم و بی سامان ومی رو4-ملاکت خدا باشد نه خلق او:اگر عالم شود گریان ترا چه       نظر کن در مه خندان و می رو5-خودت را پیش خلق بیچاره و ناتوان و ندار جلوه مده هر چند هم باشی:اگر گویند رزاقی و خالی          بگو هستم دو صد چندان و می روکلوخی بر لب خود مال با خلق      شکر را گیر در دندان و می رونوشته: سیاوش پورافشار



  • اخلاق در شعر حافظ (1)

    منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن                     منم که دیده نیالودم به بد دیدن وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم                که در طریقت ما کافریست رنجیدن به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات           بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست               به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب             که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن به رحمت سر زلف تو واثقم ور نه               کشش چو نبود از آن سو چه سود کوشیدن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس         که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب                     که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ           که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن  ۱-عشق پاک به مخلوقات خدا منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن                      ۲-بد نگاه نکردن به کائنات و حفظ حد اعتدال    منم که دیده نیالودم به بد دیدن ۳- وفای به عهد وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم                که در طریقت ما کافریست رنجیدن ۴-پوشیدن عیب همنوعان به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات          بخواست جام می و گفت عیب پوشیدن ۵-لذت بردن و درس گرفتن از آفرینش پروردگار مراد دل ز تماشای باغ عالم چیست               به دست مردم چشم از رخ تو گل چیدن ۶-نداشتن غرور و خود پرستی به می پرستی از آن نقش خود زدم بر آب             که تا خراب کنم نقش خود پرستیدن ۷- عالم با عمل بودن عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس         که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن ۸-عشق به خدا ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب                     که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن نوشته: سیاوش پورافشار

  • اخلاق عملي در شعر سعدي

    حکمت عملی و اخلاق وضعیت مند و وظیفه گرایانه‌ی سعدی : گلستان و بوستان سعدی را به جرأت می‌توان از نقش آفرین‌ترین و تاثیر گذارترین متن‌های ادب فارسی بر ارزش‌ها و باورهای مردم ایران زمین دانست. تا پیش از سعدی، نگاه غالب اندیشه‌مندان ایرانی به حکمت عملی و اخلاق، نگاهی مطلق، انتزاعی، تجویزی و آرمانی بود. هر چند پیش از سعدی هم نویسند‌گانی بودند که در قالب حکایت‌هایی از زبان حیوانات، به بیان ظرایف حکمت عملی پرداخته بودند، کلیله و دمنه و مرزبان نامه دو نمونه از این آثارند. اما این سعدی بود که برای نخستین بار انسان مشخص اجتماعی را، هرچند در قالب تیپ‌های اجتماعی، در بطن شرایط و موقعیت‌های مشخص اجتماعی مد نظر و مخاطب حکمت عملی و اخلاقی خود قرار داد. سعدی آموزه‌های حکمت عملی و اخلاق اجتماعی خود را بر اساس واقعیت‌های روزمره‌ی جامعه و مصلحت اجتماعی افراد استنتاج می‌کرد. از این رو، به منطق زندگی روزمره و مسایل عملی و اخلاقی زندگی اجتماعی و آن‌چه به معاش و معاد مردمان مربوط بود می‌اندیشید. در نتیجه باکی نداشت که به صراحت اعلام کند دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز است. سعدی در گلستان و بوستان در چند و چون کار پادشاهی و درویشی، عاشقی و بند‌گی، کسب و کار و حتا آداب همسری، باریک بینانه می اندیشد و از اندرزهای کلی و انتزاعی اخلاق زاهدانه و فیلسوفانه پرهیز می‌کند. سعدی فلسفه‌ی اخلاق ازلی و ابدی نمی‌بافد، از سر انصاف و واقع بینی در طبع بشری خود و دیگران درنگ می‌کند و به گفته‌ی خود از بیم جان و امید نان انسان سخن می‌گوید. سعدی نه بارگاهی به پا کرد، نه مُراد حلقه ایی مُرید پرور بود، نه خلوت نشینی عافیت طلب. سعدی سودای طرحی نو درافکندن نداشت، درنتیجه دل سپرده‌ی هیچ مدینه‌ی فاضله ای نبود، وی به حاکمی فاضل و عادل دل خوش بود. حاکم آرمانی وی نه حکیم شاه، بل شاه اهل حکمت بود. سعدی مصلح بود، مصلحی راسخ قدم. نه اهل رشوه و عشوه بود، چنان که خود می‌گوید: بگوی آن چه دانی که حق گفته به / نه رشوت ستانی نه عشوه ده نه اهل خوف و طمع، چنان که باز خود می‌گوید: سعدیا چنان  که می‌دانی بگو / حق نباید  گفتن  الا آشکار هرکه را خوف و طمع در کار نیست / از خطا باک اش نباشد وز تتار سعدی در پی برآوردن مُراد دل خود نبود، غم‌خوار دل بی مُرادان بود: که مرد ار چه بر ساحل است ای رفیق / نیاساید و دوستانش غریق من از بی مُرادی نیم روی زرد / غم بی مُرادان دلم خسته کرد چو  بینم که درویش مسکین نخورد / به کام اندرم لقمه زهر است و درد سعدی چون همه‌ی اصلاح گران با پذیرفتن بنیاد نظم موجود بر این باور بود که تنها راه به سامان کردن نابه سامانی‌های ...

