مقاله در مورد مثنوی

  • مقاله :مثنوی معنوی زادگاه و جایگاه امثال و حکم

    «متن»      اگر به صراحت گفته شود که آرا و افکار مولانا را فقط از دریچه ی گنجینه ی تمثیل، مثل و ضرب المثل های مثنوی می توان شناخت، سخنی یاوه نیست و هرگز  به بیراهه نرفته ایم. گرچه اظهار عقیده در باب مردی چون مولانا حکم «گنجاندن بحر در کوزه است» امّا از آن جا که برای رهایی از «پای چوبین استدلال» شیوه تمثیل را برگزیده است، سخن گفتن در باب ضرب المثل های مثنوی کاری ساده و آسان نیست. لذا این امر ابتدا مستلزم شناخت مفاهیم سه گانه ی «مثل، تمثیل و ضرب المثل» و ارتباط ، تناسب و احیاناً افتراقی است که میان این سه اصطلاح می توان داشت که در این مقاله، ابتدا مثل های هر دفتر از حیث کمیّت مورد بررسی قرار گرفته و سپس از حیث محتوا و درون مایه به بخش هایی چون: الف) تاثیر قرآن و حدیث در گنجینه ی مثل ها   ب) مثل های که در بردارنده ی تعالیم اخلاقی ج) شخصیت های برجسته ضرب المثل ها و مثل ها  د) مظاهر طبیعت و جلوه ی آن در مثل های مثنویی) عشق حقیقی و مجازی و جایگاه آن در مثل های مثنوی       مثل ها یکی از ناب ترین تراوش های فکری بشر هستند که اغراض و ایده های بعضاً نهفته ی آدمی را به اقتضای برخورداری فکری و فرهنگی هر ملّت بیان می کنند. این گنجینه ها، زبان حال و زیر بنای محکم عاطفی و اخلاقی ملّتی است که از زمان های دور تا کنون به همین واسطه شناخته شده اند و در جهان پرچم دار اصالت فرهنگی معرفی شده اند. اصیل معرفی شده است.بر شمردن کمّی و کیفی مثل های مثنوی، نه تنها ستایش و محک زدن توانایی مولانا در استفاده از مثل ها در بر داشته بلکه از آن جا که شعرا و نویسندگان از دیر باز تا کنون برای بیدارسازی افراد و بکارگیری افکار ملل خود در شرایط مناسب و توجّه آنها به فضایل انسانی و تقویت مبانی اخلاقی و آداب زندگی اجتماعی قصص و داستان هایی ساخته یا بکار برده اند و از این رهگذر پندها داده و بستر سازی ها کرده اند. ارزشمند و مناسب است.گنجینه ی غنی و ارزشمند مثل ها و ضرب المثل های فارسی که بعضاً بر گرفته از داستان های دلنشین و در عین حال آموزنده ی پیشیان است و گاه بیان کننده ی حقایق تلخ و دور از ذهن زندگی اند، به مرور زمان به عبارت یا چکیده ی ارزشمند یا جمله ای گویا و صریح بدل شده اند که در میان ملل مختلف به نام های «مثل»، «ضرب المثل» و «تمثیل» شهرت یافته اند.«تعاریف»      در «امثال و حکم دهخدا» که یکی از مهمترین مراجع مورد استفاده در این مقاله است، این سه عنوان در زیر مجموعه ی امثال و حکم نقل شده اند که با توجه به آرای برخی صاحب نظران هر سه اصطلاح جداگانه معرفی می گردند.      «اَمثال»: به داستان های اخلاقی کوچکی اطلاق می شود که به عربی «مَثَل» و به زبان های ...



