بابا آمین( به یاد پدر ....)

روزی نیست که یادش در دلم زنده نباشد. و تصویری از روز های با او بودن را در ذهنم مرور نکنم. و این می شود که به یاد این شعر می افتم که " سعدیا  مردم نکو نام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند."

هنوز به یاد دارم روز دفاع از پایان نامه ام را در دانشگاه که در ابتدای صحبت هایم متنی را که در صفحه ی تقدیم پایان نامه ام نوشته بودم را خواندم " تقدیم به پدرم اولین استاد خلاقیتم و ... " و  یکی از اساتید بود که گفت پس اساتید دانشگاه چه  نقشی در خلاقیت تو  داشته اند که گفتم: البته که نقش داشته اند اما اولین  و موثر ترین استاد در این مورد پدر م بوده است. و امروز که خود به سان اوپدر شده ام، خیلی بیشتر درک می کنم که به واقع پدر و همین طور مادر اولین استاد های هر انسانی هستند . بقول استاد ی که می گفت: کودک در چند سال اول زندگی مادر برایش حکم خدا دارد و حتی تصور انسان از خدا در بزرگسالی می تواند تحت تاثیر این رفتار مادر شکل بگیرد.

هنوز به وضوح یاد دارم که چگونه پدر در دفتر خط داری که داشت به من نقاشی یاد می داد و با چه عشقی با ما بازی می کرد. او شاید از تحصیلات امروزی کمترین را داشت اما امروز می فهمم که در دانشگاه اخلاق و رفتار و خلاقیت بالاترین مدارک را داشته و امروز من می توانم آن را  بهتر حس کنم، که خود پدر شده ام . اگر امروز می توانم جلوی خشمم را بگیرم نه بخاطر خواندن فلان کتاب روانشناسی ست و نه بخاطر آن کلاس های رفتار با دیگران بلکه آن ها همه را از  رفتار آن وجود نازنین بود که  در ذهن ثبت کرده و امروز از آن ها استفاده می کنم. او شاید خود تحصیل کرده نبود ولی تمام تلاشش را برای تحصیل فرزندانش نمود. صبوری، قناعت ، شاد بودن و خالی نگاه داشتن دل از کینه را همه و همه از وجود آن نازنین به یادگار در اعماق قلبم نگاه داشته ام. امروز که خود پدر شده ام بار ها و بارها به آن روز ها می اندیشم که ما خانواده ی ثروتمندی نبودیم اما پدر این همه شادی و دلخوشی را از کدام بازار و با کدامین پول خریداری می کرد. و این می شود که به خود می آیم و می گویم البته آن چه که به انسان آرامش می دهد پول نیست و آن فقط می تواند به ما آسایش دهد و آرامش را نه می توان با پول خرید و نه در هیچ بازاری هم یافت نمی شود الا بازار صلح وصفا و یکرنگی که در آن بازار هم اسکناس ها از جنس آلیاژ عشق به همنوع می باشد. و باز با خود می اندیشم که تمام سعی و تلاش خود را بکنم تا به فرزندم یاد دهم که اگر در بهترین دانشگاه های دنیا درس بخوانی و در بهترین نقطه ی دنیا زندگی کنی هیچ کدام نخواهد توانست تو را به اندازه ی درس خواندن دردانشگاه زندگی توانمند و عاقبت بخیر ت نماید.

