قاعده اقرار العقلاء

قاعده اقرار العقلاء



قاعده اقرار یکی از قواعد معروف بین فقهاء است . در این بحث قاعده مذکور را از نظر مدارک قاعده ، الفاظ حدیث اقرار ، اشکال اقرار و برخی مسائل مربوط به آن مورد بررسی قرار میدهیم .
1
مدارک قاعده
مقصود از مدارک قاعده دلایلی هستند که بر اعتبار و حجیت اقرار دلالت دارند این ادله عبارتند از :
1 –1 – اتفاق عقلا
تمامی ملتها بر نفوذ اقرار هر عاقلی علیه خودش متفقند و اقراری را که مقر عاقل علیه خویش می کند طریقی می دانند که مثبت (( مقربه )) است . زیرا عاقلی که مداند اقرارش علیه خودش می باشد به ضرر خویش اقرار نمی نماید . اما اگر دیده شد که شخصی به ضرر خود اقرار کرده است ، معلوم می شود که می خواهد به بیان واقع بپردازد . مثلا اگر مالی در دست داشت و اقرار کرد که این مال از آن دیگری است باید گفت که وی بر اساس یک سلسله انگیزه عقیدتی و یا جهاتی دیگر به این اقرار پرداخته است . البته گاهی مقر علیه خود اقرار می کند و در عین حال توجه دارد که خلاف می گوید اما این قسم اقرار کمتر اتفاق می افتد .
اگر کلیه اقرارها به منور بیان واقع و حقیقت بودند ، اقرار موجب علم میشد ، لکن چون از خارج معلوم است که گاهی مقر نمی خواهد حقیقت گویی کند و احتمال مذکور نیز در هر اقراری وجود دارد از این رو اقرار جزء ادله علمی به حساب نمی آید ، بلکه اماره ظنی برای کشف از واقع است و به همین سبب است که عقلاء بنابر حجیت آن گذاشته اند . این مطلب از مضمون کلام امام صادق ( ع ) در مرسله عطار نیز مستفاد میگردد ، که می فرماید :
((المومن اصدق علی تفسه من سبعین مومن علیه )) به همین جهت در تمام ملل و نحل و کلیه اقطار و امصار و در جمیع اعصار ، قضات و حکام اعتراف جانی و سارق و قاتل را به انجام جرم از قویترین مدارک صدور بزه از شوی آنها می دانند و بر این پایه ایشان را مجازات می کنند
شارع اسلام نیز این طریقه را ردع نفرموده ، بلکه آنرا امضاء کرده است .
2 – 1 – اجماع کافه علمای اسلام
همه علمای اسلام در حجیت اقرار خلاف نکرده و آنرا برای ثبات مقر به (شی مورد اقرار) کافی دانسته اند . بدیهی است که این اجماع و اتفاق، اجماع و اتفاق تعبدی نمی باشد ، زیرا اجماع هنگامی تعبدی است که مدرک آن معلوم نباشد ، اما اگر مدرک آن معلوم باشد ، چنین اجماعی را اجماع مدرکی می گویند و آن را معتبر و حجت میدانند .
3 –1 – اخبار
الف – اقرار العقلاء علی انفسهم جایز
ب – قولوا الحق ولو علی انفسکم : حق بگویید اگر چه به ضرر شما باشد .
ج – المومن اصدق علینفسه من سبعین مومن : مومن بر ضرر خودش از هفتاد مومن راستگوتر است .
د – لااقبل شهادت الفاسق الاعلی نفسه ، شهادت فاسق را جز به ضرر خودش نمی پذیرم .
4 – 1 – آیات
الف – عاقررتم و اخذتم علیذلک اصری قالوا اقررنا قال فاشهدوا و انا معکم من الشاهدین
ب – و آخرون اعترفوا بذنوبهم خلطو ا عملا صالحا و آخر سیئا
گرچه دلالت هر یک از آیات و روایات مذکوره ، بر حجیت اقرار ، مورد بحث و نقد قرار گرفته است ، اما از مجموع آنها می توان حجیت اقرار را اثبات کرد . باری دلیل عمده ای که مشهور به آن استناد کرده و فریقین آنرا از رسول خدا (ص ) نقل نموده اند ، حدیث اول است که می فرماید : اقرار العقلاء علی انفسهم جایز .
2
بحث در الفاظ حدیث اقرار
1 – 2 – اقرار در لغت و متفاهم عرف عبارت است از (( جعل الشی ذاقرار و ثبات )) : چیزی را صاحب قرار و ثبات گرداندن : وقتی گفته می شود : اقره علی شغله ، یعنی وی را بر شغل و کسبش ثابت گرداند .
2 – 2 – کلمه (( علی )) که در حدیث آمده است در معنی ضرر استعمال ٍشده است . گفته می شود (( انت انا او علینا )) تو بنفع ما و یا به ضرر ما هستی .
3 – 2 - کلمه جایز که در حدیث آمده است به معنای نافذ است .
4 –2 – از ظرف (( علی انفسهم )) آنچه متبادر به ذهن می شود این است متعلق به کلمه اقرار است و قرینه است بر اینکه پس از کلمه جایز ((علی انفسهم )) چون ظاهر کلام این است که رسول خدا ( ص ) خواسته است بفرماید : (( هر گاه اقرار عقلا )) به ضررشان باشد ، آن اقرار فقط در حق آنها نافذ است .
3
اقرار به ضرر و اقرار به نفع
اگر شخصی اقراری کند که از جهتی به نفع و از جهت دیگری به ضرر وی باشد ، این اقرار از جهت اول نافذ نیست . مثلا اگر اقرار کند این پسر ، فرزند من است کتاب نیز هنگامی در حکم اقرار فعلی است که صریح در اقرار باشد بطوریکه به هیچوجه قابل شک و تردید نباشد . نظر به اینکه اقرار عبارت است از اخبار به ثبوت مال یا حق ، خواه حق الله باشد و یا حق الناس و خواه اقرار به ثبوت امری باشد که مال ، یا حقی را به دنبال داشته باشد یا نه و به کتابت ثابت شود ،یا بغیر آن در تمامی موارد ، مقر محکوم به اقرار خود می باشد ، و طبق قاعده اقرار با او رفتار می شود . محروم محقق صاحب جواهر ، پس از بیان نظرات فقهاء در باره تعریف اقرار ، چنین می فرماید : ((شاید بهتر آن باشد که تعریف اقرار را به نظر عرف موکول کنیم و در مفهوم و مصداقش به آنها مراجعه نماییم )) .
از این گفتار بخوبی پیداست که اگر عرف از کتاب اقرار را بفهمد و آنرا مصداق اقرار بداند ، کتابت مندرج در اقرار می شود .