  • 6حدیث از امام علی درباره اخلاق

    1.اخلاقت را نیکو کن تا خداوند حسابت را آسان کند.2. خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی است.3.هر کس بداخلاقی کند روزی اش تنگ می شود.4.آدم بداخلاق بسیار خطا می کند و زندگی اش تلخ می شود.5.با اخلاق نیکو گفتار نرم می شود.6.هر کس خوش اخلاق باشد زندگی اش پاکیزه و گوارا می گردد.

  • اخلاق در شعر حافظ(2)

    برداشت حقیر از ادبیات و خاصه شعر این است که این هنر کمکی به انسان است در راه رسیدن زودتر به کمال و نهایتا وصال به حق.  از شاعرانی که در این زمینه دستگیر انسان بوده اند حافظ و مولوی و در میان معاصرین سهراب سپهری عزیز را می توان نام برد. پست قبلی از حافظ شروع کردم و در این پست و پستهای دیگر نیز از او بهره می برم. مولوی و سهراب را نیز در این زمینه به مدد خواهیم گرفت: درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آردچو مهمان خراباتی به عزت باش با رندانشب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ماعماری دار لیلی را که مهد ماه در حکم استبهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سالخدا را چون دل ریشم قراری بست با زلفتدر این باغ از خدا خواهد دگر پیرانه سر حافظ نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آردکه درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آردبسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آردخدا را در دل اندازش که بر مجنون گذار آردچو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آردبفرما لعل نوشین را که زودش باقرار آردنشیند بر لب جویی و سروی در کنار آرد۱-دوستی و گریز از دشمنی درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد       نهال دشمنی برکن که رنج بی​شمار آرد ۲-همنشینی با دانشمندان و پاکان  چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان       که درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آرد ۳-از فرصتها برای پروراندن روحت استفاده کن شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما      بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد ۴-عمرت همیشه ثمر داشته باشد (یک بهار جاویدان باشد) بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هر سال       چو نسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد  

  • اخلاق در شعر سهراب سپهری(2)

    در بین شعرای معاصر هیچ کس به اندازه سهراب سپهری به مقوله اخلاق نپرداخته است و شاید به همبن دلیل است که شعرش در دلها نشسته است به این شعر نگاه کنید و ببینید مفاهیم اخلاقی مثل بزرگ بودن،عارف بودن،سخی بودن،مهربانی،بی ریا بودن، پاکی، و... موج می زند. بزرگ بود  و از اهالی امروز بود و با تمام افقهای باز نسبت داشت   و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد و دست هاش هوای صاف سخاوت را ورق زد و مهربانی را به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را برای آینه تفسیر کرد و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود و او به سبک درخت میان عافیت نور منتشر می شد همیشه کودکی باد را صدا می کرد همیشه رشته صحبت را به چفت آب گره می زد برای ما یک شب سجود سبز محبت را چنان صریح ادا کرد که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم و مثل یک لهجه یک سطل آب تازه شدیم و بارها دیدیم  که با چه قدر سبد برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت ولی نشد  که روبروی وضوح کبوتران بنشیند و رفت تا لب هیچ و پشت حوصله نورها دراز کشید و هیچ فکر نکرد که ما میان پریشانی تلفظ درها برای خوردن یک سیب چه قدر تنها ماندیم

  • شعر "اخلاق روابط عمومي"