  • مقاله " شيوه بيان مولوي در مثنوي "

    مقدّمه شاعران نامدار زبان و ادب فارسی را از نظر توجّه به لفظ و مضمون می‌توان به سه دسته‌ی کلّی تقسیم کرد. نخست، شاعرانی که لفظ و آرایه‌های ادبی و زیبایی‌های ظاهری شعر خویش را مقدّم بر مضمون و محتوای آن قرار داده‌اند و کوشیده‌اند تا از همه‌ی ذوق و آگاهی خود در استفاده از صنایع لفظی و معنوی و آرایه‌های گوناگون بهره گیرند و اثری بدیع و زیبا و گوشنواز و ماندنی بیافرینند و بدان ببالند و بر دیگران فخر بفروشند و کمتر همتا و نظیری برای خود ببینند. دوم، شاعرانی که از وزن و قافیه و گاه آرایه‌ها و صنایع و سایر شگردهای هنری و ادبی به عنوان ابزاری برای بیان اندیشه‌ها و دیدگاه‌های خاصّ خود بهره گرفته‌اند و مضمون و محتوا را مقدّم بر لفظ و ظاهر و زیبایی‌های ادبی قرار داده‌اند و حتّی گاه به قافیه‌اندیشی و مضمون‌پردازی و باریک‌اندیشی‌های شاعرانه نیز کم توجّهی کرده‌اند و بدان‌ها تاخته‌اند و شاعران دربند ظاهر و لفظ را نکوهش کرده‌اند. اینان شعر را وسیله، و اندیشه و محتوا و مضمون را هدف کار خود قرار داده‌اند. سوم، شاعرانی که به هر دو جنبه‌ی لفظ و محتوا اهمیّت داده، کوشیده‌اند تا در عین خلق یک اثر زیبا و ادبی و جاودانه، به محتوا و مضمون شعر خود نیز توجّه خاص داشته باشند و یکی را فدای دیگری نکنند. معمولاً شاعران موفّق و نامدار و مردم‌پسند ادب فارسی از این دسته به شمار می‌روند. شاعرانی مثل فردوسی و نظامی و سعدی و حافظ از این‌گونه و شاعرانی مانند سنایی و عطّار و مولوی و شبستری و بعضی دیگر از صوفیان و عارفان شاعرمسلک از دسته‌ی دوم، و شاعرانی همچون خاقانی و فرّخی و منوچهری و مسعود سعد و بعضی دیگر از شاعران قصیده‌پرداز ستایشگر، از نوع اوّل محسوب می‌شوند. این سخن بدان معنی نیست که شاعرانی مانند خاقانی ـ که خود از نامداران شعر فارسی است‌ـ یکسره محتوا را رها کرده، به لفظ پرداخته‌اند و از سرودن اشعار خویش هدف خاصّی بجز آفرینش یک اثر ادبی نداشته‌اند، بلکه ـ صرف‌نظر از جزئیّات و بعضی از اشعار آن بزرگان ـ می‌توان آن‌ها را در ردیف شاعرانی دانست که بیش از توجّه به محتوا و مضمون، به ظاهر و لفظ و زیبایی‌های هنری اثر خود پرداخته‌اند. از سوی دیگر، شاعران دسته‌ی دوم نیز به کلّی خود را بی‌نیاز از وزن و قافیه و باریک‌اندیشی و خیال‌پردازی و تصویرسازی ندانسته و جانب ظاهر را فرونگذاشته‌اند؛ امّا هدف آنان از سرودن شعر، جاودانه کردن اندیشه‌ها و نظریّات خود و گاه تعلیم مفاهیم دینی و اخلاقی و عرفانی و فلسفی و حکمی بوده است. روشن است که سخن منظوم‌ـ به خصوص اگر از دل برخیزد و از ضمیر صافی بجوشدـ زود بر دل‌ها نیز می‌نشیند ...

