پادري چرمي

  • نمونه توليدات چرم نيما (قاليچه و پادري چرمي )

    نمونه توليدات چرم نيما (قاليچه و پادري چرمي )

    چرم نيما توليد كننده انواع و اقسام محصولات با چرم طبيعي شماره تماس براي سفارش 09197286656 نيماذاكري سعيد



  • پادري قلاب بافي

    بافت این پادری خیلی ساده ست. ۱۳ دانه زنجیره می زنیم. از دانه سوم از طرف قلاب شروع می کنیم و در تمام دانه ها یک پایه بلند میزنیم و در دانه آخر ۵ پایه بلند. کار را برنمی گردیم بلکه از طرف دیگر بافت را ادامه می دهیم. مجدد پایه بلند میزنیم و در دانه آخر ۵ دانه می بافیم. این کار را در تمامی رج ها تکرار می کنیم و طبق سلیقه هرکجا که خواستیم رنگ را عوض می کنیم.

  • اردبيل در آئينه تاريخ

      اردبيل در آئينه تاريخ: ريشه واژه اردبيل Ardabil     واژة اردبيل از دو واژه در lli , Ardini گرفته شده است Ardini به معناي ايزد خورشيد و آفتاب و lli به معناي جايگاه است هر دو واژه ريشه اورارتوئي دارد به طوري كه واژه‌هاي ختم شده به lli زبان اورارتو بسيار است كه بعنوان نمونه مي توان Argishtill يعني شهرآرگيستي را نام برد. پس Ardini به معني خورشيد كه خود مظهر پارسايي و پاكي هم است. تناقصي ميان دو ريشه وجود ندارد.واژة معمول به كار رفته براي اردبيل Arta – ville است كه مركب از دو لغت ‹ارت› يا ‹ارد› وويل يا بيل است. ارت و Art – Arta به معني درستي و راستي و پاكيزگي وويل يا بيل Vill به معناي شهر و جايگاه را در بر داشته است . قابل ذكر است كه در زبان اوستايي Arta و اشا Asha يك مفهوم و يك ريشه دارند پس طبق گفته هاي بالا نتيجه مي گيريم كه زبان تركي آذري با زبانهاي اوستايي و اورارتو ريشه‌هاي مشتركي دارد. بعنوان مثال Ata در تركي آذري به معناي پدر است و در اورارتو هم Ata به معني پدر است و Ata در اوستايي به معني پدر و آتاتس مي باشد.حمدالله مستوفي در كتاب خود نزهه القلوب درمورد واژه اردبيل آورده است كه نام اين شهر از دو لغت ارد و بيل كه دو ديو حضرت سليمان پيامبر بودند گرفته شده است. كسروي در مورد واژه اردبيل معتقد است كه اصل آن را ارتاويل و مركب از دو بخش آرتا يعني مقدس وويل و بيل به معني شهر دانسته و با اين توجيه، معني آن را شهر مقدس ذكر كرده است.آنندراج در فرهنگ خود در مورد ريشه اردبيل مي گويد : اردبيل به باي فارسي به معني پيل خشگمين بود چنانكه اردشير به معني خشگين است. جغرافياي تاريخي شهراردبيل    اردبيل از شهر كهن ايران است بطوريكه بسياري از مورخان اسلامي بناي شهر اردبيل را به فيروز ساساني (453-459م) نسبت داده اند و از اين رو نام آن را باذن پيروز، پيروزآباد يا فيروزگرد آورده اند.اما آنچه از منابع و اسناد بر مي آيد بناي اردبيل خيلي قديمي تر از زمان فيروز بوده و حتي سابقه آن را به دوره اشكاني هم رسانده اند. به طور كلي اردبيل در دوره اشكاني در بين شهرهاي آذربايجان ممتاز بوده است.در دوره ساساني آذربايجان دو كرسي داشته است يكي اردبيل و ديگري گنزك بوده است. خسروانوشيروان (579-531م) پس از صلح با پادشاه خزرها اردبيل را مرمت كرد و براي حفظ ايران از حمله هاي قبايل شمال ديواري در كوههاي قفقاز ساخت كه آن را در دوره اسلامي باب الابواب وباب الحديد و ‹دمير قاپو› مي گفتند. سكه‌هايي از عهد ساساني و آغاز عهد اسلامي در دست است كه نام دارالضرب آن به پهلوي آرتا (ARTA) ذكر شده كه منظور اردبيل مي باشد.اردبيل در زمان حمله اعراب مقرمرزبان آذربايجان بود و حذيفه بن يمان سردار عرب آن را در سال 22 ...

