هنرهای دستی الموت

  • کتاب طلایی الموت

    کتاب طلایی الموت در سال 1389 توسط انتشارات کتاب طلایی جامع به چاپ رسیدو در اختیار تمامی دوستداران الموت قرار گرفت. مؤلف این کتاب آقای دکتر تیمور آقایی فیشانی هستند که از اساتید برجسته دانشگاهی وهمچنین از زحمت کشان و دلسوزان عرصه علم و فرهنگ می باشند. این کتاب به طور عام در مورد کل منطقه الموت و به طور خاص مربوط به الموت شرقی با مرکزیت معلم کلایه می باشد که درباره 85 روستای این منطقه اطلاعاتی باارزش به همراه عکسهای بدیع و زیبا را شامل می شود که به طور حتم اگر شما الموتی باشید و متعلق به یکی از این روستاها، با دیدن عکس روستای خود متحیر خواهید شد.علاوه بر این مطالب که بخش عمده ای از کتاب را شامل می شود بسیاری مطالب زیبا و خواندنی دیگر در این کتاب وجود دارد که فهرست وار به  معرفی آن ها می پردازیم: نقشه الموت،تاریخ الموت ، حسن صباح و اسماعیلیان ، قلعه های  الموت ، جغرافیای الموت،فرهنگ ، زبان و طوایف الموت، شهدای الموت ، هنرهای دستی  الموت ، چنار خونبار الموت - جاذبه های  الموت غارها و بناهای الموت ، نقاط برگزیده گردشگری در الموت ، توریسم و گردشگری در  الموت، گیاهان و جانوران الموتبرای اطلاعات بیشتر و مشاهده تصاویر روستاهای الموت به سایت زیر مراجعه کنید.http://ketabtalaeealamot.com



  • یوسف علیخانی و تور کتاب الموت!دوست من آقای رجبی.

    یوسف علیخانی و تور کتاب الموت!    دوستمن آقای رجبی.    همان طور که نوشتم اون خاک نیاز به خوش‌باشی ندارد. مردشهستند مثل من کوله‌پشتی پشت شان ببندند و چند سال روستا به روستا بروند وبعد 6 جلد کتاب آماده بماند روی دست‌شان که اگر چاپش هم بکنی یکی از همینخوش‌باشان، ریالی خرجش نمی‌کنند.    کتاب‌هایمن به پنج زبان ترجمه شده، آیا آنقدر که در بیرون از الموت دیده و در جهانخوانده شده، توسط اینان دیده شده؟ بگذریم از این بازی‌های گذرا. اصلا مناشتباه کردم چنین تلنگری زدم.   بگذار این‌ها پنجشنبه جمعه شان را به عشق وحال بگذرانند. همین آقایرجبی!    بچه که بودم، یه عده شهری آمدند به روستای زادگاهم؛ میلک. برداشتهبودند یک سری لباس کهنه و این‌ها آورده بودند برایمان. یادم هست ذوق کردیمسر اینکه شلوارهای لی کهنه را برداشتیم اما حالا که فکرش را می کنم می بینمتوهین از این بالاتر نمی‌شود.   کاش به جای اون کارها، باعث می‌شدندروستاهای ما سر پا بماند. برداشتن دو تا کتاب بردن به این روستاها و عشق وحال کردن که هنر نیست. حالم از این گداپروری به هم می‌خورد. الموتی غیرتیاست و اگر هم همیشه سرکوب شده، برای همین روحیه اش بوده.   الموتپر است از شاعر و نویسنده. آرزویم بوده بتوانم لحظه به لحظه کشف‌شان بکنم وکاش از دستم برمی آمد و کتاب های همه شان را چاپ می کردم.    کاش گنجی پیدامی کردم و این همه هنرهای دستی که در این خاک هست، گرد می‌آوردم. الان یکسال است یه طویله خرابه‌ای را در میلک ، سر پا کرده‌ام که بکنمش «خانهرفتگان میلکی و الموتی».   قرار است تمام فایل های صوتی و تصویری و بیش از 300 جلد کتاب به زبان فارسی و عربی و انگلیسی و فرانسه درباره رودبار الموترو به آن اتاق منتقل کنم.   اما باور می‌کنید نه جایی یاورم شده‌ است برایبالا بردن چارچوبش و نه امکانی برای انتشار بخشی از عکس‌ها وجود دارد؟   ایندردها را به کی باید گفت؟ گور بابای داستان‌های خودم کرده که باز متاسفانهدرباره آن خاک است و آن مردمش. شمامهربان هستید آقای رجبی و روی‌تان را می‌بوسم برای تلاش‌هایتان. کاش کسانیمثل آقای آزادی دست در جیب مبارک‌شان بکنند و باعث انتشار همان‌ها کهمی‌گویند بشوند وگرنه که هیچ.   فراموش کنید. قول می‌دهم دیگر در این صفحهپیامی نگذارم که اوقات دوستان خوب‌مان مکدر نشود. شما هم در پناه حق باشید