  • هندوستان در مثنوی

    در ضرب المثل های فارسی نیز که قسمتی از ادبیات فارسی به شمار می آیند این موضوع را میتوان به وضوح شاهد بود .ضرب المثل های گوناگونی که کلمه هند یا هندوستان در آن به کار رفته است . در مثنوی حضرت مولوی نیز پر کار برد ترین سرزمین ناحیه هندوستان می باشد که احتمالا دوستان در مطالعه دو دفتر اول مثنوی پی به آن برده اند .حکایت های مختلفی که که به نوعی به هندوستان اشاره دارد .مطلب حاضر سعی دارد تا به برخی علل پرداختن مولوی به هندوستان بپردازد . آنچه که در مورد کشور هندوستان و علت به کار بردن آن توسط شعرای مختلف از جمله حضرت مولوی به ذهن نگارنده مطلب می رسد عبارتند از : 1- بعد جغرافیایی (دوری مسافت ) : از آنجا که سرزمین هندوستان فاصله نسبتا زیادی با برخی از نقاط ایران و از جمله قونیه محل سکنی حضرت مولوی داشته است خواه نا خواه کشوری راز آمیز به نظر می امد که هاله ای از ابهام اطراف ان را فرا می گرفته و در نتیجه می توانسته موضوع جایی برای پرداختن به برخی نکات عرفانی و آموزشی باشد . این نکته را باید توجه داشت که در گذشته سفرها به چه شیوه ای صورت می گرفته است و اطلاع مردم از سرزمین ها ی دور دست بسیار اندک بوده و همین اطلاعات اندک سبب می شده تا نسبت به این سرزمین نوعی ابهام رمز الود به وجود آید حتی آنان که چون مولوی از مطالعات و جهان بینی وسیعی بر خور دار بوده اند از هندوستان چنین تصوری را ارائه داده اند . شاید سوال به وجود آید که سرزمین های دور تر از هند نیز بسیار است اما چرا مولانا به آنا ن اشاره ای نکرده است .گرچه حضرت مولوی به سرزمین چین نیز اشاراتی دارد اماسایر سرزمین ها ویژگی های دیگری که در هندوستان می باشد را دارا نبوده اند که در ادامه به آنان اشاره خواهد شد . 2-ریشه های مشترک عرفان اسلامی و بودایی :اکثرمحققانی که در عرفان اسلامی به تحقیق پرداخته اند در یک مورد توافق دارند و آن این است که ریشه های عرفان اسلامی کشور هند و فرهنگ بودایی حاکم بر آن می باشد که پس از آمدن به سرزمین ایران رنگ و بوی اسلامی گرفته است . فرهنگ دنیا گریزی وپرداختن به ماوراء در بین هندیان سابقه دیرینه دارد و شخص بودا نیز از اولین کسانی بود که خود تخت سلطنت را رها کرد و به سیر آفاق و انفس پرداخت و پس از سپری کردن سالیان دراز به مرحله آگاهی و روشنایی رسید و بودا شد که شبیه این موضوع را در تاریخ سرزمین خودمان نیز میتوانیم مشاهده کنیم . پس شاید بتوان چنین عنوان کرد که سرزمین هندوستان به نوعی موطن اصل عرفان اسلامی بوده است که هر از گاهی شاعران عارف به ان اشارهای می کرده اند حکایتها وداستانهای مشترک را هم میتوان در آثار بزرگان هر دو سرزمین مشاهده کرد به عنوان ...

