دارایی زن و شوهر بعد از طلاق چگونه تقسیم می‌شود؟

همچنین با عنایت به حقوق مالی که پس از طلاق به زوجه تعلق می‌گیرد و یکی از این حقوق مالی "شرط انتقال تا نصف دارايي" است که به عنوان شرط ضمن عقد در عقدنامه‌های امروزی وجود داشته و زوج آگاهانه یا بدون مطالعه شروط در زمان عقد اقدام به امضا و پذیرش این شرط می‌کند، این سؤال مطرح می‌شود که در صورت وجود این شرط ضمن عقد، وضعیت تقسیم دارایی‌های زوج به چه صورت خواهد بود؟

به‌طورکلی می‌توان گفت پس از طلاق با دو موقعیت در خصوص تقسیم دارایی‌ها مواجه هستیم:
1.    در صورتی‌که شرط انتقال تا نصف دارایی توسط زوج ضمن عقد نکاح پذیرفته و امضاء شده باشد.
2.    وقتی شرط انتقال تا نصف دارایی توسط زوج پذیرفته نشده یا در صورت امضاء و پذیرش به دلیلی قابل اجرا نباشد.

وضعیت اول
در متن رسمی ‌عقدنامه‌های ازدواج در مورد انتقال بخشی از دارایی‌های شوهر آمده است:"ضمن عقد ازدواج ،زوج شرط نمود هرگاه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار او نبوده، زوج موظف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با او به‌دست آورده، یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل نماید."

پس برای اینکه دادگاه پس از طلاق به انتقال اموال مرد تا میزان یک‌دوم حکم دهد، شرایط و ویژگی‌های زیر باید در نظر گرفته شود:

1.    طلاق واقع شود(بدون وقوع طلاق ممکن نیست).
2.    تعهد شوهر مبنی بر شرط انتقال تا نصف دارائی ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم.
3.     زوجه تقاضای طلاق نکرده باشد؛ در صورت تقاضای او برای طلاق، زن از نتایج به‌دست آمده از شرط مزبور بی‌بهره می‌شود.

آن قسمت از دارائی شوهر به زن داده می‌شود که در زمان زوجیت و پیوند زناشوئی بین طرفین برای شوهر حاصل شده است؛ در غیر این صورت شرایط مزبور شامل اموالی که شوهر قبلاً به‌دست آورده و یا اموالی که بعد از طلاق به‌دست خواهد آورد، نمی‌شود. (اموالی که در فاصله بین تاریخ وقوع عقد تا شروع زندگی زناشوئی به دست آمده و اموال موروثی را شامل نمی‌شود، زیرا به مال ناشی از ارث ، اموال به دست آورده در زمان زناشوئی اطلاق نمی‌شود.)

4.    اموالی به زن داده می‌شود که مالکیت شوهر نسبت به آنها محرز و مسلم باشد.
5.     طبق شرط مزبور حداکثر انتقال دارایی تا میزان یک‌دوم یا نصف است و بیش از آن امکان‌پذیر نخواهد بود. لزومی ‌در انتقال عین دارایی شوهر به زن وجود ندارد، بلکه امکان انتقال معادل آن نیز وجود دارد. البته تشخیص میزان معادل یا عین اموال با دادگاه است که معمولاً در این‌گونه موارد از کارشناس استفاده می‌شود. عبارت (تا نصف دارایی یا معادل آن)که ذکر شده، می‌تواند از پایین‌ترین درصد اموال زوجه تا سقف 50% آن تلقی شود که تعیین آن به نظر دادگاه بستگی دارد. در این‌گونه موارد اصطلاحاً می‌گوییم قاضی مبسوط‌الید است که تا 50% را تعیین کند تا زوج به زوجه منتقل کند.