  • نگاهي به صنايع‌دستي استان قزوين

    نگاهي به صنايع‌دستي استان قزوين         استان قزوين با وسعتي حدود 16 هزار کيلومتر مربع، يک درصد از مساحت کشور را به خود اختصاص داده است. اين استان از گذشته پل ارتباطي بين غرب و شرق و شمال و جنوب کشور بوده و اين امر بر اعتبار سياسي آن افزوده است.اختلاط فرهنگي آشکاري به دليل مهاجرت‌ها و کوچ‌هاي متعدد اقوام مختلف در اين منطقه به وجود آمده است که شايد در تمام ايران اين تنوع فرهنگي منحصر به فرد باشد.اقوام مختلف کرد، لر، ترک، تات، مراغي و .... در اين استان ساکنند و هريک از هنر و آداب و رسوم مختلفي برخوردارند. اگر بخواهيم با نگاهي کلي به بررسي مناطق مختلف بپردازيم، مي‌توانيم چندين حوزه فرهنگي مختلف را براي اين استان در نظر بگيريم.تات‌ها و ترک‌هاي شهرستان تاکستان؛ ترک‌هاي شهرستان بويين زهرا، ترک‌هاي طارم، مراغي‌هاي الموت و ساکنان روستاهاي الموت با فرهنگي نزديک به شمال کشور، لرها و کردهاي اطراف قزوين و مهاجران ساکن شهرستان‌هاي آبيک و البرز در اين دسته‌بندي قرارمي‌گيرند.در سال 1388، پس از بررسي‌هاي متعدد و در نظر گرفتن تقسيمات سياسي استان، به منظور شناسايي وضعيت گذشته و حال صنايع دستي استان، شناسايي هنرمندان و آنچه هنوز از آداب و رسوم هر قوم پابرجاست، طرح مطالعاتي شناخته شد و معرفي صنايع‌دستي استان قزوين با مشارکت بيش از 50 نفر به اجرا درآمد. اين طرح به صورت روستا به روستا همزمان در سراسر استان اجرا شد و هدف از آن نشان دادن جلوه‌اي از تاريخ و فرهنگ و هنر به جاي مانده بود، هرچند بسياري از داشته‌ها از دست رفته‌اند اما اين کار، در مقطعي از زمان توانست يادگاران گذشته، رازهاي دستان پينه‌بسته و گنجينه نقوش در گنجه مانده را بيرون بکشد.شهرستان قزوينشهرستان قزوين غني‌ترين منطقه استان از نظر صنايع‌دستي محسوب مي‌شود. اين شهرستان شامل منطقه الموت به عنوان قطب صنايع‌دستي استان و مناطق طارم، کوهين و اقبال به عنوان مرکز اختلاط فرهنگي سه قوم ترک، لر و کرد است. تا سال‌هاي اخير زندگي کوچ‌نشيني در بخش‌هايي از طارم و کوهين همچنان وجود داشت ولي اکنون ساکنان اين منطقه در روستاها ساکنند. بعضي از طوايف زندگي نيمه‌يکجانشيني دارند. از جمله عشاير ساکن در منطقه طارم مي‌توان به ايل چموش گزک اشاره کرد که در کوهستان‌هاي صعب‌العبور اين ناحيه سکونت دارند.در شهرستان قزوين به تفکيک مناطق مختلف مي‌توان به صنايع‌دستي (و پيشه‌هاي سنتي) به صورت زير اشاره کرد:طارم سفلي، ايلات قاقازان و اقبال غربيقالي‌بافي، جاجيم‌بافي، گليم‌بافي، سياه‌چادربافي، پلاس‌بافي، سبدبافي، خراطي، جوراب‌بافي، شال‌بافي، طناب‌بافي، کلاه‌بافي، ...