2 – 4 اقرار وجودی و عدمی
اقرار شامل امور وجودی و عدمی می گردد . گاه مقر می گوید ، من به زید بدهکارم ، این اقرار، اقرار وجودی خوانده می شود و گاه شخصی می گوید من به زید بدهکارم ، اما زید در مقابل می گوید که وی به من بدهکار نیست . به این اقرار ( که وی به من بدهکار نیست ) اقرار عدمی می- گویند . دلایلی که بر حجیت اقرار اقامه شده است شامل هر در قسم مس گردد بنابر این اگر مقر له پس از نفی بدهکاری مقر بخواهد انکار نماید و بگوید وی به من بدهکار است ، این انکار با اقرار سابق سازگار نیست و از وی پذیرفته نمی شود .

3 – 4 اقرار منجز و اقرار معلق
اقرار بر دو گونه است : اقرار منجز و اقرار معلق
الف – اقرار منجز ، اقراری است که معلق بر شرطی و یا صفتی نباشد مانند آنکه مقر بگوید من یک میلیون ریال به زید بدهکارم . اقرار منجز بدون اشکال مورد تسالم اصحاب و اتفاق علمای اعلام است و مقصود از قاعده اقرار نیز همین نوع از اقرار می باشد .
ب – اقرار معلق ، بدین صورت است که مثلا شخص اقرار میکند که اگر زید از سفر مراجعت کرد ، من یک میلیون ریال به شما بدهکارم . این اقرار صحیح نیست و عقلا و شرعاً اعتباری ندارد. تعلیق ممکن است بر امر مشکوکی باشد مانند بدهکاری درصورت آمدن زید از سفر و یا بر امری مقطوع باشد مانند مدیون بودن به شرط طالع شدن آفتاب .
دلیل بر عدم اعتبار اقرار معلق آن است که با توجه به تعریف اقرار که عبارت است از اخبار جزمی و قطعی به ثبوت شی بر ذمه ، ثبوت شئی بطور فعلی با معلق بودنش بر ثبوت امری دیگر سازگار نیست ، بنابراین حقیقت و ماهیت اقرار با تعلیق مغایرت دارد .

4 – 4 اقرار به مجهول
اقرار گاهی به شئی معین تعلق می گیرد ، بدین معنی که مقر میگوید : این کتاب از آن زید است و گاهی نیز به شئی غیر معین تعلق می گیرد ، به این معنی که مقر می گوید : این کتاب و یا آن کتاب مال زید است . اقرار دوم را اقرار به مجهول می گویند . در اقرار به مجهول از مقر می خواهند که مجهول را معلوم گرداند ، یعنی بگوید کدامیک از دو کتاب مال زید است چنانچه مقر یکی از آنها را معین ساخت و مقر له پذیرفت ، همان کتاب به مقر له مسترد می شود . اما اگر مقر له نپذیرفت و گفت این کتاب مال من نیست ، آنرا به مقر له نمی دهند ، زیرا مقر له آن را از خود نمی داند ، در این صورت می تواند مقر را در این معنی سوگند دهد که کتاب دیگر از آن مقر له نیست . چنانٍٍچه مقر چنین سوگندی یاد کند برای مقر منع پی گیرد صادر می شود و وی از دعوایی که علیه اش مطرح شده است فارغ می گردد و عین مقر به نیز مجهول المالک می شود ، آنگاه حاکم مخیر است بین این که آنرا از مقر انتزاع نماید و نزد خود نگه دارد ، تا مالکش معلوم شود یا مقر له از اقرار خود برگردد ، و یا این که حاکم کتاب را نزد مقر بگذارد تا مالک آن پیدا شود یا خود مقر از اقرار خویش رجوع کند و مقر