اندر حکایت سرگردانی مسافران در جاده دلیجان(قسمت اول)

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

پنجشنبه شب گذشته (11/11/86) در اکثر نقاط کشور برف بارید.فردای آنروز در خوانسار آسمان صاف و آفتابی بود. ساعت 3 بعد از ظهر رفتم ترمینال تا عازم تهران شوم. عده ای از مسافران می گفتند که در اخبار نیمروزی اعلام شده برخی از جاده ها بسته است. ولی مسئول تعاونی اعلام کرد که مسیر خوانسار –  تهران باز است. ایشان طی تماس با راننده ای که از تهران عازم خوانسار بود به این اطلاعات رسیدند! به هر حال بعد از حدود نیم ساعت تاخیر ، به طرف تهران راه افتادیم. نور خورشید از پنجره اتوبوس  به داخل می تابید و گرمای لذتبخشی داشت.

حدود  ساعت 30/5  به دلیجان رسیدیم. تقریباً 200 متر مانده به پاسگاه پلیس راه متوجه شدیم که راه بسته. تا چشم کار میکرد جلوی ما کامیون ایستاده بود. ماشینهای بعدی هم پشت سر اتوبوس ایستادند و صفی چند کیلومتری تشکیل شد. به خیال اینکه توقفی موقتی در پیش رو داریم بی خیال از همه جا با دوستان سرگرم تعریف شدیم. کم کم حوصله ها سر رفت. راننده پیاده شد و علت را از دیگر رانندگان جویا شد. گفتند که از دلیجان تا سلفچگان راه را بسته اند . آسمان صاف و آفتابی بود و از برف و بارندگی خبری نبود. ولی گویا در قسمتی از جاده باد شدیدی می وزید که باعث بادروبه شدن برفها و بسته شدن جاده شده بود. اینطور که می گفتند چندین تصادف هم رخ داده بود.پلیس تصمیم گرفته بود جاده را ببندد تا مشکلی برای مسافران پیش نیاید.

 

                       -  

                       عکس تزئینی است

  

کم کم خورشید غروب کرد و هوا سرد شد . بچه ها خسته شده بودند و بهانه می گرفتند. زنها از وضعیت پیش آمده شاکی بودند و مردها برای بررسی اوضاع از ماشین پیاده می شدند و هر کس نظری می داد. خلاصه اینکه با گذشت زمان فشار عصبی زیادی به همه وارد شده بود. پیر زنی به شوهرش غر می زد که : نموات نشمین ( نگفتم نریم ).... بچه ای بهانه می گرفت و نق می زد. خانمی مرتباً با موبایل به خانواده اش گزارش می داد و ...خلاصه همه می خواستند هر چه زودتر راه باز شود و به تهران برسند. ولی پلیس سرسختانه راه را بسته بود و اجازه عبور نمی داد.

رانندگان کامیونها که به این اوضاع عادت داشتند ، ماشینهایشان را در جاده رها کرده و رفته بودند توی قهوه خانه ها و مشغول قلیان کشیدن بودند. وقتی برای رفع خستگی از ماشین پیاده شدم ، متوجه شدم بد جوری گیر کرده ایم. دهها کامیون جلو وپشت اتوبوس بود. طوریکه هیچ راهی برای دور زدن نداشتیم. مسافران قانع شده بودند که برگردیم خوانسار ولی هیچ راه فراری نبود. اتوبوس بین کامیونها و گاردریل اتوبان محاصره شده بود.

داخل اتوبوس چند نفر از مسافران که گویا نفوذی در دستگاههای دولتی منطقه داشتند مرتباً با موبایلهایشان تلاش می کردند راهی پیدا کنند. تماس با استانداری و فرمانداری و راه و ترابری و پلیس و ....

چند نفر هم سعی داشتند با شوخی و خنده جو را آرام کنند. طوریکه کم کم بین مسافران صمیمیتی بوجود آمد. بعد از حدود 3 ساعت ، تصمیم گرفتیم گروهی به طرف پاسگاه پلیس برویم و تقاضای کمک کنیم. در آن سرمای خشک و سوزنده پیاده در جاده حرکت کردیم  تا به میدان ورودی دلیجان رسیدیم. روی تابلوی چرخان بزرگی هم نوشته بود : به دلیگون خوش امی یون. اونجا بود که یادم افتاد در این چند ساعت هیچکس از ما سراغی نگرفته! مانده بودم که نیروهای امدادی هلال احمر و بسیج و حوادث غیر مترقبه و... الان کجا هستند. زهی خیال باطل.

ادامه دارد...          


مطالب مشابه :


قیمت بلیط قطارهای مسافری در محور تهران- مشهد

قیمت بلیط قطارهای مسافری در محور تهران- درجه ۱ چهارتخته دلیجان بازسازی شده/




اشنایی با استان مرکزی

این استان از شمال به استان‌های تهران و قزوین خمین، ساوه، محلات، دلیجان با اتوبوس.




اندر حکایت سرگردانی مسافران در جاده دلیجان(قسمت اول)

خطم خالی - اندر حکایت سرگردانی مسافران در جاده دلیجان(قسمت اول) - در گویش خوانساری یعنی رنگارنگ




اولین خودروهایی که وارد شهر نراق شدند

+ دومین خودرویی که در نراق پدیدار گشت اتوبوس در دلیجان متوقف و در تهران در




استان مرکزی : توره , خمین , خنداب , داود آباد , دلیجان ...

دلیجان بر سر راه اصلی تهران به اصفهان قرار که کارخانه هایی مثل اتوبوس سازی و




گـزارش برنامه 4 روزه به روستا و دریاچه چورت از توابع کیاسر مازندران

کاوه با اتوبوس شرکت لوان از مسیر تهران و جاده فیروز در دلیجان توقف ای 20




اشنایی با استان مرکزی

این استان از شمال به استان‌های تهران و قزوین، از غرب به استان با اتوبوس. دلیجان




بدهی اتوبوسرانی اراک قیمت بلیتها را افزایش داد

قیمت بلیتهای اتوبوس در اراک از 25 به 40 تهران با مسافتهای آشتیان تفرش دلیجان




دیدار مردم نراق با امام خمینی در سال 1361

( حداقل داخل هر اتوبوس دو عازم تهران شهرستان های محلات ؛ دلیجان ؛ نراق و حومه را




حجت الاسلام علی محمد حیدری نویسنده ای متبحر در شهر علم و فرهنگ ، نراق

به شهر تهران عزیمت و نزد دستگاه اتوبوس و در حوزه دلیجان و محلات




برچسب :