  • جایگاه ادبیات فارسی در جامعه امروزی ما

      مقاله ای که تقدیم حضورتان می گردد مربوط است به جایگاه ادبیات فارسی در اجتماع امروزی ما.   با اینکه ادبیات فارسی ساخته و پرداخته شاعران و اندیشمندان ایران زمین است، بسیاری از جوامع غربی به مراتب بهتر از خود ما آن را درک کرده و از آن بهره مند گردیده اند. ویحنا !!! رباعیات خیام، دیوان حافظ، گلستان سعدی، شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی  و بسیاری از کتب ارزشمند دیگر همه به زبانهای مختلف زنده دنیا ترجمه شده و مورد کنکاش و آنالیز قرار گرفته در حالی که آنچه از آن کتب نفیس نصیب ماست فقط و فقط مباهات  و مفاخره بدانها می باشد، به طوری که ترکیه مدعی است مولانا اهل آن کشور بوده و تنها دلیل آن هم اقامت مولوی در آن کشور و مدفون بودن وی در قونیه است. اگر چنین است پس فرانسه باید «بزرگ علوی» را فرانسوی قلمداد کند، چرا که وی در فرانسه زیسته و مدفون است، نیز شخصیت های ادبی بسیاری که هم اکنون در خاج از خاک ایران آرمیده اند از این قاعده مستثنی نیستند. باری، هرمقدار مقاله در این راستا نوشته شود و حتی در سایت های بین المللی هم  نصب العین گردد باز تا خود نخواهیم، وضع همین خواهد بود. چه زیبا فرموده، خداوند متعال: « إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّي‏ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ » تا خود نخواهیم، ره بجایی نمی بریم. تغییر را باید از خود شروع کنیم، چشم ها را بشوییم و با دیدی نو به ادبیات بنگریم. اختر ادبیات در کشور ما روز به روز به افول می گراید، حدود 100 سال پیش داستانهای شاهنامه نُقل هر محفلی بود و مثنوی مولوی باده هر صاحب ذوقی. به قول شهریار:  ... مستی ما از شراب معنوی است * نُقل ما نای و نوای مثنوی است ... ... شاهنامه طبل ما و کوس ماست * مثنوی چنگ و نی و ناقوس ماست ... آری مثنوی ای که قرآن شعر پارسی قلمداد می شود و چنگ، نی و ناقوس هر مجلسی بوده اکنون در جامعه ما از کوچکترین ارزش و اعتباری برخوردار نیست، البته ناگفته نماند در بین مردم ما  واقعا  فرصتی هم برای پرداختن به ادبیات باقی نمانده است، هر شخص ایرانی به اندازه کافی مشغله فکری دارد که اگر 100 سال هم  گِرد ادبیات نگردد باز هم نمی توان سرزنشش کرد، همه اینها درست، ولی همین ادبیات دریایی است که حتی اگر همین افراد پر مشغله نیز به آن روی آورند در مازهای امواج و اعماق آن چنان غوطه ور می شوند که حتی مکان و زمان برایشان اهمیت خود را از دست می دهد( مولوی فرماید: در غم ما روزها بی گاه شد * روزها با سوزها همراه شد) چه برسد به مشکلات روزمره زندگی که تا جان در قالب تن داریم آن را با خود خواهیم داشت. ... بند بگسل باش آزاد ای پسر * چند مانی بند سیم و بند زر ... « بند»ی که مولانا از آن سخن به میان ...

