جایگاه ادبیات فارسی در جامعه امروزی ما

 

مقاله ای که تقدیم حضورتان می گردد مربوط است به جایگاه ادبیات فارسی در اجتماع امروزی ما.

 

با اینکه ادبیات فارسی ساخته و پرداخته شاعران و اندیشمندان ایران زمین است، بسیاری از جوامع غربی به مراتب بهتر از خود ما آن را درک کرده و از آن بهره مند گردیده اند. ویحنا !!!

رباعیات خیام، دیوان حافظ، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی  و بسیاری از کتب ارزشمند دیگر همه به زبانهای مختلف زنده دنیا ترجمه شده و مورد کنکاش و آنالیز قرار گرفته در حالی که آنچه از آن کتب نفیس نصیب ماست فقط و فقط مباهات  و مفاخره بدانها می باشد، به طوری که ترکیه مدعی است مولانا اهل آن کشور بوده و تنها دلیل آن هم اقامت مولوی در آن کشور و مدفون بودن وی در قونیه است. اگر چنین است پس فرانسه باید «بزرگ علوی» را فرانسوی قلمداد کند، چرا که وی در فرانسه زیسته و مدفون است، نیز شخصیت های ادبی بسیاری که هم اکنون در خاج از خاک ایران آرمیده اند از این قاعده مستثنی نیستند.

باری، هرمقدار مقاله در این راستا نوشته شود و حتی در سایت های بین المللی هم  نصب العین گردد باز تا خود نخواهیم، وضع همین خواهد بود.

چه زیبا فرموده، خداوند متعال:

« إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي‏ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ »

تا خود نخواهیم، ره بجایی نمی بریم.

تغییر را باید از خود شروع کنیم، چشم ها را بشوییم و با دیدی نو به ادبیات بنگریم. اختر ادبیات در کشور ما روز به روز به افول می گراید، حدود 100 سال پیش داستانهای شاهنامه نُقل هر محفلی بود و مثنوی مولوی باده هر صاحب ذوقی.

به قول شهریار:

 ... مستی ما از شراب معنوی است * نُقل ما نای و نوای مثنوی است ...

... شاهنامه طبل ما و کوس ماست * مثنوی چنگ و نی و ناقوس ماست ...

آری مثنوی ای که قرآن شعر پارسی قلمداد می شود و چنگ، نی و ناقوس هر مجلسی بوده اکنون در جامعه ما از کوچکترین ارزش و اعتباری برخوردار نیست، البته ناگفته نماند در بین مردم ما  واقعا  فرصتی هم برای پرداختن به ادبیات باقی نمانده است، هر شخص ایرانی به اندازه کافی مشغله فکری دارد که اگر 100 سال هم  گِرد ادبیات نگردد باز هم نمی توان سرزنشش کرد، همه اینها درست، ولی همین ادبیات دریایی است که حتی اگر همین افراد پر مشغله نیز به آن روی آورند در مازهای امواج و اعماق آن چنان غوطه ور می شوند که حتی مکان و زمان برایشان اهمیت خود را از دست می دهد( مولوی فرماید: در غم ما روزها بی گاه شد * روزها با سوزها همراه شد) چه برسد به مشکلات روزمره زندگی که تا جان در قالب تن داریم آن را با خود خواهیم داشت.

... بند بگسل باش آزاد ای پسر * چند مانی بند سیم و بند زر ...

« بند»ی که مولانا از آن سخن به میان آورده چیست؟ آزادی ای که او برای ما نوید می دهد، کدام است؟

با توجه به مصرع دوم جواب سوال اول آشکار می گردد، بند سیم و زر. بندی که اگر به اغماض و تسامح بگوییم نود درصد مشکلات مردم جامعه ما را شامل می شود.

سیم و زر !! ............. سیم و زر !!

اگر به موسیقی این دو واژه از منظر موسیقی کلمات نگاهی داشته باشیم با چند بار تکرار زبانی، صدای سکه که امروزه نیز مورد استفاده قرار می گیرد، به گوش باطن انسان می رسد. اگر ده پانزده بار به صورت متوالی تکرار گردد تبدیل به کابوسی می شود که حتی در خواب نیز دست از سرمان  برنخواهد داشت. این فقط در عالم موسیقی کلام و تاثیر آن بر وجود انسان است، ببینید اگر این مقوله از حالت لفظ و ذهن به عالم ظاهر بیاید و در زندگی روزمره ما تکرار گردد، چه کابوسی برایمان به همراه خواهد داشت؟! کابوس آن می شود زندگی برخی از مردم ما که هستی و فلسفه حیات را فقط در پول خلاصه می کنند و بس.

چه بلاهایی که سیم و زر بر سرمان نیاورده! چه مصیبت هایی که به خاطرش متحمل نشده ایم!

چه پستی هایی که ندیده ایم!

مولوی رهایی از این پستی ها  و رذیلت ها را منوط به رها کردن سیم و زر می داند. نه رهایی کامل آن، که چنین امری غیر ممکن می باشد بلکه استفاده در حد ابزار نه در حد هست و نیست آدمی.  

با رهایی از غُل سیم و زر است که آدمی می پندارد بار گرانی از دوشش زمین گذارده شده، تفکر به پول نه تنها ذهن انسان بلکه تمامی ابعاد زندگی اش را تحت الشعاع قرار می دهد.