  • معرفی رشته جاجیم بافی

      جاجیم بافی معرفی و تعریف رشته جاجيم پارچه اي ضخيم و كم عرض است كه با استفاده از پودهاي كلفت بافته ميشود. رنگهاي به كار رفته در جاجيم در 6 تا 8 رنگ و بيشتر از رنگهاي سنتي و گياهي و طرحها ي ساده وهندسي و اغلب به دو شكل راه راه و ستاره اي است.جاجيم ها اغلب به صورت نوارهايي با عرض 25 تا 30 سانتيمتر و طول 50 متر بافته ميشوند. براي استفاده از جاجيم چند نوار كنار همديگر دوخته ميشوند تا پارچهاي بزرگ فراهم شود. سابقه فعالیت    پيشينه نساجي در ايران به استناد  آثار مكشوفه در غاري نزديك درياي خزر به حدود 6500 سال پيش از ميلاد مسيح باز مي گردد. با توجه به کاربرد و رواج جاجیم بافی بر اساس نوع کاربرد آن در بین مردم استان و همچنین روایات نقل شده سابقه این هنر به طور دقیق مشخص نمی باشد. وضعیت فعلی و فعالیت صنعتگران شاخص استان در استان قزوين روستاهاي مناطق الموت روستاهاي گازرخان، اويرك  وعلي آباد ودر بوئين زهرا ،دانسفهان و ضيا آباد  به بافت آن مي پردازند و به دلیل وجود عواملي چون كمبود مواد اوليه ارزان ودر دسترس ، نيروي انساني علاقه مند به ادامه اشتغال به اين حرفه و ... بافت آن رو به فراموشي مي باشد در الموت جهت تهیه جاجیم که مواد اولیه محصولات در ادامه ذکر خواهد گردید ، کلیه مواد به جز چند رنگ ، همه از مواد ومحیط طبیعی به دست می آیند. در رنگرزی بعد از اینکه ته رنگ زده می شود از رنگهای خریداری شده ،جهت رنگرزی استفاده می شود. « بُنه» یا    « ته رنگ» از مواد گیاهی بومی است. رنگهای قرمز ، زرد و نارنجی و سیاه نیز از رنگهای طبیعی و گیاهی است و در خود محل ا نجام می شود . این رنگها از گیاهانی چون پوست گردو ( در گویش محلی « سیالِم »  ) برگ درخت انگور (در گویش محلی« رَز » )، روناس ( در گویش محلی « روناسک » ) و نوعی گیاه خود رو به نام « قِلاچ خایه» و چند گیاه دیگر استفاده می شود. همچنین از زاج برای تثبیت رنگ استفاده می شود. برای تهیه سایر رنگها  از رنگهای شیمیایی استفاده می شود. پشم نیز از روستاهای الموت تامین شده و بعد از شستشو ، ریسیده و تاب داده می شود. شیوه بازیافت  جاجیم در مناطق روستایی با به کار بردن جاجیم های کهنه در دوخت   « تَنگ » و« پالان » انجام می گیرد. استان قزوین ،جهت حفظ و احیائ هنرهای سنتی اقدام به طراحی وارایه محصولات کاربردی نموده.  طراحی و دوخت پرده و بالشت هایی ( کوسن ) که می تواند بر روی نیمکت های چوبی ، قرار گیرند و همچنین پاراوان از نمونه هایی هستند که جهت روزامد کردن صنایع دستی این استان طراحی شده و مورد استفاده قرار گرفته اند. (عکس 4)   خصوصیات بومی شامل مواد اولیه،شیوه های فنی تولید و نقش و رنگ مواد اوليه:  عمده مواد اوليه ...