      شعر پر شر و شور و شعور زير از فريدون مشيري را "شعر اخلاق روابط عمومي" نام نهاده ام. خدايش بيامرزاد و رحمت كناد شاعر كوچه هاي باراني باصفا و بي رياي روابط عمومي آن زمان را.    نخست نظري بر اين شعر افكنيد و سپس  بر" تحليل/ تاثير محتوا"ي آن. دل افروزتر از صبح (شعر اخلاق روابط عمومي) چه زيباست كه چون صبح پيام ظفر آريم گل سرخ، گل نور ز باغ سحر آريم   چه زيباست چو خورشيد درافشان و درخشان ز افاق پر از نور جهان را خبر آريم   همان گونه كه خورشيد بر اورنگ زر آيد خرد را بستاييم و بر اورنگ زر آريم   چه زيباست كه با مهر، دل از كينه بشوييم چه نيكوست كه با عشق، گل از خار برآريم   گذرگاه زمان را، سرافراز بپوييم شب تار جهان را، فروغ از هنر آريم   اگر تيغ ببارند، جز از مهر نگوييم وگر تلخ بگويند، سخن از شكر آريم   بياييد، بياييد، از اين عالم تاريك "دل افروزتر از صبح" جهاني دگر آريم    آيا روابط عمومي، مديريت روابط عمومي، و هر آنچه در آن نهفته است، جز اينهاست؟! هرگز! زيبا، صبح، گل سرخ، گل نور، باغ سحر، خورشيد، درافشان، درخشان، پر از نور، خبر، خرد، ستايش، اورنگ زر، مهر، دل از كينه شستن، نيكو نگريستن، عشق، گل از خار برآوردن، سرافراز، فروغ از هنربر آوردن، مهر در برابر تيغ، شكر در برابر تلخي، بياييد، بياييد (مملو از پويش، جوشش، خروش، حركت، بالندگي، ما، هويت جمعي)، دل افروز، جهاني ديگر.   نه هنوز "چشم بينا" و "گوش شنوا"ي خويش را تمام و كمال زحمت نداده ايد، مرحمت كرده، بار ديگر نغمه خوان باشيد!   چه زیباست که چون صبح

  • جشنواره ی سمنان شعر اخلاق شهر فرهنگ

    سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری سمنان در نظر دارد «جشنواره شهر اخلاق، شهر فرهنگ» را در سال جاری برگزار نماید. گرافیک نت؛ سازمان فرهنگی و ورزشی شهرداری سمنان با عنایت به تأثیر نقش آفرینی عموم شهروندان در جهت تولید آثار فرهنگی برای رسیدن به آرمان شهر اسلامی و حمایت از شهروندانی که توانایی تولید اثار فرهنگی  دارند، در سال جاری  "جشنواره شهر اخلاق شهر فرهنگ" را برگزار کند.   موضوع محوری جشنواره اخلاق اجتماعی/ امید و نشاط زیر موضوعات: فرهنگ خدمت تعهد و مسوولیت پذیری فرهنگ میزبانی از زائران حضرت رضا (ع) مشارکت در امور شهری و اجتماعی رعایت احترام متقابل شهروندان توجه به حقوق همشهریان   عکس هر عکاس می تواند حداکثر 10 تک عکس در محورهای موضوعی جشنواره ارسال نماید. آثار ارسالی میتوانند آنالوگ یا دیجیتال باشند. آثار ارسالی دیجیتال بایستی دارای رزولیشن 1500 پیکسل و با وضوح 72 DPI باشد.بعد از داوری در صورت نیاز تصاویر با سایز اصلی دریافت میگردد. آثار ارسالی تهیه شده با تلفن همراه می بایست با بالاترین وضوح عکسبرداری شده ارسال گردد. آثار می بایست کاملا مستند بوده و از هرگونه دستکاری یا حک و اصلاحی که جنبه مستند بودن عکس را مخدوش می سازد اجتناب شده باشد. جشنواره از پذیرش مجموع عکس معذور است و رقابت میان تک عکس های ارسالی برگزار خواهد شد.   نمایش خیابانی آثاری در جشنواره پذیرفته می شود که حداکثر نمایش آن سی و پنج دقیقه باشد. برای شرکت در این بخش می بایست علاوه بر فرم درخواست شرکت در جشنواره نسخه متن نیز ارسال گردد نمایش ها پس از بازبینی هیئت بازبین قابل اجرا خواهد بود.   داستان کوتاه قالب فایل ارسالی می بایست word بوده و با اندازه قلم 14 و با فونت B_mitra بر روی لوح فشرده به همراه نسخه چاپی ارسال شود و یا به آدرس ایمیل جشنواره ارسال شود. دبیرخانه از پذیرفتن آثار دست نویس ، اسکن و یا pdf معذور است. آثار ارسالی نباید از صفحه A4 تجاوز کند.   کاریکاتور، گرافیک شهری (پوستر و تصویرسازی)  تکنیک ارایه آثار آزاد است. ابعاد آثار بایستی 50*70 سانتی متر و با فرمت TIF و وضوح  150 DPI باشد و بر روی لوح فشرده به همراه ‍پرینت 3A  به دبیرخانهارسال گردد. درج نام و نام خانوادگی بر روی لوح فشرده و پشت پرینت 3  A الزامی می باشد آثار بدون نقاب و پاسپارتور ارسال گردد استفاده از هر تکنیکی آزاد   قوانین عمومی جشنواره ملاک داوری ایده نو و خلاق است. هرشرکت کننده می تواند حداکثر سه اثر در هر بخش به دبیرخانه ارسال نماید. مسوولیت آثار ارســالی بعهده شرکت کنندگان است. آثار ارسالی نباید از برگزیدگان سایر جشنواره ها باشد. آثار ارسالی عودت داده نخواهد شد. هر فرد می تواند ...

