متن دیوان حافظ

  • متن برنامه معرفت - تفسیر غزل اول حافظ

    موضوع: تفسیر بیت اول دیوان حافظ الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناول‌ها      که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی نافه ای‌ کآخر صبا زان طره بگشاید    ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم     جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها   این غزل در واقع مُلَمَع است یک مصرع فارسی و یک مصرع عربی و مخاطب حافظ ساقی است و کأساً هم جام شراب است. (اَدِر) یعنی ادامه بده دور بزن، به دورانداز، بچرخان، نه یک بار و دو بار بلکه برای همیشه و ناول‌ها یعنی تناول کن. از اینجا باید پرسید که اون ساقی چیست و اون جام چیست؟ و جامی که باید همیشه در دوران باشد چه جامی است؟ جام ظاهری همیشه نمی‌تواند در دوران باشد هیچ چیز در این عالم همیشه نمی‌تونه در دوران باشه همه چیز موقت و محدودمیباشدو اندازه‌ دارد. این یک دوران دائم می‌خواهد، دنبال یک جامی است که مست کننده است اما اون جام چیست و مست کنندگی چیست؟ مستی که حافظ از این جام می‌خواهد دنبالش می‌آید. اون مستی در عشق است و این خاصیتی که برای عشق ذکر می‌کند خیلی خاصیت شگفت‌انگیزی است و کمتر هم به آن توجه شده. نکته‌ی ظریفی دارد حافظ اینکه به دنبال این جام است و آن چیزی که موجب عشق می‌شود محبت و معرفت است بدون معرفت هیچ عشقی نمی‌شناسد آنجایی که معرفت نیست عشق بی‌معنی است اگر کسی ادعای عشق کند ولی هیچ معرفتی نداشته باشد به معشوق حداقل به معشوقش که عشق می‌ورزد این حرف بی‌اساس است اصلاً منبع عشق معرفت است و کسانی که عشق را با معرفت به جنگ می‌اندازند چقدر در اشتباهند. اساس عشق معرفت است، عشق بدون معرفت عشق نیست یک غریزه است ولی نکته مهمی که حافظ در مصرع دوم می‌گوید خیلی مهم است که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها؛ چگونه بود که عشق در اول آسان نمود؟! نمودن یعنی می‌نمود که آسان است ولی در واقع آسان نبود. نمود یعنی می‌نمود یعنی به نظر می‌رسید و در واقع آسان نبود و ما گمان کردیم که عشق آسان است و چه مشکل‌ها که به دنبال عشق آمد. حالا مشکلات عشق چیست؟ عشق بعدها خود حافظ در غزلیات بعد می‌گوید که عشق با یک تجلی شروع می‌شود و اون برق برق معرفت است با یک جلوه، جلوه‌ی حسنی است و با یک جلوه‌ی حسن عشق آغاز می‌شود و آسان می‌نماید ولی وقتی که وارد راه عشق می‌شوی و از این تجلی به متجلی می‌خواهی برسی، تجلی شما را به متجلی دعوت می‌کند زیبایی به صاحب زیبایی ورود در راه عشق و در راه تجلی و رسیدن به متجلی چه مشکلاتی در راه دارد؟! چرا مشکل است؟ چون راه بی‌پایان است و صعب العبور و راه همواری هم نیست هر لحظه انسان با یک مشکلی همراه است. استاد معمولاً ...