  • ملک الموت

    درگیرم با خوابهایی که همش در پی آزار منندیشب و پریشب جناب ملک الموت تشریف فرما شده بودندتا مرا نیز با خود به دیار باقی ببرندپریشب خودم را خیلی خسته احساس میکردم انگار که از کوه بالا رفته باشم وخسته بشم بچه ها داشتند فیلم میدیدند و من یواشکی رخت خوابهامو بردم حیاط و دراز کشیدم لحاف و کشیدم روی صورتم باد خنکی میوزید خوابم گرفت بی آنکه خود متوجه شوم یکی دوبار از صدای خنده های بچه ها خواب از سرم پرید بعددوباره بیهوش شدم حالم خوب نبود ونخواستم به آقایی هم بگم گفتم بخوابم خوب میشمفیلم که تموم شد آقایی هم اومد حیاط و خواست بخوابه نا سلامتی سالگرد ازدواجمان بود و من انگار خستگی 22 سال را به دوش میکشیدم آقایی بیدارم کرد گفت حوصله نداری؟گفتم دارم ولی خوابم میاد اون هم خیلی شدیدگفت پس برو بخوابدوباره خوابم برد واین دفعه با صدای عطسه آقایی از جام پریدم وعصبانی شدم ولی باز تا دراز کشیدم خوابم برد توی عالم خواب وبیداری بودم آیدا اومد و بیدارم کرد مامان؟بعله... اون هم با عصبانیت تمامآبجی میگه دلم درد میکنه دوا میخوادگفتم خوب مسکن روی میزه ده بار که به آدم نمیگندباز عصبی و دیوونه تر از قبلدیگه خواب از سرم پرید ولی همچنان دوست داشتم بدون اینکه کسی بیدارم کنه بخوابمولی دلم نیومد وهرچند عصبی بلند شدم و رفتم به شکم و کمرش پماد ویکس مالیدم و دوباره برگشتم خالی از لطف نباشه آقای هم تا خود صبح فحش نثارمون کرد و اون هم نتونست بخوابهبالاخره در رختخواب بودم واینبار تصمیم گرفتم بمب هم منفجر بشه باز جام بلند نشمداشت چشام گرم میشد که گرمی دستی را روی انگشت های پایم احساس کردم وداشت سردم میشد چشمانم را باز کردم چیزی ندیدم و دوباره پلکهای سنگینی میکرد وباز اون دست داشت پاهایم را ماساژمیدادحال حرف زدن نداشتم و اون دست هم ول کنم نبود به یک باره گرمی دستانش را در پشت گلو وگردنم احساس کردم وبدنم داشت یخ میزد میلرزیدم به زور چشمانم را باز کردم وبه سرم را به طرف پشت برگردوندم فرشته ی مرگم بود او را میشناختم بارها وبارها آمده ...این چندمین بار است که می آید پیرشده بود ریشی بلندوموهای صاف وبلند ولباسی سفید درتن داشت اول دستانش را دیدم وموهای پرپشت روی دستهایش اول ترسیدم ولی بعد دیدم خودش است تمام زورم را میزدم تا پلکهایم بسته نشود  نه خواب بودم نه بیدار  خونمون را دیدم وجایی که خوابیده بود ....شاید هم بیدار بودم و این اتفاقات تو بیداری داشت اتفاق می افتادچشمم به پنجره ی باز اطاق افتاد و دیدم آیدا داره ما رو نیگاه میکنه و....دیگه نتونستم دووم بیارم گفتم انگار واقعا این دفعه وقت تمام است تو را خدا بذار فقط آیدا رو بفرستم بره و جون کندن ...