این امر باعث می‌شود سلایق مختلف دادگاه اعمال گردد و زمینه تشتت آرای محاکم فراهم شود. به نظر می‌رسد دادگاه باید با در نظر گرفتن وضعیت مالی زوج، تعداد عائله و فرزندان، نقش زن در کسب اموال و مدت زندگی مشترک و... درصد اموال قابل انتقال به زوجه را مشخص کند.

6.    انتقال مزبور جنبه مجانی و بلاعوض دارد و زن در قبال آن تعهد پرداخت هیچ‌چیز و یا انجام کاری را ندارد.

7.    موجود بودن اموال حین طلاق، شرط لازم برای اجرای شرط است. بنابراین شامل اموال از بین رفته اعم از تلف یا مفقود شده است، نمی‌شود.

8.    آن چه موضوع شرط است، انتقال دارایی بوده و با این وصف دیون زوج نیز در نظر گرفته می‌شود. لذا محاسبه اموالی که باید به زوجه تملیک شود، پس از کسر دیون از دارایی مثبت زوج صورت می‌گیرد. همچنین مهریه زوجه و نفقه معوقه و حتی نفقه ایام عده رجعیه نیز در صورت طلاق رجعی به عنوان دین از میزان دارایی زوج کسر خواهد شد.

همچنین تبصره "6" ماده‌واحده، قانون اصلاح مقررات طلاق نیز چهار شرط زیر را برای بهره‌مندی از این شرط الزامی ‌می‌داند:
1-    در خواست طلاق از طرف زوج باشد.
2-    طلاق مستند به تخلف زن از وظايف همسري يا سوءرفتار و اخلاق زوجه نباشد.
3-    اجراي شرط مالي توسط زن در خواست شود.
4-    عدم استفاده زوجه از اجرت‌المثل يا نحله.

در مباحث حقوقی این شرط طبق ماده 234 قانون مدنی، شرط فعل محسوب شده و پس از مشخص شدن میزان آن به‌وسیله دادگاه، زوج مکلف به انجام خواهد بود و شرط دارای ضمانت‌اجرای حقوقی است.

اما برخی از حقوق‌دانان و فقها این شرط را مبهم و مجهول دانسته‌اند و بدین سبب آن را فاقد ارزش و اعتبار قانونی می‌دانند. در میان نظرات مختلفی که ارائه شده است، اکثریت با توجه به اینکه شرط انتقال اموال علی‌رغم مبهم بودن، شرطی فرعی است و خلاف مقتضای ذات عقد نیست؛ و همچنین جهل به آن موجب جهل به عوضین عقد ازدواج نمی‌شود، صحت این‌گونه شروط را تأیید کرده‌اند.

وضعیت دوم
شرط انتقال تا نصف دارایی توسط زوج پذیرفته نشده یا در صورت امضاء و پذیرش به دلیلی قابل اجرا نباشد.

در این صورت زن می‌تواند از حق مطالبه اجرت‌المثل ایام زوجیت استفاده کند. مطابق تبصره 6 ماده‌واحده قانون اصلاح مقررات طلاق «پس ازطلاق، درصورت درخواست زوجه مبني برمطالبه حق‌الزحمه كارهايي كه شرعاً برعهده وي نبوده، دادگاه بدواً از طريق تصالح، نسبت به تأمين خواسته زوجه اقدام مي‌نمايد ودرصورت عدم امكان تصالح چنان‌چه ضمن عقد يا عقد خارج لازم درخصوص امور مالي شرط شده باشد (مانند شرط تنصیف دارایی)، طبق آن عمل مي‌شود و در غير اين صورت، هرگاه طلاق به درخواست زوجه نباشد و نيزتقاضاي طلاق ناشي ازتخلف زن ازوظايف همسري يا سوءاخلاق و رفتار وي نباشد، به ترتيب ذيل عمل مي‌شود:

الف) چنانچه زوجه كارهايي راكه شرعاً به عهده وي نبوده به دستور زوج و باعدم قصد تبرع انجام داده باشد، و براي دادگاه نيز ثابت شود، دادگاه اجرت‌المثل كارهاي انجام‌گرفته را محاسبه و به پرداخت آن حكم مي‌نمايد.