  • آب گونگي شعر حافظ

    بررسی‌ کوتاهِ «عرفان و رندی در شعر حافظ»، نوشته‌ داریوش آشوری عرفان و رندی در فرهنگ ایرانی علی صیامی تلاش برای به‌دست دادن تعریفی از «چارچوب عرفانی» آشوری هدفِ خود را از مطالعه‌ پژوهشی حافظ و شعرهاش چنین بیان می‌کند: «بازگرداندن حافظ به متن تاریخیِ خود به معنای اسطوره‌زدایی از او و بازآوردن او از جایگاه زَبَرطبیعی و زَبَرتاریخی به جایگاه طبیعی و تاریخی». اگر از این تبیینِ هدف پژوهش، آشوری را به جمعِ آنهایی که حافظ را پدر تفکرِ «آزاداندیشِ» ایرانی، و به مُدِ روز، پدر اندیشه‌ سکولار می‌دانند، ملحق کردید، اشتباه کرده‌اید: «درست است که حافظ «آزداندیش» است، اما آزاداندیشی او در همان چارچوبِ عرفانی‌ست و نباید آن را با آزاداندیشی مدرن یکی انگاشت» اما این «چارچوب عرفانی» چیست؟ تمامی کتاب کوششی‌ست برای یافتن پاسخِ این پرسش. روش پژوهش برای معناگشایی دیوان حافظ روش پژوهشی‌ آشوری برای معناگشایی دیوان حافظ مطالعه‌ی میان‌متنی و مطالعه‌ی درون‌متنی است. مطالعه‌ میان‌متنی و درون متنی در کتاب چنین تعریف می‌شوند: «مطالعه‌ی میان‌متنی Intertextual ، با پدیداریِ فضای معنایی مشترک میان متن و متن‌های پیش از خود و هم‌روزگار خود تبارشناسی متن را ممکن می‌سازد.» منابع اصلی مطالعه‌ی میان‌متنی؛ «آنچه راه‌گشای من برای مطالعه‌ی میان‌متنی همچون کلیدی برای ورود به متن دیوان حافظ شد، (...) متن تفسیر عرفانی کشف‌الاسرارِ رشیدالدین میبدی و(...) برای همسنجی واژگان مشترک (...) مرصادالعبادِ نجم‌الدین رازی» این دوکتاب‌اند در کنار دیگر کتاب‌های مشابه. «مطالعه‌ درون‌متنی: چگونگی ‌توان خواندن و تفسیر متنی از درون منطقِ پنهان و آشکار مابین پاره‌های همان متن، یا یافتن جهان‌بینی پنهان و آشکار در متن، بی‌مراجعه به متن‌های دیگر» چهار بخش و هر بخش با زیربخش‌هایی جداگانه کتاب در چهاربخش تنظیم شده است: در بخش یکم: «بنیادهای انسان‌شناسی صوفیانه»، ابتدا زیربخشِ اسطوره و سرنمون archetypal معرفی و بررسی می‌شود.سرنمونِ عارف و زاهد «آفرینش آدم»، و تفاوت این دو در تأویلِ راز این آفرینش است. در درآمد کتاب می‌خوانیم: «می‌خواهیم ببینیم ... بنیاد خداشناسی و انسان‌شناسی عرفانی بر اساس تأویل کلامِ الاهی،... معنای جنگ حافظ با زاهد چی‌ست و حافظ چه‌گونه... تصوف زاهدانه را پشت سر می‌گذارد و از عرفان رندانه سر در می‌آورد» آشوری برای ژرفنا بخشیدن به کار، تنها به داستان آفرینشِ آدم از قرآن اکتفا نمی‌کند و در زیربخش دومِ بخش یکم اسطوره‌آفرینش در دین‌های ابراهیمی را برمی‌رسد، تفاوت‌های دیدگاه‌ها و برداشت‌ها از هبوط - فروافتادن ...

  • دیوان حافظ (1)