له را تصدیق نماید که در این صورت این تصدیق از وی پذیرفته میشود ، زیرا مقر در اقرار خود منازعی ندارد و می توان گفت که در ابتدا مطلب در خاطرش نبوده و اکنون به خاطرش آمده است . آنچه گفته شد در خصوص موردی است که مقر ، (( مقربه )) ( مثلا کتاب )را تعیین کند ، اما اگر ((مقربه )) را که ابتدا مجهول بوده است ، تعیین نکرد و نسبت به آن ادعای جهل نمود ، این ادعا را از وی می پذیرند . در این صورت باید بین مقر و مقر له مصالحه به عمل آید .
5- 4 اقرار برای مجهول
هر گاه مقر بگوید این کتاب یا از زید است و یا عمرو ، این قرار را ، اقرار برای مجهول می گوید و در این حال دو وجه وجود دارد .
الف- آنکه وقتی از وی (( تیین )) امر را مطالبه کنند ، یکی از این دو را مالک آن مال تعیین نماید .
ب- آنکه پس از مطالبه به تعیین نپردازد و یا نتواند تعیین کند .
در صورت اول مال را به مقر له می دهد زیرا مقر ذوالید است و اقرار ذوالید نافذ است . در این هنگام اگر کسی ادعا کند که ((مقربه )) از آن من است چون مقر ذوالید محسوب می گردد و مدعی خارج می باشد دعوی خارج بر ذوالید را پیدا می کند یعنی ذوالید باید سوگند یاد کند و مدعی خارج باید اقامه بینه نماید و اگر بینه نداشت ، حق دارد مقر را سوگند دهد ، که نمیداند مال از آن مدعی است ، و چنانچه مقر در این امر اصرار ورزد که مال از آن مقر له است مدیون مدعی نخواهد بود . اما اگر از قرار خود برگردد ، نمی تواند مال را از دست مقر له خارج سازد بلکه مقر به همچنان درید مقر له می ماند و در صورتیکه مقر به قیمی باشد باید قیمت را به عنوان غرامت به شخص ثانی پردازد و اگر مقر به مثلی باشد مثل آن را به وی بدهد ، زیرا مقر با اقرار اول خود بین مقر له دوم و مقر به حائل گردیده است و مانند آن است که مال مقر له دوم را تلف کرده باشد که باید خسارت آن را بپردازد . غرامتی را که مقر در این صورت می پردازد را اصطلاح (بدل حیلوله )) می گویند . اکنون اگر مقر له اول خود مقر را تصدیق کند و بگوید مقر ب از آن شخص دوم است ، باید مال ((مقربه )) را تحویل وی دهد، و در این صورت غرامتی به مقر تعلق نمی گیرد . درصورت دوم ( یعنی اگر مقر نتواند مالک واقعی را تعیین کند ) مقر به مردد بین دو مالک میشود که هیچکدام نسبت به آن ذوالید نمی باشند و در واقع ، هر دو نسبت به عین مدعی می شوند و حکم متداعیین را پیدا می کنند . در این مورد اگر هر دو آنها مقر را در عدم علم تصدیق نمایند ، حکم به سوگند وی نمیشود . اما اگر مدعی شدند که مقر می داند ((مقربه )) از آن کدامیک از ایشان است ، می توانند وی را سوگند دهند ن در این صورت نمی توان عین را به هر دو داد زیرا یقیناً مال هر دو نیست ، و مقر نیز اقرار نکرده است که مال یکی از ایشان است ، پس باند ((مقربه )) حاکم تحویل گردد تا نسبت به آن تصمیم مقتضی اتخاذ نماید .
5
چند مساله