ب) درغير مورد بند الف باتوجه به سنوات زندگي مشترك و نوع كارهايي كه زوجه درخانه شوهر انجام داده و وسع مالي زوج، دادگاه مبلغي را از باب بخشش (نحله) براي زوجه تعيين مي‌نمايد.

اكثريت قريب به اتفاق قضات، معتقدند شرط انتقال تا نصف دارايي، از مصاديق شرط مالي مندرج در صدر تبصره 6 است؛ حال كه زوجين برآن توافق نموده‌اند، ديگر نوبت به تعيين اجرت‌المثل نمي‌رسد و برخي براي زوجه اين اختيار را قائلند كه از ميان دو حق فوق كه يكي براساس شرط و ديگري براساس قانون به او داده شده است، يكي را انتخاب كند. البته رویه قضایی بیشتر طریق دوم را اتخاذ کرده است. در فرض عدم وجود دارايي براي زوج حين درخواست طلاق، نيز همين‌طورعمل مي‌شود.

این شرط با چند اشکال مواجه است:
اولاً؛ پیش‌بینی چنین شرطی و قبول و امضا و مطالبه آن، زوجه را از اجرت‌المثل و نحله محروم می‌کند.

ثانیاً؛ پیدایش تعهد زوج به انتقال بلاعوض نصف دارایی، منوط به قبول و پذیرش و امضای وی است؛ یعنی این یک نهاد قراردادی است، نه قانونی.

ثالثاً؛ اثبات وجود اموال تحصیل‌شده در زمان زوجیت؛ به‌خصوص اگر شوهر به قصد فرار از تعهد بخواهد اموال خویش را مخفی و پنهان دارد، کاری بس دشوار است.

نارسایی‌های عملی در اجرای این شرط، به اندازه‌ای است که جنبه حمایتی آن ضعیف شده و کمتر زنی به تملک نصف دارایی شوهر به استناد شرط یاد شده موفق گردیده است.

رویه عملی دادگاه‌های ایران در اجرای شرط تنصیف اموال
ازآن‌جاکه این شرط به طور چاپی و پیش‌نویس در سند نکاح آماده است و زوج در آغاز زندگی مشترک و به محض انعقاد عقد نکاح به طور آگاهانه یا ناآگاهانه یا با قرار گرفتن در فضایی عاطفی و سرشار از شور و شوق به همسر آینده خویش در مجلس عقد و پرهیز از چانه‌زنی و نبود اموال قابل توجه در اوایل زندگی و معاذیر دیگر مبادرت به امضا و قبول شرط تنصیف دارایی می‌کند و حتی در برخی موارد زوج بدون اطلاع از آثار حقوقی شرط مذکور، آن را قبول می‌نماید؛ به فرض آنکه امضای تمامی ‌شروط مندرج در سند نکاح یک امر الزامی‌ و اجباری بوده و چاپی بودن آن این شبهه را به‌وجود می‌آورد که باید تن به امضای آن دهد، ولی شرط مذکور در هیچ متنی از متون قانونی دیده نشده و صرفاً توافقی است میان زوجین که جنبه حمایتی از حقوق زن داشته که گاهاً جبران کاستی‌های قانونی را دربر می‌گیرد. بنابر این آوردن این شرط در کنار سایر شروط، دلیل بر نفوذ آن در قانون نیست و در اجرا ما را با مشکلات عمده‌ای مواجه می‌کند که در اکثر موارد اجرای این شرط منتفی می‌شود.

برخی از این مشکلات به شرح ذیل است:
الف- زوج به هر دلیلی اعم از شهود دروغین، اختلافات خانوادگی که زوجه مسبب آن بوده و... سعی خواهد کرد زن را ناشزه معرفی کند تا بتواند از اجرای این شرط امتنناع کند.