    غزل   ۱ ديوان حافظ الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشايدز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دل‌ها مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دمجرس فرياد می‌دارد که بربنديد محمل‌ها به می سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويدکه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايلکجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشيد آخرنهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غايب مشو حافظمتی ما تلق من تهوی دع الدنيا و اهملها غزل    ۲ ديوان حافظ صلاح کار کجا و من خراب کجاببين تفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوسکجاست دير مغان و شراب ناب کجا چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا راسماع وعظ کجا نغمه رباب کجا ز روی دوست دل دشمنان چه دريابدچراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا چو کحل بينش ما خاک آستان شماستکجا رويم بفرما از اين جناب کجا مبين به سيب زنخدان که چاه در راه استکجا همی‌روی ای دل بدين شتاب کجا بشد که ياد خوشش باد روزگار وصالخود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوستقرار چيست صبوری کدام و خواب کجا غزل    ۳ ديوان حافظ اگر آن ترک شيرازی به دست آرد دل ما رابه خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی يافتکنار آب رکن آباد و گلگشت مصلا را فغان کاين لوليان شوخ شيرين کار شهرآشوبچنان بردند صبر از دل که ترکان خوان يغما را ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغنی استبه آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زيبا را من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستمکه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را اگر دشنام فرمايی و گر نفرين دعا گويمجواب تلخ می‌زيبد لب لعل شکرخا را نصيحت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارندجوانان سعادتمند پند پير دانا را حديث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جوکه کس نگشود و نگشايد به حکمت اين معما را غزل گفتی و در سفتی بيا و خوش بخوان حافظکه بر نظم تو افشاند فلک عقد ثريا را غزل   ۴ ديوان حافظ صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بيابان تو داده‌ای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا را غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندليب شيدا را به خلق و لطف توان کرد صيد اهل نظربه بند و دام نگيرند مرغ دانا را ندانم از چه سبب رنگ آشنايی نيستسهی قدان سيه چشم ماه سيما را چو با حبيب نشينی و باده پيمايیبه ياد دار محبان بادپيما را جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيبکه وضع مهر و وفا نيست روی زيبا را در آسمان نه عجب گر ...

  • 5- دیوان حافظ شیرین کلام

    ۵- دیوان حافظ، اثر شمس الدین محمد حافظ شیرازی حافظ را غربیان شهریار غزل و شعر غنایی پارسی دانسته اند و در شرق و در خود ایران نیز پیوسته همین مقام را برای حافظ قائل بوده اند و هستند.     دیوان حافظ تقریباً در خانه هر ایرانی، به عنوان یک اثر آسمانی و قدسی، عزیز و محبوب است.     او را لسان الغیب گفته که این لقب مهم شاعران حقیقی و آسمانی است.    اما حافظ در انتساب این لقب بخود توفیقی بیش از دیگر شاعران پارسی گو داشته است: هزاران آفـرین بر جان حافظهمه غرقیم در احسان حافظز هفتــم آسمان غیـب آمـدلسان الغیب اندر شأن حافظ فیض کاشانی از نسخه های معروف و قدیمی حافظ، نسخه ی قدسی است که توسط شاعر معروف قدسی شیرازی تدوین و تصحیح شده است.     البته در این دیوان غزلیات و قطعاتی هست که انتساب آنها به حافظ بعید می نماید.     حافظ مرحوم محمد قزوینی و پژمان بختیاری و خانلری و دهها نسخه دیگر پس از قدسی نیز تدوین شده است.    نگارنده نیز در سالهای اخیر نسخه ای از دیوان لسان الغیب فراهم آورده که طبیعتاً به اقتضای آنکه پس از آنهمه نسخه به انجام این کار پرداختم و ملاحظات ادبی و عرفانی تازه ای را در تصحیح دیوان بکار بستم.     آن را از دیگر نسخ به کمال نزدیکتر می بینم.     در چاپ دوم این کتاب که توسط انتشارات پیک علوم به طبع رسید افزون بر پیشگفتار، حواشی و توضیحاتی نیز بر آن افزوده شد و در نسخه سوم که عنوان نسخه دانشگاهی حافظ خواهد داشت افزون بر توضیحات مفصل شرح موارد مهم مورد اختلاف، در نسخه بدلها نیز در آن خواهد آمد.     نظرات نگارنده درباره عرفان حافظ در پیشگفتار کتاب آمده است. دیوان حافظ به اکثر زبانهای زنده دنیا بطور کامل یا گزیده ترجمه شده است.    به زبان انگلیسی حافظ مترجمان متعدد دارد و ما در میان گزیده ها کتاب "پنجاه شعر از حافظ" با مقدمه و توضیحات و ویرایش پرفسور آربری مستشرق بزرگ معاصر انگلیسی که مشتمل بر پنجاه قطعه شعر از حافظ و ترجمه آنها از مترجمان متعدد از جمله خود آربری است برای مطالعه انگلیسی دانان توصیه می کنیم.     ترجمه پروفسور ویلبر فورس کلارک متن کامل دیوان حافظ را در بر می گیرد و توضیحات عرفانی و ادبی مفصلی بر بسیاری غزلها در آن آمده است. بهترین شرح دیوان حافظ همان مثنوی و گلشن راز و دیوان سعدی و پیش از آنها نظامی و عطار و سنائی است که همه آنها و بسیاری شاعران کوچک و بزرگ دیگر در لفظ و معنی غزلیات حافظ کم و بیش سهمی داشته اند.     و چون دیوان حافظ به حقیقت حافظ مهمترین دستاوردهای عرفانی و ادبی شاعران پیشین است مهمترین شرح آن نیز همان اشعار و آثار منثور پیشینیان حافظ است.غزلیات ِ حافظ با صدای دکتر موسوی ...