  • بهاریه - محمدعلی حضرتی

    همه­ی راه را دویده است بی­آنکه چشم به­هم زدنی درنگ کرده باشد. در هوای تفتیده­ی تابستان به وسوسه­ی دل سپردن به خنکای دلپذیر سایه­ی درختی یا تن به   آب­زدن در تموج آب رودخانه­ای یا یله شدن در ماسه­های سرد ساحل دریایی تن نداده است. می­دانم حتی دستش را به سوی شاخه­ای بارآور نبرده تا سیب و هلویی بچیند.  خنده­های تابناک دانه­های درخشان انگور نیز، گامش را سست نکرده؛ کوه­ها و    دامنه­ها، دشت­ها و بیشه­ها، کویرها و جنگل­ها را پشت­سر گذاشته تا این روزها اینجا باشد. در جشنواره­های رنگارنگ پاییزی تنها سلامی به درختان باران­خورده نثار کرده و آن­ها برایش دستی تکان داده­­اند و پشت سرش چند برگ افشانده­اند و دعوت آنان را برای سماعی عارفانه در هوهوی باد نپذیرفته است. خبر دارم در شب سرد یلدایی هم نخواسته لحظه­ای زیر کرسی بنشیند؛ به مخدّه­های گرم و نرم، پشتی بدهد؛ آجیل و هندوانه­ای بخورد و فالی بزند. فقط می­دانم به حافظ یاد داده که بگوید: " روز هجران و شب فرقت یار آخر شد زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد آن همه ناز و تنعم که خزان می­فرمود عاقبت در قدم باد بهار آخر شد" البته این را هم شنیده­ام چله­ی بزرگ به چله­ی کوچک گفته: باید هرطور شده در این چارچار راهش را ببندیم، کولاک را بر او بگماریم، بهمن بر سرش فروباریم و نگذاریم به اسفند برسد و آن را به آتش بکشد. اما او پیروزمندانه از همه­ی موانع عبور کرده، با عشق و ایمان راهش را گشوده است. یک بار عبید زاکانی در همین باغ های قزوین - البته در روزگاری که درخت، حرمت داشت و چپاولگران زیرک و جماعت نادان نخاله­های ساختمانی و آهکین خود را در باغ­های گرداگرد شهر نمی­ریختند تا ریشه­ی رویش و سرسبزی را بخشکانند – ایستاده بود و قصیده­های غرایی که در ستایش او سروده بود به بلبلان هزارآوا می­آموخت تا بر شاخساران شکوفه­بار بخوانند: "شکوفه­ها که در این لحظه چشم باز کنند زبان به شکر نسیم بهار بگشایند" و خنیاگران سرمست، نغمه­های جاودان او را که دست به دست گشته­بود در پای بهار می­ریختند: "باد بهار و مَقدمِ نوروز و بوی گل آشوبِ عیش، در دل پیر و جوان فکند" یادم می­آید میرزا رفیع­الدین واعظ قزوینی که از منبر مسجد جامع قزوین پایین آمده بود، در محراب مقصوره­ی خمارتاشی به التماس از او می­خواست: " بهار، کرده جهان را ز کوه و صحرا سبز بهار من! بکن آخر تو نیز ما را سبز" و او با لبخندی آنچنان واعظ را سبز کرده بود که گذشت چهارصد پاییز و زمستان نیز نتوانسته ذره­ای از طراوت زبانش را بگیرد. میرعمادِ خسته از ستمِ تزویرپوشِ صفوی در خلوت دلنگاری شبانه اش چنان بهار را کشیده­بود که گویی جایی برای فصل­های ...

