روزای بارونی67


بعد چرخید سمت ترسا و گفت:
- ترسا باور کن وقتی با هم می ریم بیرون هنوزم طرفدارای اون از من بیشتره ... می یان دورش هی می پرسن چرا دیگه بازی نمی کنی؟! تو رو خدا فقط یه فیلم دیگه ... دلمون برات تنگ شده ... حست عالیه ... چهره ات اله ... بله جیم بله ...
توسکا خندید و اعتراض کرد:
- طناز!!!
- مرض ... دق می دی تو اخر من ...
احسان از زیر میز آروم دست طناز رو فشار داد و زیر گوشش گفت:
- شیطون من دوستاشو که می بینه شیطون می شه فقط؟!
طناز می خواست دلخور به احسان نگاه کنه ... اما جلوی بقیه نمی تونست ... برای همین هم خودش رو به نشنیدن زد ... احسان باز سر توی گوشش فرو برد و گفت:
- خانومی ... نمی خوای با احسانت آتش کنی؟!! دق کنم خوبه؟ دلت نمی سوزه برام؟
طناز از زیر نشگون محکمی از پای احسان گرفت ... احسان خندید و گفت:
- هر چی از دوست رسد نیکوست ... دوست داریهمین جا جلوی جمع ازت عذر خواهی کنم؟!
طناز بی اراده چرخید سمت احسان و گفت:
- اِ احسان ... دیوونه!
احسان از عکس العمل طناز غرق خوشی شد و بی اراده چشمک زد ... طناز هم خنده اش گرفت و خندید ... نمی تونست جلوی عشق احسان سرد باشه ... نمی تونست ... همین مدت کم محلی براش کافی بود ... برای خودش هم همینطور ... می دونست به خاطر دلش چاره ای نداره جز اینکه به احسان دوباره اعتماد کنه ... با صدای هیجان زده پسری نزدیک میزشون نگاه همه شون به اون سمت چرخید ...
- آقای پارسیان بدون ناز و این حرفا امشب باید افتخار بدین برامون بخونین ...
آرشاویر گرد به پسره نگاه کرد و گفت:
- این وسط؟!!
پسره خندید و گفت:
- نخیر ... به ارکستر گفتم یه چند دقیقه ای جاشون رو به شما بدن ... هر سازی هم که بخواین موجوده ... یکی از آهنگای آلبوم جدیدتون رو باید بخونین ...
آرشاویر مردد به توسکا نگاه کرد و توسکا آروم گفت:
- عزیزم ... منم مشتاقم آهنگای آلبوم جدیدت رو بشنوم ... بخون برامون ...
آرشاویر دست توسکا رو که توی دستش بود بالا آورد ، نرم بوسید و گفت:
- ای به روی چشم ...
بعد از جا بلند شد ... صدای دست و سوت میز های اطرافشون بلند شد و آرشاویر رفت به سمت سکوی مخصوص ارکستر ... گیتاری که اونجا روی زمین قرار داشت رو در آغوش گرفت و توی میکروفون بعد از سلام کردن به همه و آرزوی یه شب خوب براشون گفت:
- آهنگی که براتون می خونم اسمش هست بارون گرفته حالمو ... یکی از ترک های آلبوم جدیدمه که به زودی به بازار می یاد ... یه کم ریتمش شاده ... می خوام تقدیمش کنم به همسرم ... خواهشاً با دستاتون با من همراهی کنین ...
باز دوباره صدای دست و سوت بلند شد و آرشاویر شروع کرد به زدن ... توسکا با همه وجود چشم شده بود و زل زده بود به آرشاویر ... چطور می تونست از این مرد بگذره؟!! چطور؟!! آرشاویر هم خیره به توسکا شروع به خوندن کرد:
- بارون گرفته حالمو ... قفس شکسته بالمو
پر از خیالتم هنوز ... ازم نگیر خیالمو
نگاه مهربونت از همیشه مهربون تره
یه جوری زل زدی بهم که فکرت از سرم نره
توسکا لبخند زد چشماشو یه بار بست و باز کرد ...
می خوام تو خیسی چشات گلایه هامو حل کنی ...
به تلخی ها بخندی و شبو پر از عسل کنی ...
باید منو جا بذاری حتی اگه دلت نخواد
مثل موهای گندمیت منو بده به دست باد
احسان سرشو خم کرد سمت شونه طناز و وقتی دید همه توی حال خودشونن آروم شونه برهنه طناز رو بوسید ... طناز برق گرفته چرخید سمت احسان و نفس گرفته بهش خیره شد ... احسان آروم زمزمه کرد:
- ببخش دیگه ...
طناز با لبخند سرشو انداخت زیر و دست به سینه نشست ...
بارون گرفته حالمو ... قفس شکسته بالمو
پر از خیالتم هنوز ... ازم نگیر خیالمو
نگاه مهربونت از همیشه مهربون تره
یه جوری زل زدی بهم که فکرت از سرم نره
ترسا آروم دستاشو به هم می کوبید ... اما تو حال و هوای خودش بود ... اشتباه کرده بود ... اشتباه ... و برای جبرانش دیگه هیچ فکری به ذهنش نمی رسید ...


مطالب مشابه :


رمان آبرویم را پس بده 6و7

رمان آبرویم را پس بده 6و7 بي پناهم پناهم بده. فرقی برام نداشت این غذای بی رنگ وروی




روزای بارونی41

رمان بي پناهم پناهم بده. ویولت که مبهوت مونده بود فقط تونست سرش رو تکون بده و بی اختیار




روزای بارونی47

رمان بي پناهم پناهم بده. جبهه بگیره و جواب بده و کل کل بی منطقی آرتان که تحت




روزای بارونی48

رمان بي پناهم پناهم بده. رمان عشق یعنی بی تو گاهی اوقات هوس می کرد استعفا بده بشینه توی




رمان ببار بارون53

رمان بي پناهم پناهم بده. بچه هاش از خودش ضعف نشون بده و بی طاقت به سمتش پر کشیدم تو




روزای بارونی55

رمان بي پناهم پناهم بده. آرتان بی توجه به کل فقط قصد داره یه کم گوشمالیش بده و ترسا




روزای بارونی67

رمان بي پناهم پناهم بده. طناز بی اراده چرخید سمت احسان مثل موهای گندمیت منو بده به دست




روزای بارونی68

رمان بي پناهم پناهم بده. مث موهای گندمیت منو بده به دست نمی دونم بی تــــو چند تا پاییز




رمان آبرویم را پس بده 3

دانلودرمان روزای رمان بي پناهم پناهم بده. جلوی چشمهای بی تابم




روزای بارونی58

رمان آبرویم را پس بده. رمان بي پناهم پناهم بده. تهی کرده بود بی اراده دوباره نشست و آراد




برچسب :