  • آشنايي با شهرستان اردبيل

    اردبيل در آئينه تاريخ: ريشه واژه اردبيل Ardabil     واژة اردبيل از دو واژه در lli , Ardini گرفته شده است Ardini به معناي ايزد خورشيد و آفتاب و lli به معناي جايگاه است هر دو واژه ريشه اورارتوئي دارد به طوري كه واژه‌هاي ختم شده به lli زبان اورارتو بسيار است كه بعنوان نمونه مي توان Argishtill يعني شهرآرگيستي را نام برد. پس Ardini به معني خورشيد كه خود مظهر پارسايي و پاكي هم است. تناقصي ميان دو ريشه وجود ندارد. واژة معمول به كار رفته براي اردبيل Arta – ville است كه مركب از دو لغت ‹ارت› يا ‹ارد› وويل يا بيل است. ارت و Art – Arta به معني درستي و راستي و پاكيزگي وويل يا بيل Vill به معناي شهر و جايگاه را در بر داشته است . قابل ذكر است كه در زبان اوستايي Arta و اشا Asha يك مفهوم و يك ريشه دارند پس طبق گفته هاي بالا نتيجه مي گيريم كه زبان تركي آذري با زبانهاي اوستايي و اورارتو ريشه‌هاي مشتركي دارد. بعنوان مثال Ata در تركي آذري به معناي پدر است و در اورارتو هم Ata به معني پدر است و Ata در اوستايي به معني پدر و آتاتس مي باشد.حمدالله مستوفي در كتاب خود نزهه القلوب درمورد واژه اردبيل آورده است كه نام اين شهر از دو لغت ارد و بيل كه دو ديو حضرت سليمان پيامبر بودند گرفته شده است. كسروي در مورد واژه اردبيل معتقد است كه اصل آن را ارتاويل و مركب از دو بخش آرتا يعني مقدس وويل و بيل به معني شهر دانسته و با اين توجيه، معني آن را شهر مقدس ذكر كرده است. آنندراج در فرهنگ خود در مورد ريشه اردبيل مي گويد : اردبيل به باي فارسي به معني پيل خشگمين بود چنانكه اردشير به معني خشگين است. جغرافياي تاريخي شهر اردبيل    اردبيل از شهر كهن ايران است بطوريكه بسياري از مورخان اسلامي بناي شهر اردبيل را به فيروز ساساني (453-459م) نسبت داده اند و از اين رو نام آن را باذن پيروز، پيروزآباد يا فيروزگرد آورده اند. اما آنچه از منابع و اسناد بر مي آيد بناي اردبيل خيلي قديمي تر از زمان فيروز بوده و حتي سابقه آن را به دوره اشكاني هم رسانده اند. به طور كلي اردبيل در دوره اشكاني در بين شهرهاي آذربايجان ممتاز بوده است. در دوره ساساني آذربايجان دو كرسي داشته است يكي اردبيل و ديگري گنزك بوده است. خسروانوشيروان (579-531م) پس از صلح با پادشاه خزرها اردبيل را مرمت كرد و براي حفظ ايران از حمله هاي قبايل شمال ديواري در كوههاي قفقاز ساخت كه آن را در دوره اسلامي باب الابواب وباب الحديد و ‹دمير قاپو› مي گفتند. سكه‌هايي از عهد ساساني و آغاز عهد اسلامي در دست است كه نام دارالضرب آن به پهلوي آرتا (ARTA) ذكر شده كه منظور اردبيل مي باشد. اردبيل در زمان حمله اعراب مقرمرزبان آذربايجان بود و حذيفه بن يمان سردار عرب ...