  • غزلهایی از حافظ

    دمی با غم به سر بردن جهان يک سر نمی‌ارزد<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />                                        به می بفروش دلق ما کز اين بهتر نمی‌ارزد به کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گيرند                                        زهی سجاده تقوا که يک ساغر نمی‌ارزد رقيبم سرزنش‌ها کرد کز اين به آب رخ برتاب                                        چه افتاد اين سر ما را که خاک در نمی‌ارزد شکوه تاج سلطانی که بيم جان در او درج است                                        کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمی‌ارزد چه آسان می‌نمود اول غم دريا به بوی سود                                        غلط کردم که اين طوفان به صد گوهر نمی‌ارزد تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی                                        که شادی جهان گيری غم لشکر نمی‌ارزد چو حافظ در قناعت کوش و از دنيی دون بگذر                                        که يک جو منت دونان دو صد من زر نمی‌ارزد                                                                                                              مرحبا اي پيک مشتاقان بده پيغام دوست                                       تا کنم جان از سر رغبت فداي نام دوستواله و شيداست دايم همچو بلبل در قفس                                       طوطي طبعم ز عشق شکر و بادام دوستزلف او دام است و خالش دانه آن دام و من                                       بر اميد دانه‌اي افتاده‌ام در دام دوستسر ز مستي برنگيرد تا به صبح روز حشر                                       هر که چون من در ازل يک جرعه خورد از جام دوستبس نگويم شمه‌اي از شرح شوق خود از آنک                                       دردسر باشد نمودن بيش از اين ابرام دوستگر دهد دستم کشم در ديده همچون توتيا                                       خاک راهي کان مشرف گردد از اقدام دوستميل من سوي وصال و قصد او سوي فراق                                       ترک کام خود گرفتم تا برآيد کام دوستحافظ اندر درد او مي‌سوز و بي‌درمان بساز                                       زان که درماني ندارد درد بي‌آرام دوست         بیا تاگل برافشانیم و می در ساغر اندازیم                                        فلک را سقفبشکافیم و طرح نو در اندازیم شراب ارغوانیرا گلاب اندر قدح ریزیم                                        نسیم عطرگردان را شکر در مجمر اندازیم اگر غم لشکرانگیزد که خون عاشقان ریزد                                        ...