  • نقش مولانا در تهذیب زبان فارسی

    نقش مولانا در تهذیب زبان فارسی

    در مورد مولانا و اشعارش هزاران مقاله و صدها کتاب نوشته شده اما هنوز بخش عمده ای از زوایای پنهانی شخصیت مولانا و اشعارش در شش دفتر مثنوی همچنان بکر و دست نخورده مانده است شاید بتوان «عامه پسند بودن» مثنوی را یکی از علل عمده‌ی مقبولیت مولوی به شمار آورددر زمانی که معمولا شعرا درباری بودند و با مردم مراورده‌ای نداشتند بر سر کلاس مولوی مردم عادی از هر قشری می‌نشستند و از سخنانش استفاده می‌کردند. مولوی شعر را به میان مردم آورد و آن را از زبان مردم عادی بیان کرد. از همه شغلی در شعرهایش استفاده کرد شاید بیش از 70 شغل در مثنوی وجود دارد از کاسب و بقال گرفته تا تاجر و پادشاه... هر کس با هر شغلی می‌توانست ارتباط مناسبی با او برقرار کند و کار خودش را نوعی عبادت ببیند؛ کاسبی که باید پا شکسته باشد و برای آوردن روزی به خانه‌اش باید صبح تا شب در مغازه‌اش بنشیند و در نهایت به خانه و وصال همسرش برسد تا کارگری که عرق ریزان کار می‌کند تا لقمه نانی درآورد همه و همه خود را در شعر مولوی می‌دیدند.»از جمله خدمات عمده‌ی دیگر مولانا نقش بی بدیل او در تهذیب زبان فارسی است. استاد سعید وزیری که سالهاست در مقوله‌ی زبان وادب پارسی قلم‌فرسایی نموده این بار با زاوایه‌‌ی دید دیگری به اشعار مولانا نگریسته و نظرات خود را در این مورد در کتابی به همین نام منتشر کرده است.استاد وزیری خود در مورد این کتاب می گویند:عمده هدف من از اين پژوهش پاسخ‌دادن به كساني‌ست كه مولانا را ايراني نمي‌دانند، من در اين اثر، مولاناي شاعر را بررسي كرده‌ام؛ نه مولاناي عارف يا فيلسوف را. در واقع مولانا در اين اثر، يك شاعر قرن هفتمي ا‌ست كه به زبان فارسي شعر گفته و به گسترش اين زبان نيز كمك قابل توجهي كرده و حتي در برخي آثار خود به واژه‌هاي عربي شكل فارسي داده.کتاب نقش مولانا در تهذیب زبان فارسی در هفت فصل تدوین شده است که عبارتند از:1) نگاهی گذرا به زندگی مولانا2) زبان شعری مثنوی3) ویژگی‌های زبان در مثنوی4) بیت‌هایی که هیچ واژه‌ی بیگانه‌ای در آن نیست5) بیت‌هایی که فقط نامهای عربی در آن عربی است6) واژه های اصطلاحی7) واژه های عربی که در مثنوی شکل فارسی به خود گرفته‌اندبرای دانلود تصویر روی لینک زیر کلیک کنید: http://www.4shared.com/photo/MU5q6LfO/_____.html برای تهیه‌ و خرید این کتاب میتوانید با شماره‌ی زیر تماس بگیرید:انتشارات نظری: 75 27  10 88 - 021

  • مثنوی یوسف زلیخای فردوسی

      ملاحظاتی در مورد یوسف و زلیخای فردوسی شک و تردیدی در این نیست که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی یکی از بزرگان ادب پارسی می باشد که با بر جا گذاشتن شاهنامه خویش حق بزرگی به گردن تاریخ ادبیات فارسی دارد . تاکنون در مورد این شاهکار بی بدیل دهها جلد کتاب ؛ صدها عنوان مقاله و چندین کنگره در اقصی نقاط دنیا بلخصوص مناطقی که به زبان فارسی تکلم می نمایند صورت گرفته و رازهای چندی گفته شده . متاسفانه از چه رو در مقابل این کتاب رشک انگیز ؛ مثنوی دیگر فردوسی با عنوان یوسف زلیخا در طاق نسیان و فراموشی نهاده شده و بزرگان از کنار آن گذشته اند . حتی عده ای نیز پا فراتر نهاده آن را منسوب به فردوسی دانسته اند ! در حالی که با غور به تاریخ ثابت گردیده که این مثنوی زیبا نیز از آن فردوسی می باشد که دلایل چندی نیز در دسترس است .  علاقه  راقم به این مثنوی زمانی اوج گرفت که چاپ جدیدی از این مثنوی توسط دکتر حسین صدیق به بازار نشر ارائه گردیده بود که سرو صدای زیادی به همراه داشت ! تو گویی این کتابی ضاله بود که بعضی ها یارای دیدن آن را نداشتند ! تاجایی که گویا ناشر را مجبور کردند بعد از چاپ کتاب که کم کم پخش می شد کلمه منسوب را به روی جلد حک کند که این کلمه نیز با رنگی متفاوت در روی جلد خود بسیار گویا بود ! به قول نویسنده جوان مهندس  محمد صادق نائبی " شاعر بزرگی چون فردوسی دو بار مظلوم واقع شد . یکبار با سرودن شاهنامه که در دربار غزنوی مظلوم شد و یکبار با سرودن یوسف و زلیخا که در دربار حکومت نژاد پرست  و متعصب پهلوی مظلوم ماند. اثر ادبی و اخلاقی و مذهبی یوسف و زلیخای او شاید 3 الی 4 سال روی آن زحمت کشیده بود ؛ پس از وفاتش به فراموشی سپرده شد و تنها معدود شاعرانی از آن مطلع بودند " نگارنده این سطور در حین مطالعات خود به یادداشتهایی در این زمینه برخورد کرده که حیفش آمد آنها را تقدیم شما بزرگواران ننماید . ناگفته نگذاریم که این یادداشتها در مقدمه کتاب چاپی دکتر صدیق و مقالاتی که یا در اینترنت ارائه شده یا در بعضی از مقالات نیامده اند . 1-    مولانا محمد علی صائب تبریزی ( اصفهان 1087- 999 تبریز ) شاعر بی بدیل عصر صفوی در کتاب گرانسنک خود موسوم به سفینه ی صائب ؛ هشت بیت از مثنوی یوسف زلیخای حکیم فردوسی را زینت بخش بیاض خود کرده است . مولانا صائب در ابتدای شعر فردوسی عبارت یوسف زلیخای فردوسی را قید نموده است . به تعبیری صائب به وجود مثنوی یوسف زلیخا از فردوسی صحه گذاشته . 2-    به هنگام مطالعه فصلنامه خواندنی بهارستان بودم که به سندی نو یافته برخوردم . این سند نو یافته از آن مرحوم علی اکبر دهخدا بود که در آن ضمن اشاره به تالیفات خویش به تصحیحات خود نیز اشاره ...