ب- چنانچه زوج آگاه به آثار ناشی از امضای این شرط شود و زندگی مشترک زوجین دستخوش اختلاف باشد، از همان ابتدا سعی خواهد کرد اموال خود را به بستگان نسبی و مورد اطمینان خود تحت عقودی مانند هبه، صلح و حتی بیع منتقل کند و در ظاهر مالک هیچ مالی نباشد تا زوجه به دادگاه جهت اجرای این شرط معرفی نماید.

ج- چنانچه زوج آگاه شود که با ارائه دادخواست از طرف خودش محکوم به تمکین به این شرط است، آنقدر زوجه را تحت فشار قرار می‌دهد و یا حتی سال‌ها زندگی مشترک خود را ترک می‌کند تا زوجه خود مبادرت به ارائه دادخواست جدایی کند.

د- زوج آنقدر خود را مقروض و مدیون و در معرض انواع بدهی‌ها و اقساط معرفی می‌کند تا بتواند دادگاه را متقاعد به صدور رأی از نصف اموال، به یک‌چهارم یا یک‌پنجم کند.

و بسیاری از راه‌های دیگر که به فرار زوج از اجرای این شرط می‌انجامد.

دادگاه‌ها رویه متفاوتی در این زمینه اعمال می‌کنند.
برخی از دادگاه‌ها دعاوی مطالبات مالی زن و دعوای طلاق را توأمان نمی‌پذیرند و برخی دیگر با تعیین کارشناس و رعایت تشریفات طولانی دادرسی، تکلیف مطالبات شرعی و قانونی زن را به دست زمانی بس طولانی می‌سپارند که در اکثر موارد زوجه در اجرای این شرط مستأصل می‌شود.

اکثر مردان در مواجهه با تشریفات طولانی دادرسی و آگاهی از وضعیت حقوق مالی زوجه، از تقاضای طلاق انصراف داده و زن را در فشارهای روحی و روانی نامطلوبی قرار می‌دهند .

چنانچه رویه واحدی مناسب و کاربردی برای تمامی ‌شعب دادگاه‌ها اتخاذ شود، بسیاری از مشکلات کاسته خواهد شد و همچنین با الکترونیکی‌کردن معاملات در سازمان ثبت اسناد و املاک، معضل تشخیص اموال و دارایی زوج و فرار او از اجرای این شرط رفع خواهد گردید.

رویه سایر کشورها در تقسیم اموال هنگام طلاق
در کشورهای اروپایی با توجه به اینکه هزینه‌های زندگی به صورت مشترک تأمین می‌شود، غالباً دارایی‌ها نیز به صورت اشتراکی است. در سوئد اغلب با تشکیل جلسه کارشناسی، دارایی زوجین مشخص شده و غالباً به صورت مساوی تقسیم می‌شود؛ البته تساوی در تقسیم الزامی ‌نیست، مثلاً در مواردی که رابطه ازدواج کوتاه‌تر از 5 سال باشد.

در کانادا در هنگام طلاق، ارزشی که در مدت ازدواج به دارایی خانواده افزوده شده است، باید به صورت مساوی بین دوطرف تقسیم ‌شود. برای این کار دارایی خالص هر طرف (زن و شوهر) به‌طور جداگانه محاسبه شده و مابه‌التفاوت دارایی خالص دو طرف مشخص می‌گردد. نیمی ‌از مابه‌التفاوت دارایی باید به کسی که دارایی کمتری دارد، پرداخت ‌شود تا هر دو طرف در هنگام طلاق دارایی خالص یکسانی داشته باشند.