  • صنایع دستی، اشتغال، گردشگری

    اشتغال یکی از مباحث مهم و پیچیده اقتصادی-اجتماعی و دغدغه محوری مردم و مسئولین است. بدون تردید تأمین شغل پایدار، مولد و موثر برای نیروی کار وارده به بازار، اصلی ترین موضوع برای برنامه ریزان و تصمیم گیران کشور است. ایجاد فرصت های شغلی برای نیروی آماده به کار تحت تأثیر عوامل گوناگون، بویژه سیاست ها و جهت گیری های اقتصادی دولت در مقیاس کلان دارد. جهت گیری های مربوط به توسعه صنعتی در کشور، سیاست های بازرگانی خارجی در زمینه واردات و صادرات، سیاست های مالی و پولی و سرمایه گذاری، مهمترین مولفه های اثرگذار بر رشد و توسعه و ساختار اشتغال هستند. نرخ رشد فزاينده جمعيت، كمبود منابع سرمايه اي، موانعي كه در راه انتخاب و انتقال تكنولوژي مناسب، وجود دارد، نوعي هشدار براي كشورهاي در حال توسعه جهان سوم است كه براي گسترش فرصت هاي اشتغال و تامين نيازهاي اساسي افراد جامعه خود پيوسته بررسي و تحقيق نمايند و برنامه هاي مناسب و نويني را جهت نيل به هدف مذكور تهيه و به اجراء گذارند. از اين رو در بسياري از كشورهاي در حال توسعه، مهمترين وظيفه سازمان هاي اقتصادي، برنامه ريزي، بررسي و تحليل در زمينه جستجوي راه هاي گوناگون و مناسب جهت ايجاد فرصت ها و امكانات اشتغال است. از جمله راه هاي اشتغال زايي كه برخي اقتصاددانان و سازمان هاي تخصصي اقتصادي بين المللي آن را به كشورهاي جهان سوم توصيه كرده اند، ايجاد و گسترش صنايع سنتي، صنايع كوچك ماشيني است. ايجاد واحدهاي كوچك توليدي باعث توزيع فعاليت هاي توليدي و خدماتي در بخش هاي متعدد و جلوگيري از تمركز توان اقتصادي و سرمايه در دست عده اي معدود مي شود. حال با یقین به این امر که نیروی جوان و نیازمند به شغل و به دنبال آن  بیکاری رو به افزایش است، می توان پیش بینی نمود که به تبع آن بزهکاری و  مشاغل کاذب و... در مدت کوتاهی افزایش خواهد یافت، که به منظور جلوگیری از این مشکل اجتماعی و فرهنگی باید با برنامه ریزی مشاغل مرتبط با گردشگری و تنوعی که در ارائه خدمات این صنعت وجود دارد بخشی از کمبودهای اقتصادی جامعه را جبران نمود و از نیروهای جوان و پر انرژی در این صنعت به منظور توانمندسازی نیروی انسانی بهره برد و هنر نسل به نسل رسیده را از  استادکاران توانمند این دیار به فرزندانمان انتقال دهیم و نجات بخش آن ها باشیم. با بیان این مباحث می توان پیشنهاد داد که یکی از گروه های شغلی مورد نیاز شهر و نیروی کار، زنده سازی مشاغل سنتی و تولیدات صنایع دستی می باشد که هم از نظر فرهنگی جزء پیشینه این سرزمین می باشد و هم از نظر ارزآوری و توسعه صنعت گردشگری از نیازهای منطقه است. گردشگری و صنایع دستی و هنرهای سنتی اثرات ...