  • صنايع دستي و انواع آن

    صنايع دستي و انواع آن تعريفويژگي ها طبقه بندي از مجموعه تعاريف صنايع دستي، به نظر مي رسد تعريف زير كه توسط گروهي از كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران ارائه گرديده، دقيق تر و جامع تر باشد؛ چرا كه با وضعيت فعلي اين صنعت و هنر ارزنده انطباق بيشتري دارد: صنايع دستي به مجموعه اي از هنرها و صنايع اطلاق مي شود كه به طور عمده با استفاده از مواد اوليه ي بومي و انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد به كمك دست و ابزار دستي محصولاتي ساخته مي شود كه در هر واحد آن ذوق هنري و خلاقيت فكري صنعتگر سازنده به نحوي تجلي يافته و همين عامل، وجه تمايز اصلي اين گونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشيني و كارخانه اي      مي باشد. با توجه به تعريف فوق و ساير تعاريفي كه براي صنايع دستي ارائه شد، مي توان ويژگي هاي زير را براي محصولات دست ساخته قايل شد: 1-  انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد، توسط دست و ابزار و وسايل دستي، براي توليد هر يك از فراورده هاي دستي مراحل متعددي طي مي شود ولي انجام كليه ي اين مراحل به وسيله ي دست و ابزار و وسايل دستي الزامي نبوده و چنانچه تنها قسمتي از مراحل اساسي توليد به اين طريق انجام شود، محصول توليد شده با توجه به مواردي كه در تعريف ذكر شد، صنايع دستي محسوب           مي گردد. 2-  حضور مؤثر و خلاق انسان در توليد و شكل بخشيدن به محصولات ساخته شده و امكان ايجاد تنوع و پياده كردن طرح هاي مختلف در مرحله ي ساخت اين گونه فراورده ها. 3-    تأمين قسمت عمده ي مواد اوليه مصرفي از منابع داخلي. 4-    داشتن بار فرهنگي (استفاده از طرح هاي اصيل، بومي و سنتي). 5-    عدم همانندي و تشابه فراورده هاي توليدي با يكديگر. 6-    عدم نياز به سرمايه گذاري زياد در مقايسه با ساير رشته هاي صنعت. 7-    دارا بودن ارزش افزوده ي زياد در مقايسه با صنايع ديگر. 8-    قابليت ايجاد و توسعه در مناطق مختلف (شهر، روستا و حتي در جوامع عشايري). 9-    قابليت انتقال تجربيات، رموز و فنون توليدي، سينه به سينه و يا مطابق روش استاد و شاگردي در زمينه ي طبقه بندي صنايع دستي نيز بايد گفت كه اين طبقه بندي به صورت هاي مختلف از جمله براساس مواد اوليه ي مصرفي يا شيوه و روش ساخت آن مي تواند صورت پذيرد. در اينجا طبقه بندي انجام شده توسط كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران كه به طور عمده بر مبناي روش و تكنيك ساخت  اين گونه محصولات به عمل آمده است، ذكر مي گردد: 1- بافته هاي داري: محصولاتي كه به كمك دارهاي افقي يا عمودي مستقر در زمين در زمان بافت، توليد مي شود، بافته هاي داري محسوب مي گردند مثل قالي، گليم، زيلو و نظاير آن. 2-  دستبافي:(نساجي سنتي): فراورده هايي كه به ...