1 – 5 انکار پس از اقرار
انکار پس از اقرار مسموع نیست ، زیرا اقرار اماره است برای ثبوت ((مقربه )) و انکاری که پس از آن واقع می شود با اماره بودن آن سازگار نیست . به تعبیر دیگر مقتضای اصالت الظهور آن است که ظاهر هر لفظ و کلامی حجت است ، و رفع ید از آن بدون دلیل جایز نیست و دلیلی بر عمل به انکار پس از اقرار اقامه نشده است . مضافاً این که همانطور که بنای عقلاً بر عمل به اقرار است ، بنای عقلاً بر عدم توجه به انکار هم هست که پس از اقرار بوجود می آید .
تنها نکته قابل توجه در این جا آن است که وقتی زانی و زانیه چهار با اقرار به زنا کنند این گونه اقرار موجب رجم و قتل است . اما در موردی که پس ازاقرار مذکور انکار نمایند این انکار موجب سقوط رجم و قتل می شود و حاکم شرع مکلف است که حکم جلد ( شلاق ) نماید .
2 –5 اقرار و شاکی خصوصی
آیا در صورتی نافذ است که شاکی خصوصی وجود داشته باشد ؟ متقاضی اطلاق قاعده اقرار این است که نفوذ اقرار اختصاص به موردی ندارد که در مقابل مقر شاکی و مدعی وجود داشته باشد ، بلکه اگر شخصی اقرار به مال یا حقی نماید اقرارش نافذ است چه در محضر دادگاه و یا دادسرا باشد و چه نباشد خواه کسی علیه مقر ادعایی کرده و یا نکرده باشد . دلیل این مطلب آن است که اقرار اماره است و اماره بودنش نیز مطلق است و دلیلی هم وجود ندارد که اقرار باید در محکمه و یا پس از شکایات شاکی باشد . بنابر این اگر شخصی بگوید که من از زید شنیدم که می گفت بدهکار عمرو هستم زید محکم به اقرار خود می باشد .