  • واژه های مشتق در دفترچهارم مثنوی

      چکیده : زبان وسیله ی برقراری ارتباط و تبادل اندیشه ها بین انسان ها است و دستور زبان نظامی از قاعده ها است ،که ارتباط صورت آوایی و معنایی را در جمله های زبان مشخص می نماید،علمی که دراین باره بحث می کند صرف ونحو است . نحو به بررسی نقش  کلمات در جمله می پردازد و صرف واژه ها را جداگانه مورد بررسی قرار می دهد و ساخت آن ها را مشخص می سازد.  موضوع این مقاله  واژه های مشتق در دفتر چهارم مثنوی است که به علم صرف برمی گردد . زبان فارسی زبان ترکیبی است و مولوی با قدرت خلاق خود ترکیباتی بدیع آفریده است ، در این مقاله ابتدا توضیحات مختصری راجع به زبان و دستور زبان داده شده سپس ترکیب های اسمی و وصفی دفتر چهارم مثنوی با توجه به وند های به کار رفته در ساخت کلمات دسته بندی شده و برای هر کدام از عنوان ها شاهد مثال شعری آورده شده است، با توجه به بسامد بالای واژه های مشتق در مثنوی فقط اسم ها و صفت ها آورده شده و از آوردن حروف و فعل ها صرف نظر شده است . واژگان کلیدی : زبان-دستور زبان-مثنوی-اشتقاق-اسم-صفت مقدمه : زبان یکی ازاستعدادهای شگفت انگیزودرخشان بشر است; زیرادربین مخلوقات جهان ، انسان تنهاموجودی است که زبان ملفوظ دارد ومی تواندباآن افکاروعواطف خودرابه دقت به دیگران انتقال دهد.بنابراین زبان مهم ترین وسیله ی ارتباط بین مردم وبزرگ ترین عامل تشکیل اجتماعات وفرهنگ وتمدن وعلم وهنر است،اگرزبان نبودبشرباحیوانات دیگرتفاوت چندانی نداشت. علاوه براین زبان مایه ی پدیدآمدن بزرگ ترین هنر نوع بشر یعنی ادبیات است به گفته ی دیگرادبیات هرقوم  که یکی ازاختیارات وی است،اززبان سرچشمه می گیردپس اگرمازبان نداشتیم،شعروادبیات هم نداشتیم.(فرشیدورد،1379:2) اهمیت تحقیقات مربوط به زبان فارسی-این میراث گران قدرملی وفرهنگی ایرانیان -برکسی پوشیده نیست،تاکنون پژوهشهای زیادی دراین زمینه صورت گرفته ،ولی هنوزمواردی می توان یافت که بررسی بیش تر درباره ی آن هاضروری به نظر می رسد،ساختمان واژه یکی از این موارد است.ازآن جاکه زبان فارسی زبان ترکیبی است،یعنی می توان از پیوستن واژه های زبان به یکدیگر یاافزودن پیشوندهاوپسوندها به  آن هابرای بیان معانی ومفاهیم تازه بهره گرفت،می توان بابررسی واژه های مشتق ومرکب درآثارگذشتگان،الگوی ساخت واژه راازآن ها استخراج کردودرساختن واژه های جدید از آن هابهره برد. یکی ازآثارارزشمندوغنی زبان  وادب فارسی مثنوی مولوی است که سوای جنبه های عرفانی وادبی،زبان بدیع وشگرفی داردودرسراسرآن انواع واژگان مشتق،مرکب ومشتق مرکب برای بیان مفاهیم عرفانی وحکمی به کار رفته است.واژه هایی شاخص درمثنوی یافت می شود که مختص ...