  • رمان واهمه ی با تو نبودن (ادامه مرثيه ی عشق) 2

    امروز روز اول عيده . با دعوت مامان خانوم همه ريختن خونه ي ما . دلم واسه اكرم خانوم داره جلز ولز مي كنه ... روز اول عيدي هم از دست ما خواب و خوراك نداره ! باز خدا رو سيصد مرتبه شكر كه فقط فاميلاي مامان خونمونن و گرنه كه من به جاي اكرم خانوم خودكشي مي كردم . دايي فواد با خاله فائقه و خانواده ي مكرمه اشون قرار بود سال تحويل خونه ي ما باشن . البته خانواده ي ليلي خانوم هم ضميمه ي مهمونا بودن ... اي خدا نيومده ما رو مهمون دار كردي ! كرمتو شكر !قرار بود به سفارش مامان و بابا لحظه ي سال تحويل تو اتاقم بمونم و بعد به عنوان عيدي برم خدمت مهمونا ! اخه كسي از اومدنم خبر نداشت . به جز دوستام كه اونم واسه خاطر زبون لق محيا خبر دار شدن !تو آينه به سر و وضعم نگاهي انداختم . تيپ مشكي سفيد زده بودم . كت و شلوار مشكي براقم با شال و صندل سفيدم تضاد زيبايي ايجاد كرده بود . برخلاف گذشته جديدا به ارايش علاقه مند شده بودم . حفاظ خوبي واسه پوشوندن سياهي زير پلك و پف چشم بود . خيلي راحت ميتونستم آثار گريه هاي شبونه ام رو پشت آرايش پنهون كنم . سر و صداي مهمونا خوابيد و لحظه اي بعد صداي شليك توپ از تلويزيون خونه به گوشم رسيد . به تصويرم تو آينه لبخند تلخي زدم و گفتم :_ شد چهار سال ... چهار ساله كه بي تو سال تحويل ميشه ...گوشيمو از روي ميز توالت برداشتم و قفلشو باز كردم . صبر كردم تا اسكرين سيور گوشيم فعال بشه ... لحظه اي بعد ، عكس جووني و كودكي يوسف با اسلايد روي صفحه خودنمايي كرد . يه قطره اشك چكيد روي صفحه . با انگشت شصت گوشيمو پاك كردم و با صداي محزوني زمزمه كردم :_ مبارك باشه بي وفا ...تقه اي به در خورد و بعد صداي طاها بلند شد :_ يهدا حاضري ؟نه بابا ! چه پيشرفت كرده ! قبلنا يا در نمي زد يا اگر هم ميزد مثل گاو نر سرشو مينداخت زير و ميومد تو ! حالا از پشت در اجازه ميگيره ... وااااي چه پسر خوبي شده ! يادم باشه از ليلي واسه تربيت اين پسر تشكر كنم !خوشبختانه رد اشك روي صورتم نبود . درو باز كردم و نگاهم به طاها افتاد . لباس استين بلند يقه شلي پوشيده بود و اونو با لي سورمه ايش ست كرده بود . واه واه ! من كه دخترم از اين لباسا نمي پوشم اين چيه تن كرده ؟! ولي الحق و انصاف خوب خوشگلش كرده بود ! وقتي ديد بهش خيره ام ، چرخي زد و با ته خنده گفت :_ چيه ؟ خيلي بهم مياد نه ؟ مي پسندي ؟با حالت نمايشي يه اوق زدم و گفتم :_ طاها ؟! من كي اينقدر بي سليقه بودم ؟؟؟طاها ابروهاشو بالا انداخت و گفت :_ پس من داشتم خودمو با چشام مي خوردم نه ؟!شونه اي بالا انداختم و گفتم :_ من فقط داشتم تو دلم واسه ليلي افسوس مي خوردم ! حيف اون كه بياد زن ادم بي ريختي مثل تو بشه !و راهمو به سمت پله ها كج كردم . با دو ...

  • مقاله صنايع دستي و وضعيت كنوني آن

    صنايع دستي و وضعيت كنوني آن 1_ 1_ تعريف از مجموعه تعاريفي كه براي صنايع دستي ارايه شده است، به نظر مي‌رسد تعريف زير كه توسط گروهي از كارشناسان سازمان صنايع دستي ايران ارايه شده، دقيق‌تر و جامع‌تر باشد چرا كه با وضعيت فعلي اين هنر _ صنعت ارزنده انطباق بيشتر دارد: صنايع‌دستي به مجموعه‌يي از هنر _صنعت‌ها اطلاق مي‌شود كه به‌طور عمده با استفاده از مواد اوليه‌ي بومي و انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد به كمك دست و ابزار دستي ساخته مي‌شود كه در هر واحد آن ذوق هنري و خلاقيت فكري صنعت‌گر سازنده به‌نحوي تجلي يافته و همين عامل وجه تمايز اصلي اين‌گونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشيني و كارخانه‌يي است.   1_ 2_ ويژگي‌ها با توجه به تعريف فوق و ساير تعاريفي كه براي صنايع‌دستي ارايه شده، مي‌توان ويژگي‌هاي زير را براي محصولات دست ساخته قايل شد: 1_ انجام قسمتي از مراحل اساسي توليد توسط دست، ابزار و وسايل دستي. براي توليد هريك از فرآورده‌هاي دستي مراحل متعددي طي مي‌شود ولي انجام كليه‌ي اين مراحل به وسيله‌ي دست و ابزار و وسايل دستي الزامي نبوده و چنان‌چه تنها قسمتي از مراحل اساسي توليد به اين طريق انجام شود، محصول توليد شده با توجه به مواردي كه در تعريف ذكر شد، صنايع‌دستي محسوب مي‌شود. 2_ حضور مؤثر و خلاق انسان در توليد و شكل بخشيدن به محصولات ساخته شده و امكان ايجاد تنوع و پياده كردن طرح‌هاي مختلف در مرحله‌ي ساخت اين‌گونه فرآورده‌ها. 3_ تأمين قسمت عمده‌ي مواد اوليه‌ي مصرفي از منابع داخلي. 4_ داشتن بار فرهنگي(استفاده از طرح‌هاي اصيل، بومي و سنتي). 5 _ عدم همانندي و تشابه فرآورده‌هاي توليدي با يكديگر. 6_ عدم نياز به سرمايه‌گذاري زياد در مقايسه با ساير رشته‌هاي صنعتي. 7 _ دارا بودن ارزش افزوده‌ي زياد در مقايسه با صنايع ديگر. 8 _ قابليت ايجاد و توسعه در مناطق مختلف(شهر، روستا و حتي در جوامع عشايري). 9_ قابليت انتقال تجربيات و رموز و فنون توليدي به صورت سينه به سينه و يا طبق روش استاد و شاگردي.   1_ 3 _ طبقه‌بندي در زمينه‌ي طبقه‌بندي صنايع‌دستي نيز بايد گفت كه اين طبقه‌بندي به صورت‌هاي مختلف از جمله براساس مواد اوليه‌ي مصرفي و يا شيوه و روش ساخت آن مي‌تواند صورت پذيرد. در اينجا طبقه‌بندي انجام‌شده توسط كارشناسان سازمان صنايع‌دستي ايران كه به‌طور عمده بر مبناي روش و تكنيك ساخت اين‌گونه محصولات به عمل آمده است، ذكر مي‌شود: 1_ بافته‌هاي‌داري: محصولاتي كه به كمك‌دارهاي افقي يا عمودي مستقر  در زمين در زمان بافت، توليد مي‌شود، بافته‌هاي‌داري محسوب مي‌شود ...