هدف از آوردن مطالب فوق، توجه به این نکته است که علت اصلی غریب ماندن ادبیات در جامعه ما، سوق بیش از حد مردم به مادیات، علی الخصوص پول می باشد.

امروزه اگر از جوان دبیرستانی جویا شوید که علاقه مند به ادامه تحصیل در کدام رشته می باشد، بی درنگ رشته های فنی و یا ریاضی را عنوان خواهد نمود. آیا می شود به طور حتم اطمینان داشت که این جوان واقعا از روی علاقه، رشته فنی یا ریاضی را انتخاب می نماید؟! قطعا نه، دلیل این ادعا این است که آزادی انتخاب رشته در جامعه ای عملی است که به تمامی رشته های تحصیلی اعم از علوم انسانی و ریاضی و...  بها داده شود، نه چند رشته معدود و انگشت شمار. بنابراین با اندک دقت در این نوع انتخاب رشته ها می توان گفت، اساسی ترین عامل آن پولساز بودن رشته است نه علاقه دانش آموز به آن. ناگفته نماند علاقه به رشته تحصیلی خاص نیز می تواند عامل انتخاب رشته گردد ولی این مقوله به حدی کم رنگ است که در برابر مساله ی پولسازی رشته بی اهمیت می نماید. 

سوالی از شما مخاطب فهیم دارم، آیا اگر درآمد مالی رشته ادبیات نیز در حد برخی رشته های فنی و ریاضی بود باز هم این رشته مهجور واقع می شد؟

نگارنده کاملا به مساله پیشرفت جوامع و نقش علوم ریاضی و فنی در پیشبرد آن واقف است اما اگر این پیشرفت به قیمت نابودی فرهنگ و تمدن و ادب این مرز و بوم باشد ارزشی خواهد داشت؟

انیشتین با استفاده از نبوغ خود به فرمولهای ساخت بمب اتم پی برد، نکته باریک تر از مو اینجاست که بپرسیم آمریکا چه استفاده ای از آن کرد؟! مگر نه این است که هزاران هزار مردم را در ناکازاکی و هیروشیما با خاک یکسان نمود؟ گویی اصلا زاده نشده بودند!!. این پیشرفت است یا بربریت؟!

پیشرفت بسیار عالی و منطقی است مخصوصا در جوامع امروزی اما نحوه و شیوه استفاده از آن بسیار مهم تر می باشد. اگر سردمداران آمریکایی بارقه ای از انسانیت در وجودشان بود می توانستند چنین عملی را مرتکب شوند؟ دوباره بر می گردیم به همان پله اول( پول پرستی و مادی نگری)، اگر جاه طلبی و مادی پرستی نبود چنین عملی از جانب آنان به وقوع می پیوست؟

آیا وجود چنین پیشرفتی که سبب نابودی نسل بشر می گردد ضروری است یا عدم وجود آن؟

پیشرفت به فرایندی اطلاق می گردد که بواسطه آن نوع بشر چه از لحاظ فکری- فرهنگی چه از منظر تکنولوژی به مراتب بالایی دست یازد، ولی پیشرفتی که در بالا مطرح شد، پیشرفت از جنبه تکنولوژی اما تنزل از منظر فرهنگی بود. اجتماع ما نیز اگر مصمم به طی مدارج عالی علمی و فرهنگی است ناگزیر از رعایت این دو مورد(توازن فرهنگ و تکنولوژی) است، در غیر اینصورت نتیجه همان  می شود که امروزه در جامعه شاهدیم.

سخن بسیار است و عبارات را توان آن نیست واقعیت را به تصویر کشد.

 

به قول مصلح الدین سعدی شیرازی:

« به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی »

      

 

 


مطالب مشابه :


مقاله :مثنوی معنوی زادگاه و جایگاه امثال و حکم

در مثنوی این سه منابع برخی مقالات را خواسته اند به عرض می رساند تا رسیدن نوبت چاپ مقاله ی




مقاله " شيوه بيان مولوي در مثنوي "

نگارنده در این مقاله کوشیده و احادیث مورد استشهاد در مثنوی از در مثنوی، سؤال و




هندوستان در مثنوی

آنچه که در مورد که از یک نگاه سطحی به ان افکنده شد فقط لفظ هندوستان حدود سی بار در مثنوی




جایگاه ادبیات فارسی در جامعه امروزی ما

رباعیات خیام، دیوان حافظ، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مقاله در مورد (توازن




نقش مولانا در تهذیب زبان فارسی

در مورد مولانا و اشعارش هزاران مقاله و صدها را در این مورد در در مثنوی




مثنوی یوسف زلیخای فردوسی

ملاحظاتی در مورد حسن تقی زاده در مقاله ای مثنوی یوسف و زلیخا را در حدود سالهای




واژه های مشتق در دفترچهارم مثنوی

امیداست این مقاله مورد اکنون واژه های مشتق ، دفتر چهارم مثنوی که در این مقاله ی




اشعار مولانا در باره حضرت علی 1

سیمای علی علیه السلام در مثنوی. منابع مقاله: علیه السلام که مورد توجه مولوی قرار گرفته




اخلاق ومصداف های آن در مثنوی

اخلاق ومصداف های آن در مثنوی این مقاله در این مقاله ، کوشش شده است که نکاتی در مورد




برچسب :