  • مفهوم رند در اشعار حافظ چیست؟

    در پاسخ به مطلب ذیل توجه نمایید :   درقاموس حافظ رندی کلمه پربار شگرفی است این کلمه درسایر فرهنگ ها و زبان های قدیم و جدید جهان معادل ندارد رند تا کمی بیش از حافظ و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است. معنای اولیه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بود از آن جا که حافظ نگرش «ملامتی» داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی و همچنین هر نهاد و یا امر مردود اجتماعی را با دیدی انتقادی و ارزیابی دوباره می سنجید با تأسی و پیروی به سنایی و عطار، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مقام بیرون کشید و با خود هم پیمان و هم پیمانه کرد.   حافظ نظریه عرفانی «انسان کامل» یا «آدم حقیقی» را از عرفان پیش از خود گرفت به رندی سر و سامان اطلاق کرد و رندان تشنه لب را «ولی» نامید.   رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس   گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت   رند، انسان برتر (ابرمرد) یا انسان کامل یا بلکه اولیاءالله به روایت حافظ است. رند چنان که از متن و دیوان حافظ برآید شخصیتی است به ظاهر متناقض و در باطن متعادل. اهل هیچ افراط و تفریطی نیست. بزرگترین هدفش سبکبار گذشتن از گذرگاه هستی است به رستگاری نیز می اندیشد. رند آزاداندیش و غیردینی هم داریم ولی رند حافظ تعلق خاطر و تعهدی دینی دارد به آخرت اعتقاد دارد و می اندیشد ولی از آن اندیشناک نیست زیرا عشق و عنایت را نجات بخش خود می یابد تکیه بر تقوی و دانش و فضل و فهم ندارد.   تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافری است   راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش   دنیا را بی اصل و بی اصالت نمی داند سلوک رند، رند دینی و درعین حال بی پروای حافظ، نوسانی است بین زهد و کافری. مسکن مألوف او دیرمغان است که خود آمیزه ای است از مسجد (یا معبد) و خانقاه و میخانه. گاه در سراشیب شک می لغزد گاه در دامان شهود می آویزد. از بس به «اعتدال» ایمان دارد ایمانش نیز اعتدالی است اما هرچه هست ایمان ساده ای نیست. سجاده را به امر مرشدش، پیرمغان به شراب می آلاید و آتش در خرقه می زند و می کوشد از ظاهر شریعت و طریقت، راه به باطن حقیقت بیابد نه اهل تعصب است نه اهل تخطئه¤ بلکه اهل انتقاد است شک را در بسیاری موارد سرمه و سرمایه بصیرت و پادزهر جمود فکر و گشاینده دیده درون می داند. ولی اهل اصالت شک نیست به گذران خوش بیش از خوشگذرانی می اندیشد به ویژه به آسان گذرانیدن. زیرا می داند: «سخت می گردد فلک بر مردمان سخت کوش» رند، عافیت طلب است ولی می گوید: «اسیر عشق شدن چاره خلاص من است.»   رند معلم اخلاق نیست اما بی اخلاق و منکر اخلاق هم نیست. (اخلاق زهد و ترس و تعصب ندارد بلکه اخلاقش عارفانه آزاد منشانه و اخلاق آزادگی است). آری لاابالی مشرب است ...

  • دیوان حافظ

    234567تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودحلقه پیر مغان از ازلم در گوش استبر سر تربت ما چون گذری همت خواهبرو ای زاهد خودبین که ز چشم من و توترک عاشق کش من مست برون رفت امروزچشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحدبخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کردسر ما خاک ره پیر مغان خواهد بودبر همانیم که بودیم و همان خواهد بودکه زیارتگه رندان جهان خواهد بودتا دگر خون که از دیده روان خواهد بودتا دم صبح قیامت نگران خواهد بودزلف معشوقه به دست دگران خواهد بود12345678910ترسم که اشک در غم ما پرده در شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهاز هر کرانه تیر دعا کرده​ام روانای جان حدیث ما بر دلدار بازگواز کیمیای مهر تو زر گشت روی مندر تنگنای حیرتم از نخوت رقیببس نکته غیر حسن بباید که تا کسیاین سرکشی که کنگره کاخ وصل راستحافظ چو نافه سر زلفش به دست توستوین راز سر به مهر به عالم سمر شودآری شود ولیک به خون جگر شودکز دست غم خلاص من آن جا مگر شودباشد کز آن میانه یکی کارگر شودلیکن چنان مگو که صبا را خبر شودآری به یمن لطف شما خاک زر شودیا رب مباد آن که گدا معتبر شودمقبول طبع مردم صاحب نظر شودسرها بر آستانه او خاک در شوددم درکش ار نه باد صبا را خبر شود234567دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کردآه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیختاشک من رنگ شفق یافت ز بی​مهری یاربرقی از منزل لیلی بدرخشید سحرساقیا جام می​ام ده که نگارنده غیبآن که پرنقش زد این دایره میناییفکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوختچون بشد دلبر و با یار وفادار چه کردآه از آن مست که با مردم هشیار چه کردطالع بی​شفقت بین که در این کار چه کردوه که با خرمن مجنون دل افگار چه کردنیست معلوم که در پرده اسرار چه کردکس ندانست که در گردش پرگار چه کردیار دیرینه ببینید که با یار چه کرد روز هجران و شب فرقت يار آخر شد عاقبت در قدم باد بهار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان مي‌فرمود نخوت باد دي و شوکت خار آخر شد شکر ايزد که به اقبال کله گوشه گل گو برون آي که کار شب تار آخر شد ...