  • خلاصه درس فعاليت هاي فرهنگي (فصل هفتم صنايع دستي ) مولف :خانم ليلا بابا خاني

    مقدمه ميراث فرهنگي در قالب بناهاي تاريخي كه ازگذشتگان ما به جا مانده اند نه تنها هويت هر كشور را شكل مي دهند بلكه الگويي براي تمام نسل ها هستند كه حفظ آنها واجب است. شايد مناسب ترين راهكار در اين زمينه توسل به رويكرد توسعه ي پايدار شهري و تدوين دستور كار ملي است كه زمينه ي آن تا حدودي فراهم شده است. چرا كه ميراث فرهنگي هركشور عهده دار نقش عمده اي در تحكيم و تقويت مباني وحدت و همبستگي ملي است.                   صنايع دستي چيست؟ در كليه ي كشورهاي جهان، بدون استثنا صنايع به چهار دسته سنگين، سبك، كوچك و دستي تقسيم مي شود كه هر يك داراي خصوصياتي منحصر به خود هستند و براي شناخت بيشتر صنايع دستي و اهميت آن مي بايست بدواً تعاريف، ويژگي ها و دامنه هاي عمل رشته هاي مختلف صنعت مورد بررسي قرار گيرد: 1- صنايع سنگين صنايع سنگين كه زمينه ساز توسعه ي اقتصادي هر كشور است 2- صنايع سبك كه در مقايسه با صنايع سنگين نيازمند تجهيزات و به همان نسبت سرمايه ي كمتر و نيروي انساني با تخصص هاي نسبتاً پائين تراست. 3- صنايع كوچك كه عمدتاً حالت كارگاهي دارد و علاوه بر شهرها قابل استقرار در روستاها نيز مي باشد عينك سازي، كفش ماشيني و... را برمي گيرد. 4- صنايع دستي كه مي تواند هم حالت كارگاهي و هم حالت خانگي داشته باشد همانند صنايع كوچك قابليت استقرار در شهرها و روستا را دارد.                   تعاريف صنايع دستي صنايع دستي به آن گروه از صنايع گفته مي شود كه مهارت، ذوق و بينش انسان در توليد آن نقش اساسي دارد و از ديدگاه استاد علي اكبر دهخدا صنايع دستي عبارت است از آنچه با دست ساخته مي شود. از پارچه و قالي و ساخته هاي فلزي و غيره – مقابل صنايع ماشيني                   ويژگيهاي صنايع دستي 1- صنايع دستي از جمله صنايعي است كه در توليد فرآورده هاي آن دست انسان داراي نقش اساسي است 2-صنايع دستي از معدود صنايع ملي و غير وابسته يي است كه به هيچ وجه نياز به كارشناس و متخصص خارجي ندارد 3- از آنجا كه صنايع دستي بازتاب ذوق، سليقه، سنن و آداب و رسوم اهالي هر منطقه است 4- صنايع دستي با ويژگي هاي خاص خود به دو دسته صنايع شهري و روستايي قابل تقسيم می شود و هر يك از دو نوع نيز به نسبت هويت و كيفيت خود مي تواند خانگي يا كارگاهي و دايم، غير دايم يا فصلي باشد. 5- فعاليت در اكثر رشته هاي صنايع دستي نياز به ابزار و وسايل چندان پيچيده و سرمايه ي فوق العاده يي ندارد 6- صنايع دستي بازتابي از تاريخ و تمدن هر قوم و ملت بوده و از آنجا كه مهارت ها و تخصص ها نسلاً بعد از نسل از پدر به فرزند و از استادكار به شاگرد انتقال يافته و نظر به اينكه در اجتماعات روستايي بر خلاف جوامع شهري، ...