  • اخلاق در شعر سهراب سپهری 2

    در ادامه بررسی اخلاق در آثار سهراب سپهری امروز شعر زیبای آب را مرور می کنیم:آب را گل نکنیم(۱-اهمیت دادن به هر چیز حیاتی)در فرو دست انگار٬ کفتری می خورد آبیا که در بیشهء دور٬ سیره ای پر میشوید   یا در آبادی کوزه ای پر می گردد.(۲-اهمیت به همه حیات).......چه گوارا  این آب چه زلال این رود!مردم بالادست چه صفایی دارند(۳-صفا و مهر داشتن)چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیر افشان باد.من ندیدم دهشان بیگمان پای چپر هاشان جاپای خداست.(۴-حضور خدا در زندگی)...بیگمان در ده بالادست چینه ها کوتاهست (۵-بی غل و فریب بودن)غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند(۶-در شادمانیها شریک بودن)...مردمان سر رود آب را می فهمندگل نکردندش٬ ما نیزآب را گل نکنیملازم به ذکر است که شعر به طور  کامل ارائه نشده است.

  • گفتار بزرگان (اخلاق)

    اخلاق، چيز ساخته شده و حاضر آماده اي نيست، بلكه ذره ذره و روز به روز، خلق و ايجاد مي گردد.((ارناليل بزرگترين عمل غير اخلاقي اين است كه انسان شغلي را كه از انجام آن ناتوان است بر عهده گيرد.((ناپلئون بناپارت وقتي از اخلاق يك فرد سر در نمي آوري به دوستانش نگاه كن.((مثل ژاپني اخلاق بايد بر هنر حكومت كند.((ايمانوئل كانت تمامسرمايه فكري و دانش بايد تسليم يك عظمت اخلاقي و روحي گردد، وگرنه دانشمانند رودي خواهد بود كه نتوانسته خط سير خود را بپيمايد و به دريا بريزد وبا وضعي اندوه بار در صحرا و ريگزارها فرو مي رود.((موريس مترلينگ براي جامعه، فضيلت و اخلاق از نان شب هم واجب تر است. اگر جامعه اي شكست اخلاقي بخورد با هيچ نيرويي نمي توان شكست را جبران نمود.((افلاطون دانش بدون تكامل اخلاقي خطرناك و نابود كننده است.((هالي تربون آنچه ما را به نابودي خواهد كشاند از اين قرار است: سياست بدون اصول، لذت بدون وجدان، علم بدون شخصيت و تجارت بدون اخلاق.((مهاتما گاندي اخلاق را طوفان هاي روزگار تقويت مي كند.((گوته بشر از ابتدا موجود ساخته و پرداخته اي نيست؛ بلكه با برگزيدن اخلاق خود، خويشتن را مي سازد.((ژان پل سارتر كار كردن بدون رعايت اصول اخلاقي به فساد و تباهي مي انجامد.((كن بلانچارد ايوجدان، تو عامل بزرگي وجود انسان و اخلاقي بودن كارهاي او هستي و بدون توچيزي در وجود خود احساس نمي كنم كه مرا در جهاني برتر از حيوانات قراردهد.((ژان ژاك روسو كساني كه داراي اخلاق استبداد بوده و بر نفس و كشور خود مستبدانه حكومت مي‌كنند، بهره‌اي جز بدبختي و نكبت ندارند.((افلاطون شناخت به خاطر خود شناخت؛ اين واپسين دامي است كه اخلاق مي گسترد و آدمي نيز سراپا اسير آن مي شود.((نيچه بشرامروز در پرستش بتان مي زيد؛ بتان عرصه ي اخلاق، بتان گستره ي سياست، بتانعرصه ي فلسفه. خداياني كاملاً باطل كه خود آنها را بر ساخته آنگاه پرستيدهاند. از اين روي از راه راست بيراه گشته و همواره بر اين باور پا مي فشردهو از آن چنان جانبداري كرده تا اينكه به فرجامش رسيده اند؛ جايگاهي كه ازهمان ابتدا به نيستي و فنا چشم داشت.((نيچه اخلاق پيش از هر چيز ابزاري است كه اصولاً جامعه را پاس مي دارد و آن را از زوال باز مي دارد.((نيچه دو چيز در من شگفتي و ستايش هميشگي و فزاينده برمي‌انگيزد: آسمان پرستاره‌ي فراز سرم و حكم اخلاقي درونم.((ايمانوئل كانت بي‌نيازترينبي‌نيازي‌ها عقل است و بزرگ‌ترين نيازمندي حماقت و وحشتناك‌ترين تنهاييخودپسندي است و بهترين و باكرامت‌ترين حيثيت، اخلاق نيكو.((امام علي (ع هيچمالي سودمندتر از عقل نيست و هيچ تنهايي وحشتناك‌تر از خودپسندي و هيچتعقّلي مانند ...

