کتاب جک جاوا 92

  • دانلود کتاب اس ام اس بارون ۶ برای موبایل آندروید و جاوا

    دانلود کتاب اس ام اس بارون ۶ برای موبایل آندروید و جاوا

    وبلاگ جامع اندروید رابه خاطر بسپارید...    دانلود کتاب اس ام اس بارون ۶ برای موبایل جاوا و آندروید   امروز برای شما دوستان عزیز نسخه جدید نرم افزار کتاب اس ام اس بارون ۶ Sms Baroon که حاوی مجموعه ای بیش از ۱۰۰ ها اس ام اس و پیامک در موضوعات مختلف می باشد رو آماده دانلود کردم. کتاب اس ام اس علاوه بر پیامک های ثابت خود حاوی بیش از ۷۵۰ پیامک ارسالی دوستان می باشد. این نسخه حاوی صدها اس ام اس زیبا و متنوع با قابلیت ارسال از طریق پیامک (برای گوشی های جاوا ساپورت) هست. کتاب اس ام اس موبایل برای جاوا و آندروید و نسخه epub می‌باشد و قابل نصب بر روی تمام گوشی هایی که سیستم عامل آندروید یا جاوا را ساپورت می کنند می باشد. شما هم اکنون می توانید کتاب اس ام اس جاوا برای موبایل را از  وبلاگ جامع اندروید دریافت نمایید.   قابلیت های کتاب اس ام اس بارون ۶ : -     پخش موزیک در نرم افزار -     سازگاری با تمام رزولوشن ها -     تم طراحی شده بسیار زیبا -     دریافت اخبار Rss -    ارسال متن از طریق پیام کوتاه   کتاب اس ام اس بارون ۶ شامل: اس ام اس عاشقانه اس ام اس قشنگترین ها اس ام اس پـ نه پـ اس ام اس فلسفی اس ام اس رفاقتی اس ام اس انگلیسی اس ام اس تیکه دار اس ام اس خداحافظی اس ام اس فاز سنگین اس ام اس دوستت دارم اس ام اس به سلامتی اس ام اس انتظار ظهور اس ام اس تولد و ازدواج اس ام اس قهر و آشتی و منت کشی اس ام اس خنده دار اس ام اس غمگین اس ام اس سرکاری اس ام اس دل شکسته اس ام اس پروردگار اس ام اس روز مادر اس ام اس روز پدر اس ام اس ایام فاطمیه   توجه : نسخه اندروید کتاب اس ام اس قابلیت ارسال پیامک ندارد.   فرمت: java حجم: ۲ مگا بایت دانلود: دانلود کتاب اس ام اس | لینک کمکی فرمت: apk حجم: ۲ مگا بایت دانلود: دانلود کتاب اس ام اس | لینک کمکی رمز: www.yasdl.com منبع: یاس دانلودبرچسب ها : ebook general ebook java 92 ebook sms 92 آندروید اس ام اس جوک اس ام اس خنده دار 92 اس ام اس فروردین 92 اس ام اس موبایل اس ام اس های عاشقانه بهترین نرم افزارهای آندروید جوک برای موبایل دانلود جوک های جدید برای موبایل دانلود كتاب موبايل دانلود كتاب موبايل 92 دانلود نرم افزار موبایل دانلود نرم افزار پیامک جاوا دانلود کتاب آندروید دانلود کتاب اس ام اس دانلود کتاب اس ام اس اندروید دانلود کتاب اس ام اس برای اندروید دانلود کتاب اس ام اس برای موبایل دانلود کتاب اس ام اس جاوا دانلود کتاب اس ام اس جاوا با قابلیت ارسال دانلود کتاب الكترونيكي موبايل دانلود کتاب الکترونیکی موبایل دانلود کتاب اندروید دانلود کتاب برای آندروید دانلود کتاب جدید آندروید دانلود کتاب جدید بانک جوک و اس ام اس دانلود کتاب جوک برای موبایل ...