  • میرزا مهدی خان استرآبادی

    میرزا مهدی استرآبادیزادروز گرگان درگذشت بین ۱۱۷۵ تا ۱۱۸۰ قمریبین ۱۷۶۱ تا ۱۷۶۶ میلادیروستای عطاآباد آرامگاه محله عطاآباد شهر دهاقان استان اصفهان ملیت ایرانی پیشه تاریخ نگار، نویسنده لقب میرزا مهدی منشیمیرزا مهدی مازندرانیمیرزا مهدی کوکب دوره افشاریان مذهب شیعه منصب صدراعظم فرزندان عطا الله. خیر الله و اسد الله والدین محمد نصیر استرآبادی میرزا مهدی خان منشی استرآبادی فرزند محمد نصیر، منشی نادر شاه افشار و از مورخان آن دوره‌است که دو کتاب مشهورجهانگشای نادری و دره نادره را دربارهٔ نادر شاه نوشته‌است. نثر میرزا مهدی بسیار سنگین و مصنوع و دشوار و در عین حال مختصر است و در آن واژه‌های عربی بسیاری به کار رفته‌است. به نظر می‌رسد که تحصیلات او در اصفهان صورت گرفته باشد. او زبان‌هایفارسی و عربی را به خوبی می‌دانسته‌است. میرزا مهدی از آیات قرآن به زیبایی در نوشته‌های خود استفاده کرده‌است. میرزا مهدی خان در سرایش شعر نیز دست داشته‌است و تخلص او نیز کوکب بوده‌است !!!!! ( در ادامه توضیح داده ام که این تخلص کوکب اشتباه است و مربوطه شخص دیگری است که آن شخص ميرزا مهدي باغبانباشي با تخلص كوكب است ) مرحوم محمدعلی خان تربیت تبریزی از نوادگان میرزا مهدی خان است. دکتر حسین محمدزاده صدیق - تورکولوگ و زبانشناس ترک ایرانی- در مقدمه کتاب خلاصه عباسی اثر حکیم محمد خویی درباره میرزا مهدی خان چنین مینویسد:«نام پدر میرزا مهدی‌خان، محمد نصیر بود. خود وی در تاریخ جهانگشا خویشتن را محمد مهدی بن محمد نصیر استرآبادی معرفی میکند. وی اهل روستای باباگلین از توابع استرآباد بوده است. پدرش، میراز مهدی‌خان را در ایام نوجوانی جهت تحصیل علوم به اصفهان برده و میرزا مهدی در مدت اندکی در تحصیل علوم عصر از اقران سبقت جسته است و در روزگار جوانی بر ادبیات و انشاء و خط تسلط پیدا کرده است و با تخلص کوکب شعر می‌گفته است !!!!!!!! در اواخر سلطنت شاه سلطان حسین صفوی به منصب باغبانباشی یا ریاست بیوتات سلطنتی منصوب شد. ولی در دوره‌ی حمله و سلطه‌ی افاغنه بر اصفهان، به گوشه‌ای خزیده و منزوی شد. تا آن که در سال 1142 هـ . هنگام ورود نادر و شاه طهماسب به اصفهان به خدمت وی رسیده، عریضه‌ای از طرف مردم استرآباد ساکن اصفهان به نادر تقدیم داشت. نادر او را بازشناخت و منشی خود کرد. میرزا مهدی در خدمت نادر از اصفهان به مشهد رفت و از آن پس، همه جا در سفر و حضر با او همراه بود و پس از چندی رسماً منشی الممالک لقب یافت که عالی‌ترین منصب درباری دوره‌ی صفویه بود.در دشت مغان، نادر شغل منشی الممالکی را به میرزا مؤمن داد و میرزا مهدی‌خان را شاید به ...