یادش بخیر روز های اول قبولی در دانشگاه بود که به شهر خودمان باز گشته بودم و به پدر گفتم که می بایست یک سری ابزار برای حکاکی روی چوب بخرم که برای درس چاپ چوب به آن ها احتاج دارم، عصر هنگامی که از محل کارش به منزل آمدم دیدم در دستش چند ابزار دست ساز هست که با مته های شکسته ساخته  و برای دسته اش هم از لوله ی خودکار بیک استفاده کرده بود و گفت بیا این ها بهترین ابزار برای آن کار هستند. اول خندیدم و با خود فکر کردم مگر می شود با این ابزار کار کرد. اما وقتی آن ها را امتحان کردم متوجه شدم که چقدر عالی ست. و هیچ وقت  یادم نمی رود آن روزی را که در گار گاه دانشگاه مشغول کار بودم و بچه های تهرانی هر کدامشان جعبه ای شیک با ابزار های گرانقیمتی در کنارشان، مشغول کار کردن بر روی چوب های شان بودند و همچنان گله مند که چقدر سخت است کار کردن با آن ابزار ها . من هم که با همان ابزار دست ساز پدر مشغول کار بودم که یکی از بچه ها ی تهرانی کنارم آمد و گفت ببینم تو این ابزارت را از کجا خریدی که اینقدر راحت چوب را برش می دهد و وقتی آن ها را به او نشان دادم نزدیک بود شاخ دربیاورد که آن همه پول برای خرید ابزار هایش داده بود و لی من با هیچ هزینه ای بهترین را داشتم. و آن رو ز بود که پدر با آن کارش  به من آموخت که بهترین ها را همیشه نمی توان با پول حتما فراهم کرد.

او را کمتر به یاد دارم که ما را بنشاند و به طور مستقیم نصیحت کند و یا درس زندگی دهد بلکه این عملش بود که به مرور زمان خود بهترین ها را از او  آموختیم .او نمی گفت که بدی های که دیگرن به تو می کنند را به دل نگیر ولی وقتی می دیدیم که گاهی اوقات دوست یا آشنایی به او بدی کرده بود و او بدون اعتنا به آن رفتار همچنان با آن  ها با لبی پر خنده روبرو می شد آموختیم که لبخند و از یاد بردن و فراموش کردن  رفتار بد دیگران چه معجزه ای می کند. و امروز است که وقتی ضرب المثل " تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز " را می خوانم معنی آن را به واقع درک می کنم.

برایم خیلی مهم هست که وقتی به ارثیه ی مادی که از پدر به من رسیده فکر می کنم با تمام قدر دانی که از او می کنم ولی در مقابل ارثیه ای که در گنجینه ی وجودم برایم به یادگار گذاشته است قابل مقایسه نیست. و جالب تر این است که هر چه از این ارثیه برداشت می کنم و استفاده می کنم به اصل آن ا فزوده می شود که این خود به واقع بسان یک معجزه می ماند. و این می شود که با خود می گویم آیا من هم می توانم این گونه ارثیه ای تمام نشدنی برای فرزندم بجا گذارم یا نه.؟ و بدرستی که رفتار امروز من همان ارثیه ای خواهد بود که فرزندم در آینده از آن استفاده خواهد کرد و چه بهتر که این ارثیه موجب آسایش و بیشتر آرامش او را فراهم نماید.

امروز چندین سال از نبودن وجود نازنینش در کنار ما می گذرد و برایم خیلی عجیب است که نبود او را در کنار خود احساس نمی کنم، شاید این برای آن است که او هنوز در وجودم و فکرم زنده است و همیشه از راهنمای هایش استفاده می کنم.

و این نوشتار را در سالگرد از دست دادنش می نگارم تا شاید گوشه ای کوچک از مهرو محبت هایش را جبران نمایم

و به تمام پدر دار های باغ بلند می گویم که از این لحضات شیرین و ناب استفاده کنید و بر دستان و گونه های زحمت کش این گوهر های ارزشمند بوسه زنید تا روز ی حصرت آن را نخورید.

بابا آمین 29/ 11 / 89     


مطالب مشابه :


نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

از یکی زاده میشوم و از دیگری جاودانه.استادی که سپیدی را بر تخته سیاه زندگیم نگاشت و مادری که تار مویی از او بپای من سیاه نماند. تقدیم به مقدسترین واژه ها در لغت نامه دلم، مادر مهربانم که زندگیم را مدیون مهر و عطوفت آن می دانم. پدر، مهربانی مشفق، بردبار ...




نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

تقدیم به پدر، مادر و همسر عزیزم. و به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند. دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز و بوم فدا نموده و مینمایند.