  • دانلود کتاب جوک و اس ام اس دنیز نسخه جاوا

    دانلود کتاب جوک و اس ام اس دنیز نسخه جاوا

    بنا به درخواست شما عزیزان ، این بار نسخه ی جدید کتاب جوک و اس ام اس دنیز را آماده دانلود کرده ایم. شما میتوانید این کتاب را بر روی گوشی های دارای سیستم عامل جاوا نصب کنید و نهایت استفاده را ببرید . این کتاب شامل ۶ فصل و ۲۱ بخش می باشد که به شرح زیر است : فصل ۱  شامل : پیامک های سرکاری فصل ۲ شامل : جک و طنز در ۷ بخشفصل ۳ شامل : پیامک عاشقانه در ۳ بخشفصل ۴ شامل : پیامک های دلتنگی و تنهاییفصل ۵ شامل : پیامک فلسفیفصل ۶ شامل : پیامک های مناسبتی در ۷ بخش هم اکنون این کتاب جالب و زیبا را با حجم کم از مستردانلود دریافت نمایید. | دانلود| | حجم فایل :۶۷۲ کیلوبایت| | رمز فایل : www.masterdl.com

  • 26 دختر یخی پسر اتش

    الیکا سویچ ماشینش رو از تو کیفش برداشت و به سمت ماشینش راه افتاد.به ماشینش که رسید دزدگیر رو زد.دستش رفت سمت دستگیره در تا درو باز کنه،ولی دستی مانعش شد.فوری دستش رو عقب کشید. سرش رو بالا ارود که ببینه اون شخص کیه.با دیدن سامیار پوفی کرد و گفت:میشه دستتون رو بردارید اقای راد؟ سامیار:متاسفانه نمیشه خانوم فرهمندفر الیکا نگاش رو دوخت به زمین و گفت:اقای راد من عجله دارم.مثل شما بیکار نیستم. سامیار:همین می خوایید با دوست پسرتون برید بیرون که عجله دارید؟ نگاهی به اطرافش کرد و ادامه داد:کجاست؟نکنه رفته برات چیزی بخره؟ الیکا دستاش مشت شد.سفیدی چشماش یکم تیره شد.هر وقت خیلی عصبانی می شد اینجوری میشد. الیکا نتونست خودش رو کنترل کنه،اون بهش گفته بود که دوست پسر داره. دست مشت شده اش رو باز کرد و ارود و بالا و با تمام قدرتش زد تو صورت سامیار. سامیار با تعجب نگاه الیکا کرد.که دید رنگ سفیدی چشماش فرق کرده.تا حالا عصبانیت الیکا رو ندیده بود. سامیار دستش شل شد و از کنار دستگیره ی در رفت کنار.الیکا فوری سوار ماشین شد و از جای پارک اومد بیرون و به سمت در وردی رفت.و سامیار رو تنها گذاشت. سامیار هنوز نگاه جای خالی ماشین الیکا کرد.الیکا به اون سیلی زده بود.دستش رو گذاشت روی جایی که سیلی خورده بود. سامیار خوشحال بود.چراش رو خودش هم نمی دونست.لبخندی زد و جایی که سیلی خورده بود رو نوازش کرد. خودش نمیدونست چشه.یه دختر زده بود توگوشش ولی اون خوشحال بود.شاید به خاطر اینکه فکر میکرد برای الیکا مهمه.فکر میکرد الیکا اهمیت میده سامیار راجبش چی فکر میکنه. با این فکر ضربان قلبش زیاد شد.دستش رو از روی صورتش برداشت و لبخند زنان به سمت ماشینش رفت.مطئنن هرکسی نظارگر این اتفاق بود می گفت سامیار دیوونه شده.ولی سامیار اهمیت نمی داد.قلب سامیار برای الیکا تند میزد. الیکا با عصبانیت از جای پارکش بیرون اومد و به سمت در ورودی رفت.هنوزم عصبانی بود. نمیدونست چرا ولی دوست نداشت سامیار راجب اون اونطوری فکر کنه.دوست داشت واسش توضیح میداد ولی نمی تونست.چون هیچ دلیلی نبود که برای اون کاراش رو توجیح کنه. جلوی در ورودی کنار پای جازمین ترمز کرد. مامان جون جلو نشست و جازمین و جک هم عقب نشستن. الیکا رو به بچه ها گفت:حالا کجا می خواین برین؟ جازمین با هیجان مخصوص خودش گفت:بریم حافظیه. الیکا دنده رو عوض کرد و به سمت حافظیه راه افتاد.تو راه جازمین و جک همش راجب دانشگاه و دوستاشون برای الیکا تعریف می کردند. ولی حواس الیکا اصلا اونجا نبود که به حرف های اونا بتونه گوش بده.خود الیکا هم نمی دونست داره به چی فکر میکنه.ذهنم درگیر بود.ولی درگیر چی رو نمی دونست.ناراحت بود ...