  • تاریخچه مختصر جاجیم

    تاریخ جاجیم جاجیم, دست بافته ای پشمین منقش و غالبا مخصوص نواحی سردسیر.برخی لغتنامه نویسان جاجیم را واژه ای فارسی دانسته اند (شاد ذیل «جاجم » حسنین داعی الاسلام دسوقی شتا ذیل واژه ) اما کاربرد واژگانی چون جاجم جیچیم و جیجیم در زبان ترکی ( د. ترک ذیل "Cicim" ) سبب شده که برخی دیگر آن را واژه ای ترکی به شمار آورند (پرهام و آزادی ج 2 ص 39 دهلوی فیروزالدین کنتوری ذیل «جاجم )در د. ترک (همانجا) آمده که جیجیم واژه ای ترکی مرکب از «جی جی » (به معنای قشنگ و پر نقش و نگار) و «یم » (ضمیر ملکی اول شخص مفرد به معنای مال من ) است . این واژه را ترکی زبانان زنجان ــ که از مهم ترین بافندگان جاجیم به شمار می روند ــ «جیجیم » در بیرجند «جاجم » و در مهاباد «جاجم » تلفظ می کنند ( رجوع کنید به رضائی ذیل «جاجم » فتاحی قاضی ص 59)جنس جاجیم را نمد الوان (شاد همانجا دهخدا معین ذیل واژه ) پارچة پشمی ضخیم رنگارنگ (جمالزاده ذیل واژه ) پنبه یا پشم تابیدة بسیار زبر و خشن و بدون پرز (معین همانجا صدری افشار و دیگران ذیل واژه ) و پارچة کلفت پشمی یا ترکیبی از پنبه ای و پشمی (داعی الاسلام همانجا امینی ص 133) ذکر کرده اند اما اغلب تار و پود آن هر دو از پشم تابیده است ( د. ترک همانجا)بر اساس شواهد باستان شناختی بافت جاجیم از دیرباز در میان ملل جهان معمول بوده است که از این میان دستبافتة جاجیمی قوم نازکا در پرو متعلق به سده های سوم تا هشتم میلادی شایان ذکر است (پرهام و آزادی ج 2 ص 346)از پیشینة بافت جاجیم در ایران و جهان اسلام اطلاع چندانی در دست نیست . در قرن چهارم مؤلف حدودالعالم انواع بافته هایی را که با جاجیم سنخیت داشته و در نواحی گوناگون بافته می شده نام برده ولی از جاجیم یا ضبطی نزدیک به آن مطلبی نیاورده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 95 97 102 106 109 و جاهای دیگر). این ویژگی در آثار سایر جغرافی نویسان معاصر وی (برای نمونه رجوع کنید به اصطخری ص 153 188 ابن حوقل ص 299 342 مقدسی ص 442) و نیز منابع جغرافیایی و غیر جغرافیایی قبل و بعد از وی نیز کمابیش دیده می شود.جاجیم را به عنوان پلاس و فرش (شاد دهخدا همانجاها) رختخواب پیچ و مانند آن (معین همانجا) زیرانداز یا روکش (صدری افشار و دیگران همانجا) نوعی فرش نازک تر از پلاس (اختریان ذیل واژه ) بالاپوش و پوشش روی رختخواب و مانند آن (جمالزاده همانجا نجفی ذیل واژه ) به کار می برده اند. در نگاره ای متعلق به قرن هشتم جاجیمی با نقش نوارهای مورب (آلاقورد) به چشم می خورد که از آن به عنوان روانداز استفاده می شده است (پرهام و آزادی ج 2 ص 344). در ایران جاجیم را بیشتر بر روی کرسی و رختخوابهای کنار اتاق می اندازند یا به عنوان رختخواب پیچ روانداز و حتی رویة لحاف از ...

  • وقایع نگاری تاریخ هنرهای ایرانی بخش سوم (سری اول)