  • اشعار مولانا در باره حضرت علی 1

    سیمای علی علیه السلام در مثنوی منابع مقاله: فصلنامه معرفت، شماره 47، حسن فراهانی؛ مقدمه جلال الدین محمد بلخی مشهور به «مولوی» ، متولد ششم ربیع الاول سال 604 ه.ق در بلخ و متوفای پنجم جمادی الاخر 672 ه.ق در قونیه، قریب 68 سال عمر کرد.عمر وی به سه دوره تقسیم میشود: دوره اول.زندگانی و شخصیت اول مولوی از ایام کودکی تا 25 سالگی است; یعنی از سال 628 ق که پدر دانشمند و عارفش محمدحسین خطیبی معروف به «سلطان العلما بهاء الدین ولد» ، فرزند حسین بلخی، وفات یافت.مولوی در این مدت با شوق و ذوق هرچه تمامتر و با سرمایه هوش و حافظه فوقالعاده به تحصیل علوم و فنون عقلی و نقلی و اکتسابی شامل ادبیات و فقه و حدیث و تفسیر قرآن اشتغال داشت. دوره دوم.از 25 سالگی اوست تا حدود 38 سالگی; یعنی مقارن سال 642 ه.ق که ملاقات و برخورد او با شمس الدین محمد تبریزی اتفاق افتاد و موجب تغییر مسیر زندگی او گردید.در این مدت، که حدود 14 سال میشود، توسط سید برهانالدین محقق ترمذی (وفات 637 ه.ق) که از اصحاب و مریدان پدرش بود تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت و داخل سنت تصوف و سیر و سلوک طریقت گردید. دوره سوم.این دوره فعلیت نهایی روحانی و به قول خودش «مرحله سوختگی بعد از خامی» و پختگی اوست که از 38 سالگی وی، مقارن 642 ق آغاز میشود و تا پایان حیاتش به مدت 30 سال همچنان پیوسته با کمال گرمی و عشق و علاقه استمرار داشت. (1) آثار برجسته و شاهکارهای جاویدان مولوی مربوط به همین دوره است. از مولوی آثار ذیل برجای مانده است: مثنوی در 6 جلد، شامل 26000 بیت، دیوان غزلیات; معروف به دیوان کبیر یا کلیات شمس مشتمل بر 50000 بیت، رباعیات، مکتوبات مولانا، فیه مافیه، مجالس سبعه (2) و برخی آثار دیگر. مولوی در مثنوی، در نخستین اشاره به امام علی علیه السلام، عشق خود را به ایشان با دو بیت زیبای عربی آشکار میسازد: مرحبا یا مجتبی یا مرتضی ان تغب جاء القضا ضاق الفضا انت مولی القوم من لا یشتهی قدردی، کلا لئن لم ینتهی. (3) مولوی با سخنان حضرت علی علیه السلام آشنایی کامل داشته و بیت اول سخنی است منسوب به علی علیه السلام که فرمودند: «اذا جاء القضا ضاق الفضا» . (4) این نقل قول تاکیدی استبر نقش ولایتحضرت علی علیه السلام که دین را نگهبان است; زیرا با تداعی آیهای از قرآن مجید هشدار میدهد که «کلا لئن لم ینته لنسفعا بالناصیه.» (علق: 15) (5) این آیه قرآن خطاب استبه فردی بتپرست از مردم مکه که برده مسلمان خود را از نمازگزاردن منع میکرد. (6) وظیفه مولایی و نگاهبانی دین از آن جهتبه عهده حضرت علی علیه السلام است که خود قرآن ناطق است. بنابراین، علی علیه السلام مردی است که رهروان و پیروانش او را عاشقند و بتپرستان و منکران تعالیم قرآن از او در ...