  • رمان " گناه من رسوایی نیست" | JAVA | ANDROID | EPUB | PDF

    رمان " گناه من رسوایی نیست"  | JAVA | ANDROID |  EPUB | PDF

    گناه من رسوایی نیست|نويسندگان: ساماریا و فاطمه | منبع : انجمن نود و هشتیا                                              7 سرور کمکی -مستقیم - هر ردیف  یه سرور جداگانه میباشد ******توضیح نحوه دانلود از لینکهای بالا: از سمت راست اولی جاوا - پرنیان و دومی کتابچه میباشد و بقیه لینکها هم مشخصه سومی اندروید -چهارمی epub -پنجمی pdf((گناه من رسوایی نیست))گناه من رسوایی نیست  JAR | KB 310 جـاوا - پرنیـان  ||||||         JAR  |MB1.16 جـاوا - کتابچـه ||||||                     APK  | MB1.92آندرویــــد ||||||                      EPUB | KB 717 آیفون - تبلت - آندروید - آیپاد - آیپد ||||||                                      EPUB  | KB 717 آیـفـــــون ||||||       PDF  | KB 732 پی - دی - اف ||||||         خلاصه رمان :

  • 25 دختر یخی پسراتش

    جک سرش رو از توی یخچال بیرون اورد و با پاش در یخچال رو بست و کالباس رو گذاشت توی دهنش. جازمین:بترکی جک.چقدر می خوری؟ جک نگاهی به اطراف کردو و رو به جازمین گفت:الیکا رفت؟ جازمین:صبح به خیر.یه ده دقیقه میشه رفته.اقا تازه فهمیده. جک زبون رو برای جازمین در اورد.جازمین گفت:اُه،حالم رو بهم زدی.دهنت رو ببند. جک برای در اوردن حرص جازمین دهنش رو کامل باز کرد. جازمین جیغ زد:مامی یلدا با صدای جازمین از فکر اومد بیرون و نگاه جازمین کرد که قرمز شده بود و جک دهنش کلا باز بود.کل قضیه رو گرفت. رو به دوتاشون با یه عصبانیت ظاهری گفت:بس کنید دیگه.جک تو دهنت رو ببند. جک فوری دهنش رو بست.یلدا رو کرد و به جازمین گفت:تو هم اینقدر جیغ نزن.حنجره هات پاره میشه و بعد اروم به فارسی ادامه داد:گوش منم کر میشه جازمین:مامی دوباره فارسی حرف زدین؟ یلدا گفت:جازمین برو موهای این بدبخت رو شونه کن. و بعد با چشماش اشاره به اسچتزی کرد که از ترس صدای جازمین تو خودش جمع شده بود و داشت با چشم های درشت مشکی نگاه اطرافش میکرد. جازمین از جا بلند شد و به سمت اتاق الیکا رفت تا شونه ی اسچتزی رو برداره.جک یکی دیگه از کالباسای توی دستش رو برداشت و گذاشت تو دهنش و بقیه کالباس ها رو گذاشت تو یخچال و اومد و کنار یلدا نشست و دستش رو دور شونه یلدا حلقه کرد و اونو به خودش نزدیک کرد و اروم گفت:مامی تو فکری؟ یلدا لبخندی زد و گفت:یکم ذهنم درگیر الیکاست. جک:خواهرم کاری کرده؟ یلدا:نه.فقط خیلی عوض شده. جک هم اهی کشید.دلش برای اون خواهر شیطونش تنگ شده بود. جک:شاید به این تغییر نیاز داشته یلدا:ولی من به این تغییر راضی نیستم جک:مامی شما نمی تونید برای الیکا تصمیم بگیرید.اون خودش به اندازه ی کافی بزرگ شده و حالیش میشه یلدا اهی کشید که دل جک برای یلدا سوخت. یلدا:چقدر زود بزرگ شدین؟همین چند روز پیش بود که رویا الیکا رو اورد لاس وگاس پیش من و رفت. صدای جازمین اومد:و همین یه ساعت پیش بود که من و این گوریل رو به فرزندی قبول کردین. جک چشم غره ای به جازمین رفت و از جاش بلند شد و شروع کرد به دوییدن دنبال جازمین.جازمینم با استچزی توی دستش دور خونه می دویید و جیغ میزد.یلدا هم فقط می خنذید. با صدای باز شدن در نگاها به سمت در رفت.زینت با چند بسته خرید وارد خونه شد.یلدا فوری بلند شد و رفت کمک زینت و چند تا از بسته ها رو ازش گرفت و با هم اونو به سمت اشپزخونه بردن. جک خودش رو انداخت روی راحتی ها و گفت:اخیش.ورزش امروزم رو کردم. جازمین در حالی که روی راحتی ها کنار جک نشسته بود و داشت موهای اسچتزی رو شونه می کرد گفت:همش به خاطر منه.و گرنه تو کی ورزش کردی که این دومین بارت باشه؟ جک صاف نشست سرجاش و گفت:من،من ...