  • متن کامل برنامه معرفت - تفسیر گلچینی از ابیات دیوان حافظ

    متن کامل برنامه معرفت - تفسیر گلچینی از ابیات دیوان حافظ

      کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب       تا سر زلف سخن را به قلم شانه زند   در رابطه با آغاز بهار و نوروز توضیح پیرامون مسئله وقت و زمان تفسیر غزل اول دیوان حافظ تفسیر بیت "شب تاریک و بیم موج و ... تفسیر بیت "جلوه ‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت.... تفسیر بیت "روشن از پرتو رویت نظری... تفسیر بیت "عکس روی تو چو در آیینه جام افتاد... تفسیر بیت "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند... تفسیر بیت "معشوق چون نقاب ز رخ برنمي كشد... تفسیر بیت "صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن ... تفسیر بیت "روزي که چرخ از گل ما کوزه ها کند... تفسیر بیت "دلا بسوز که سوز تو کارها بکند... تفسیر بیت "ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند... تفسیر بیت "به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد... تفسیر بیت "هزار نقد به بازار کائنات آرند... تفسیر بیت "هر که را با خط سبزت سر سودا باشد ... تفسیر بیت "من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم .. تفسیر بیت "منم که شهره‌ شهرم به عشق ورزیدن... تفسیر بیت "سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم... تفسیر بیت "دوش وقت سحر از قصه نجاتم دادند... تفسیر بیت "چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی... تفسیر بیت "بعد از این روی من و آینه وصف جمال... تفسیر بیت "بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد... تفسیر بیت "دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ... ادامه تفسیر بیت "دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند... تفسیر بیت "آسمان بار امانت نتوانست کشید... ادامه تفسیر بیت "آسمان بار امانت نتوانست کشید... تفسیر بیت "سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد... تفسیر بیت "گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود... تفسیر بیت "مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش... تفسیر بیت "بیدلی در همه احوال خدا با او بود... ادامه تفسیر بیت "بیدلی در همه احوال خدا با او بود... تفسیر بیت "گفت آن یار کزو گشت سر دار بلند... تفسیر بیت "جان بی‌جمال جانان میل جهان ندارد...  تفسیر بیت "هر شبنمی در این ره صد بحر آتشین است... تفسیر بیت "گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس... تفسیر بیت"شنیدم سحر گه رهرویی در سرزمینی... تفسير بيت "مروت گرچه نامي بي نشان است...  

  • پیر نقد ادبی از حافظ می گوید:

       گفتگوی مریم یکرنگی با عبدالعلی دستغیب ته تغاری ادبیات کلاسیک هم خدا را می خواست هم خرما را! عبدالعلی دستغیب گفت: غزل های خواجه شیراز، شعری دو وجهی است که هم خواهان زندگی دنیوی است و هم آخرت را می خواهد، و همین شعر او را جذابتر و تاویل پذیرتر از شاعران دیگر می کند. عبدالعلی دستغیب، منتقد و پژوهشگر ادبی پیشکسوت همزمان با بزرگداشت روز حافظ در گفتگو با شبستان گفت: آنچه درباره حافظ از دوره تیموری تا به حال نوشته‌اند، سراسر اشتباه بوده است، کسانی که درباره این شاعر اظهارنظر کرده‌اند، عقایدی را برایش در نظر گرفته‌اند که از آن او نیستریال در واقع بیشتر افراد از حافظ تفسیرهای تعبیری و اجتماعی ارایه داده اند.  هرکسی از ظن خود یار حافظ شد وی با بیان اینکه همه این تفسیرها به نوعی پیش‌داوری است، افزود: این پژوهشگران با این پیش‌داوری‌ها به سراغ متن رفتند. مثلا فکر کرده اند که مثلا حافظ صوفی است، بنابراین کتاب‌های صوفیانه را پیش روی خود گذاشته‌اند و با آن به تفسیر شعر حافظ پرداختند.   نویسنده «نقد ادبی و نوعیت متن»در توضیح این مطلب اضافه کرد: برای نمونه داریوش آشوری، مترجمی است درمورد حافظ چنین اندیشیده که حافظ کشف‌الاسرار میبدی را پیش روی خود گذاشته و تمام شعرهای حافظ کپی از این اثر عرفانی است.  وی ادامه داد: یکی از نویسندگان مارکسیست درباره حافظ نوشته که وی از دراویش انقلابی بوده بدون اینکه به این نکته توجه کنند که کلمه درویش و انقلابی دو کلمه متضاد با یکدیگرند. همچنین محمدعلی بامداد، وی را صوفی ملامتیه خوانده و دیگران نیز حافظ را خراباتی، لاابالی و رند و کفرگو پنداشته‌اند و بقیه اظهارنظرها نیز درباره این شاعر کپی از همین حرف‌ها است.  تنها راه شناخت حافظ رجوع به متن اشعار اوست دستغیب با انتقاد از اینکه متن‌شناسی دقیقی از حافظ صورت نگرفته، یادآور شد: در نظر داشته‌ باشیم که متن‌شناسی اعم از شناختن شاهنامه، دیوان حافظ، کلیات سعدی از جمله باورهای مؤلف و آنچه که درباره وی گفته‌اند، است. ما به عنوان پژوهشگر در این زمینه باید با آنچه که درباره این شاعر گفته‌اند کاری نداشته باشیم و ببینیم که خود متن درباره مولف چه می‌گوید و روابط، کلمه‌ها ،حروف و صداهایی را که از متن برمی‌خیزد را مورد کاوش و بررسی قرار دهیم تا به شناخت دقیق‌تری دست یابیم.  وی همچنین اظهار کرد: در متن ما درمی‌یابیم که یک شاعر چه طور به جهان و انسان نگاه می‌کند البته مواد لازم برای مطالعه متن را نیز مانند اطلاعات تاریخی، زندگی‌نامه شاعر، قضاوت هم‌عصران و غیره راباید اختیار داشته باشیم که البته کسانی مانند دکتر محمد قزوینی، ...

  • کلمه رند در دیوان حافظ

      درقاموس حافظ رندی کلمه پربار شگرفی است این کلمه درسایر فرهنگ ها و زبان های قدیم و جدید جهان معادل ندارد رند تا کمی بیش از حافظ و بلکه حتی در زمان او هم معنای نامطلوب و منفی داشته است. معنای اولیه رند برابر با سفله و اراذل و اوباش بود از آن جا که حافظ نگرش «ملامتی» داشت و هر نهاد یا امر مقبول اجتماعی و همچنین هر نهاد و یا امر مردود اجتماعی را با دیدی انتقادی و ارزیابی دوباره می سنجید با تأسی و پیروی به سنایی و عطار، رند را از زیر دست و پای صاحبان جاه و مقام بیرون کشید و با خود هم پیمان و هم پیمانه کرد.  

  • هفت سین و تبریک عید نوروز با دیوان خواجه حافظ شیرازی

    هفت سین و تبریک عید نوروز با دیوان خواجه حافظ شیرازی        یکی از مهم ترین چیزهایی که بر سر سفره هفت سین می گذاریم دیوان حافظ است و در لحظات گردش سال برآمدن سال جدید دست به دیوان حافظ می بریم و از آن فالی می گیریم. ما نیز فال شما را گرفتیم به مناسبت نوروز این ابیات زیبا از دیوان خواجه شیراز آمد. هریک از مصرع ها نیز می توان متن پیامک تبریک عید و یا آغاز پیام و یا سرآغاز متن پیام نوروزی شما باشد:   ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیچو گل گر خرده​ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلط​ها داد سودای زراندوزیز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل استکه زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزیبه صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانیبه گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزیچو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیستمجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزیطریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردنکلاه سروری آن است کز این ترک بردوزیسخن در پرده می​گویم چو گل از غنچه بیرون آیکه بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزیندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیستمگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزیمی​ای دارم چو جان صافی و صوفی می​کند عیبشخدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزیجدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمعکه حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزیبه عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محرومبیا ساقی که جاهل را هنیتر می​رسد روزیمی اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوشکه بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزینه حافظ می​کند تنها دعای خواجه تورانشاهز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزیجنابش پارسایان راست محراب دل و دیده جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی پاینده باد ایران