3 –5 اقرار در دادسرا
بعضی معتقدند که در حقوق الله متهم باید در دادگاه اقرار نماید . مثلا اگر زنی یا مردی در دادسرا چهار مرتبه اقرار نماید ، ولی در دادگاه انکار کند ، رئیس دادگاه کیفری نباید به اقراری که متهم در دادسرا نموده است ترتیب اثر بدهد و استدلال می شود که : اقرار باید نزد حاکمی باشد که می خواهد انشاء حکم نماید . چون در بعضی از روایات آمده است : (( اذا قرعندالامام )) و مستفاد از تقیید اقرار به (( عند الامام )) آن است که اقرار نزد غیر امام معتبر نیست ، لیکن این استدلال فاقد وجاهت علمی و شرعی است ، زیرا اولاً مفهوم از (( امام )) مطلق حاکم و قاضی است و در دادسرا نیز (( اقرار )) (( عند الامام )) صدق می کند و کلمه ی امام فقط اختصاص به قاضی منشی حکم ندارد . ثانیاً دلالت روایت بر عدم اعتبار (( اقرار عند غیرامام )) از باب دلالت مفهوم لقب است و مفهوم لقب ضعیفترین اقسام مفهوم است و قابل اعتبار عرفی و شرعی نیست . ثالثاً دلیل بر حجیت اقرار سیرهْ عقلاً است و عقلاً اقرار را به ما هو اقرار حجت می دانند و برای آن قائل به خصوصیتی نمی باشند . مگر آن که دلیل معتبری وجود داشته باشد که اقرار باید (( عند الامام )) باشد و چنین دلیلی هم نیست و اقصی دلیلی که می تواند دلیل باشد همان روایت است که گفتیم دلالتش از باب مفهوم لقب است و مفهوم لقب همچنانکه در اصول محقق شده است نمی تواند مورد استناد واقع شود . در واقع تقیید به (( عند الامام )) برای آن بوده است که در زمان صدور روایت ، غالباً (( عند الامام )) بوده است ، نه آنکه برای چنین اقراری خصوصیتی وجود داشته باشد . کوتاه سخن آنکه عرف از (( عند الامام )) خصوصیت را در نمی یابد و قید را بر مفهوم حمل نمی کند .


مطالب مشابه :


تدلیس :اصطلاحی در فقه و حقوق و حدیث

پایگاه حقوقی قانون مداری - تدلیس :اصطلاحی در فقه و حقوق و حدیث - ( و درباره وبلاگ. سلام




قاعده میسور

پایگاه حقوقی قانون مداری (( و الی الله المشتکی و إنه لبالمرصاد )) صفحه




قاعده اقرار العقلاء

پایگاه حقوقی قانون مداری قاعده ، الفاظ حدیث اقرار ، اشکال اقرار ملل درباره




قاعده صحت

پایگاه حقوقی قانون مداری باشد پس از بحث درباره منشأ مدرک قاعده احکام العقود حدیث 4




بررسی تحلیلی ماده 299 قانون مجازات اسلامی تغلیظ دیه

پایگاه حقوقی قانون مداری ‌درخصوص این حدیث و اعتبار آن مباحث زیادی مطرح شده درباره




تقسیم مسئولیت بین اسباب مشترک

پایگاه حقوقی قانون مداری ماده 14 قانون مسئولیت مدنی نیز مقرر می‌دارد:




بررسی ابعاد کیفری شنود غیرمجاز در عرصه فن‌آوری اطلاعات و ارتباطات

پایگاه حقوقی قانون مداری از مشرکان که در آن اطلاعاتی درباره و حقوق و حدیث.




رابطه ارتکاب بزه با عقب ماندگی ذهنی

پایگاه حقوقی قانون مداری بینی و استدلال درباره عواقب اعمال خویش است و و حقوق و حدیث.




مکاتب حقوقی

پایگاه حقوقی قانون مداری مانند سیسرون و غیره درباره ی حقوق طبیعی و حتی حقوق و حدیث.




برچسب :