نمونه هايي از تقديم و تشكر براي صفحه تقديم پايان نامه

به پاس قلب های بزرگشان که فریاد رس است و سرگردانی و ترس در پناهشان به شجاعت می گراید و به پاس محبت های بی دریغشان که هرگز فروکش نمی کند این مجموعه را به پدر و مادر عزیزم تقدیم می کنم. با سپاس ازسه وجود مقدس: آنان که ناتوان شدند تا ما به ...




بابا آمین( به یاد پدر ....)

هنوز به یاد دارم روز دفاع از پایان نامه ام را در دانشگاه که در ابتدای صحبت هایم متنی را که در صفحه ی تقدیم پایان نامه ام نوشته بودم را خواندم " تقدیم به پدرم اولین استاد خلاقیتم و ... " و یکی از اساتید بود که گفت پس اساتید دانشگاه چه نقشی در خلاقیت تو داشته ... بقول استاد ی که می گفت: کودک در چند سال اول زندگی مادر برایش حکم خدا دارد و حتی تصور انسان از خدا در بزرگسالی می تواند تحت تاثیر این رفتار مادر شکل بگیرد. هنوز به وضوح یاد دارم که چگونه پدر در دفتر خط داری که داشت به من نقاشی یاد می ...




متن تقدیم پایان نامه

آفریدگاری که خویشتن را به ما شناساند و درهای علم را بر ما گشود و عمری و فرصتی عطا فرمود تا بدان، بنده ضعیف خویش را در طریق علم و معرفت بیازماید. نمونه 2 : تقدیم به پدرم به استواری کوه ، مادرم به زلالی چشمه ، همسرم به صمیمیت باران ، دخترم به ...




تقديم به پدر تقدير از مادر (نامه فرزند به پدر)

درسهایی برای بهتر زیستن - تقديم به پدر تقدير از مادر (نامه فرزند به پدر) - ... در يك جا مي فرمايد: او شما را با سختي حمل كرد و با سختي به دنيا آورد و زمان حمل تا پايان شيرخوارگي 30 ماه طول كشيد . و در جايي ديگر مي فرمايد: او وقتي شما را حمل مي كند بر ...




تمامیت طلب یا تقدیم به مادرم پدرم و همسرم!

اهمیتی نداره که تو نمی تونی من و بفهمی به همون دلیلی که من نمی تونم تو رو بفهم! فرق تو با پدر و مادر همینه! یک هفته پیگیره کارام بودی، نمی گم وظیفت بوده لطف کردی. اما صد بار به روم آوردی و به خاطر یه جمله لعنتی اول اون پایان نامه ببین چه دردسری به ...




تقدیم به پدر و مادرم

موضوع پایان نامه ام درباره حقوق مصرف کننده است. چند وقتیست درگیر تصویب آن هستم. در این وادی یاد پایان نامه ارشد و دکتری استادم افتادم. ایشان پایان نامه ارشد خود را به پیشگاه عدالت و پایان نامه دکتری خود را به پدر و مادرشان تقدیم کرده اند. شاید این ...




مطالب مربوط به صفحه تقدیم پایان نامه

مطالب مربوط به صفحه تقدیم پایان نامه. تقدیم به پدر و مادر عزیزم. آنان که فروغ نگاه شان و روشنی روی شان سرمایه های جاودانی زندگی ام هستند، آنان که راستی قامتم در شکستگی قامت شان تجلی یافت.در برابر وجود گرامی شان زانوی ادب بر زمین می نهم و با ...




صفحه تقدیم پایان نامه

صفحه تقدیم پایان نامه. تقدیم به : پدر، مادر و همسر عزیزم. و به تمام آزاد مردانی که نیک می اندیشند و عقل و منطق را پیشه خود نموده و جز رضای الهی و پیشرفت و سعادت جامعه، هدفی ندارند. دانشمندان، بزرگان، و جوانمردانی که جان و مال خود را در حفظ و اعتلای این مرز ...




برچسب :