  • اخلاق حافظی

    یک نکته در کار هنر و فلسفه هست که بارها تکرار شده است و همه خوانده‌ایم و می‌دانیم. و آن این که یک هنرمند یا فیلسوف واقعی کسی است که نگاهش به دنیا – چه دنیای حقیقت‌ها و چه دنیای مجازها – مانند نگاه یک کودک باشد. یعنی همه چیز را "از نو" و "تازه" ببیند و دریابد و درک ‌کند و ‌بشناسد و بشناساند. چنین کسی است که به جای اسیر شدن در قالب‌ها، می‌تواند به فکر یا خیال خود پروبال بدهد و چیز هایی را ببیند با بسازد که دیگران دیدن یا ساختن نمی‌توانند.من می‌خواهم بگویم که گاهی بهتر است هنرمند یا روشنفکر را به "نوجوان" مانند کنیم. زیرا کودک اگرچه همه چیز را نو و تازه می‌بیند اما خیلی زود به قالب‌ها و آموزه‌های غالب والدین تسلیم می‌شود و ایمان می‌آورد. از دید کودک، پدر و مادرش بسیار نیرومندو دانا اند و او از هر خطری به دامان ایشان پناه می‌برد و احساس ایمنی می‌کند. و هرچه می‌گویند را با اطمینان خاطر می‌پذیرد.این نوجوان است که  در اثر "رشد" آن ایمان و باور قبلی به والدین را از دست می‌دهد و یک بار دیگر بندناف خود را از ایشان می‌برد. اگر این جراحی دردناک به درستی صورت پذیرد، فرد به جای ماندن در قید باور مطلق به همه‌توانی و همه‌دانی والدین، پی می‌برد که نه ایشان و نه خود او و نه هیچ کس دیگری کامل و مطلق نیست. نوجوان اگر سرِ این رشته را بگیرد به "آزادگی" می‌رسد. همان که حافظ به آن "رندی" می‌گوید.  انسان نوجوان (نویالغ) چند تحول(رشد) مهم را تجربه می‌کند:1-                شک به دگم‌ها (باورها)ی کودکی: مانند "همه‌توان بودن و همه‌دان بودن پدر و مادر" یا "تبعیت از همه‌ی هنجارها و باورهای جامعه و خانواده"2-                نشاندن آن ارزش‌ها در جایگاه خود: برای مثال، هنوز پدر و مادر خود را دوست دارد اما آن‌ها را مطلق و فوق‌العاده نمی‌انگارد بلکه نقدهایی هم بر ایشان دارد.3-                رشد(بلوغ) اخلاقی: از "اخلاق" به معنای "تبعیت از پدر و مادر با هدف جلب خوش‌آیند (تایید) آن‌ها" به اخلاق به معنای "تلاش برای تبدیل شدن به خودِ بهتر خود، برای کسب رضایت درونی". به باور من. در تحلیل و تفسیر شعر و اندیشه‌ی حافظ و جایگاه تاریخی آن، بهتر است حافظ را جلوه و تبلوری از "نوجوانی" فرهنگ و تمدن فارسی بدانیم. در ادامه به شرح این مدعا خواهم پرداخت. بعد از شکل گیری زبان فارسی، شعر فارسی در جلوه‌های گوناگون خود فرهنگ فارسی زبانان را بازتاب داد، از جمله :1-                مدح پادشاهان و حاکمان2-                شعر بزمی3-                شعر حماسی-رزمی4-                 تصوف در انواع خوفی و عشقیو ....در میان این انبوه اشعار، "حکمت شعری" فارسی ...