  • اخلاق ومصداف های آن در مثنوی

    این مقاله به همایش بین المللی مولویوحسام الدین چلبی در ارومیه ارسال شد و برای ارائه به صورت سخنرانی وجاپ تایید شد . وخلاصه واصل آن به چاپ رسید اخلاق ومصداق های آن درمثنوی چکیده : اخلاق جمع خُلق وبه معنی خوی وخصلت های نیک و بد انسان است و علم اخلاق - که ازشعب حکمت عملی به شمار می آید- علمی است که به بررسی بد و نیک خوی ها می پردازد. از دیدگاه اسلام ، اخلاق در تکوین شخصیّت انسان نقش ارزنده ای دارد؛ به همین سبب به آن توجّه فراوانی شده است. از سوی دیگر، در حوزه ی ادبیّات فارسی، تمامی شاعران ونویسندگان ازآغاز نظم ونثر دری ، به مسائل اخلاقی توجّه کرده و رعایت آن ها ودوری ازاعمال ضدّ اخلاقی را سر لوحه ی مضامین اشعار و آثار خود قرار داده اند. در این میان ، مثنوی معنوی با زبان شیرین وساده ی مولانا و استفاده ی فراوان از آیات و احادیث ، یکی از منابع سرشار عرفان واخلاق در حوزه ی زبان وادبیّات فارسی است ومولانا به مدد حکایات و داستان های خویش – که با نکات ذوقی وعرفانی آمیخته شده – توانسته است ، برجسته-  ترین و پرمغزترین مطالب اخلاقی را عرضه کند وهمه را از جویبار جاری اندیشه هایش سیراب نماید. هم چنین مولانا با دقّت ویژه ای رموز و دقایق اخلاقی و به خصوص اخلاق شرعی را به همراه امثال و حکم به طالبان می آموزد و در باب اخلاق و تربیت ، نکته های بدیع وسنجیده ای دارد ؛ چنان که لذّات معنوی را بر شهوات جسمانی ودنیوی ، ترجیح می دهد و ریا و خود پرستی را به مثابه ی بندی می داند که مانع پرواز به عالم بالا می شود. در این مقاله ، کوشش شده است که نکاتی در مورد اخلاق و مصادیق آن در مثنوی در دو بخش ارائه شود و ابتدا رذایل اخلاقی و دعوت به ترک آن ها در مثنوی و سپس توجّه به صفات نیک و چگونگی اکتساب آن ها با ارائه ی نمونه هایی ازکلام بزرگان دین و عرفان به همراه شواهدی از ابیات پرمغز و ارجمند گنجینه ی مثنوی ، به عنوان مشتی نمونه ی خروار ، آورده شود.       انشا الله به زودی اصل مقاله را بر روی وبلاگ قرار خوا هم داد .