    بخش سوم: دوران اسلامی 1- حکومت خلفای اموی( 661 تا 750 میلادی) الف- حکام و سلاطین اموی: ب- وقایع تاریخی و فرهنگی دوران اموی : آغاز و ابتدای رواج و توسعه فرهنگ اسلامی در ایران در این زمان و با روی کار آمدن خلفای اموی - در سال 660 میلادی معاویه در دمشق خود را خلیفه خواند و بر تخت نشست. از 680 به بعد حکامی مانند یزید اول 684، معاویه دوم 685، عبدالملک 705، ولید اول 717، سلیمان و عمر دوم 720، یزید بومد 724، هشام 743 و ولید دوم 774، که مصادف با شورش شیعیان در ایران بود.، یزید سوم و مروان دوم نیز از سلاطین بعدی بودند که در ایران خلافت نمودند.در طی سال های 747 تا حدود 50 سال بعد از آن که با قیام ابومسلم خراسانی همراه بود جنگ ذاب در ایران به شکست مروان دوم انجامید. ج- هنرها، فنون و اختراعات دوران اموی: با غلبه و استیلای اعراب بر ایران و ظهور دین جدید الهی دورهء جدیدی در تاریخ صنعتی و هنری ایران شروع گردید. - قبل از این دوره در زمان عمر، شهرهای کوفه و بصره توسط یک مهندس و معمار ایرانی به نام روزبه احداث می شوند. - 675 زمان ساخت اولین مسجد به شکل ساختمان در ایران و در شهر دامغان بنا شد و به نام مسجد تاریخانه (تاریک خانه) دامغان شهرت یافت. - صنعت ساخت و استفاده از کاغذ در ایران رواج یافت. - نقاشی های دیواری درون کاخ ها و قصرها به دستور سلاطین اجرا شده و نقوش غربی شامل انسانی و حیوانی و گیاهی به کار می رود. - در بناها از گچ بری و آجر کاری استفاده می شود. - ادامهء شیوه ها و فنون دورهء ساسانی در نساجی و بافته های پشمی و ابریشمی که عموماً به همراه نقوش و طرح های تجریدی ساسانی می باشد. - نشانه هایی بر ترویج و تکامل خط کوفی که به خطوط متنوعی تبدیل می شود. - آثاری از ابداع خط نسخ - منسوخ شدن ظروف فلزی طلایی  و نقره ای و شیوه های تزئینی این ظروف به دلیل ممنوعیت مذهبی در استفاده از طلا و نقره - سفال بعد از اسلام مانند سایر صنایع از روی اصول و نمونه های قدیمی ساخته می شود اما تزئینات و نقوش بسیار با احتیاط اجرا می شود. - پیدا شدن ظروف ساده سفالی با لعاب آبی متمایل به سبز - استفاده از حروف کوفی در تزئینات ظروف، تحریرات و کتاب آرایی و استفاده در تزئینات بنا به شکل کاملاً ساده و ابتدائی - مفرغ اصلی ترین فلز مورد استفاده در ساخت و تولید آثار هنری و اشیاء مصرفی است. - در مشاطه ماوراء اردن خرابه هایی از یک قصر سنگی آجری کشف گردید که آرایش بسیار زیبایی داشت و عناصر هنری ایرانی در آن به وفور دیده می شد، این آثار از تأثرات مهم هنری ایرانی در دورهء اموی می باشد. 2- حکومت خلفای عباسی(750 تا 1258 میلادی) الف- حکام و سلاطین عباسی: ب- وقایع تاریخی و فرهنگی دورهء عباسی: شهر کوفه که در ...

  • مربای زغال اخته

    مواد لازم: زغال اخته                      ۵/۰کیلو شکر                            ۱کیلو آب                              ۵/۳پیمانه وانیل                           ۸/۱قاشق چایخوری طرز تهیه: ۱.زغال اخته هارو میشوریم و میذاریم کنار تا آبشون کشیده بشه...از زغال اخته های سفت و درشت استفاده میکنیم...   ۲.شکر و با آب مخلوط میکنیم بعد میذاریم روی حرارت ملایم تا بجوشه و کمی غلیظ بشه.. ۳.حالا زغال اخته هارو میریزیم تا در حین پختن شربت هم به قوام برسه...بعد در آخر پخت مربا وانیل و اضافه میکنیم و از روی حرارت برمیداریم...   در ضمن کفهای روي مربارو برميداریم...   اين هم مرباي خوشمزه مون بعد از خنك شدن......      ۳تا عکس اول ساعت ۱۰صبحه هوا خیلی خنک و مه آلود بود...                             درختهای زغال اخته در کوههای البرز..منطقه الموت قزوین..همینطور در جنگلهای مازندران و گیلانه.. در ضمن این میوه خاصیت زیادی هم داره....