آلمان با تصویب یک لایحه جدید در این زمینه، موجودی اموال در روز درخواست طلاق را مبنای تقسيم قرار داده و در صورت نگرانی يكی از دو طرف درخصوص برداشت غيرتوافقی از روی اموال توسط طرف ديگر، وی می‌تواند با مراجعه به دادگاه، تقاضای مسدودشدن حساب‌های بانكی را مطرح كند. همچنین می‌توان با حکم دادگاه از فروش اموال نیز جلوگیری به‌عمل آورد. ممكن است يكی از دو طرف پيش از ازدواج مقروض بوده و پس از ازدواج، زوج با كمك يكديگر، به صورت مشترك اقدام به پرداخت بدهی وی كرده باشند. در چنين صورتی، حين تقسيم اموال، مبلغ بدهی‌های پيشين يكی از دو طرف كه به صورت مشترك تسويه شده است نيز مدنظر مجری قانون قرار خواهد گرفت.

تقسیم اموال و دارایی‏‌های مشترک در فرانسه به دو عامل‏ بستگی دارد:
1-    چگونگی جدایی دو همسر؛ که به صورت‏ دوستانه باشد یا غیردوستانه. در صورت دوستانه بودن؛ با توافق طرفین تقسیم انجام می‌شود، اما در موارد غیرتوافقی دادگاه حکم تصفیه اموال را ضمن حکم طلاق صادر و اداره ثبت اسناد رسمی ‌عهده‌دار اجرای حکم خواهد بود.

2-    نوع اساسنامه تعیین‌کننده منافع مالی دو همسر ( قرارداد زمان ازدواج )؛ مقدار اموال متعلق به هریک از دو همسر، بستگی به نوع اساسنامه‏ تعیین‌کننده‏ منافع‏ مالی آنان دارد.روشن است که تقسیم تنها در مورد اموال مشترک انجام می‌پذیرد. اگر کسی‏ اموال شخصی‌اش را با اموال مشترک آمیخته‏ باشد، هنگام طلاق می‌تواند اموال شخصی خود را بازپس گیرد.چنانچه این اموال دیگر وجود نداشته باشد، می‌تواند اموالی را که جایگزین‏ اموال از دست رفته شده است، به جای آنها تصاحب‏ کند. اما اگر به دلیل کافی نبودن اموال جدید نتواند اموال از دست رفته‏ خود را باز پس گیرد، می‌تواند درخواست غرامت کند.


مطالب مشابه :


متن خطبه ازدواج موقت

بابا ادیان - متن خطبه ازدواج موقت - - بابا




مِـهرنامه یا قباله ازدواج

مِـهرنامه یا قباله ازدواج بیست و چهارم است در حوزه اسناد غير ديواني، عقدنامه




متن شروط ضمن عقد

متن شروط ضمن عقد ازدواج که قانونگذار پیش بینی نموده و در سند شروط ضمن عقد در عقدنامه




دانلود فرم های نحوه تنظیم دادخواست (نمونه فرم)

هدف از ایجاد وبگاه دفتر رسمی ازدواج 348 تهران، سهولت دسترسی مراجعان دفترخانه و عقدنامه های




شروط ضمن عقد در عقدنامه های قدیمی

هدف از ایجاد وبگاه دفتر رسمی ازدواج 348 تهران، سهولت دسترسی شروط ضمن عقد در عقدنامه




دارایی زن و شوهر بعد از طلاق چگونه تقسیم می‌شود؟

ازدواج و طلاق در متن رسمی ‌عقدنامه‌های ازدواج در مورد انتقال بخشی از دارایی‌های شوهر




حذف نام همسر قبلی ازشناسنامه

هدف از ایجاد وبگاه دفتر رسمی ازدواج 348 تهران، سهولت همسر و عقدنامه جدیدتان می




قباله ازدواج امیرکبیر

هدف از ایجاد وبگاه دفتر رسمی ازدواج 348 همچنين دو شاهد ازدواج که مهر خود را ذيل عقدنامه




ازدواج؟ حرفش رو نزن

ازدواج و تشکیل خانواده مقوله ای است که در تمام مکاتب اخلاقی شروط ضمن عقد در عقدنامه های




برچسب :