پاسخ ماندگار اخوان ثالث به فروغ فرخزاد

مرتضی امیری اسفندقه، شاعر و دبیر علمی انجمن ادبی «امین» بهترین نمونه شعر توحیدی معاصر در قالب كلاسیك را سروده اخوان ثالث معرفی كرد.

به گزارش آینده؛ او كه مسوولیت برپایی نخستین كنگره شعر توحیدی كشور را به عهده دارد،در سرای اهل قلم گفت: فروغ فرخزاد شعری دارد و آن این است «تنها صداست كه می ماند» این شعر فروغ فرخزاد توسط مهدی اخوان ثالث پاسخ داده شد این گونه كه «تنها خداست كه می ماند» كه یكی از آثار ماندگار ادب توحیدی معاصر است.

...

تنها صداست كه می ماند فروغ فرخزاد
تنها صداست كه می ماند
چه می تواند باشد مرداب
چه می تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فاسد
افكار سردخانه را جنازه های باد كرده رقم می زنند .
نامرد ، در سیاهی
فقدان مردیش را پنهان كرده است
و سوسك ....آه
وقتی كه سوسك سخن می گوید .
چرا توقف كنم؟
همكاری حروف سربی بیهوده ست .
همكاری حروف سربی
اندیشه ی حقیر را نجات خواهد داد .
من از لاله ی درختانم
تنفس هوای مانده ملولم میكند
پرنده ای كه مرده بود به من پند داد كه پرواز را بخاطر
بسپارم

تنها صداست كه می ماند

چرا توقف كنم،چرا؟
پرنده ها به ستوی جانب آبی رفته اند
افق عمودی است
افق عمودی است و حركت : فواره وار
و در حدود بینش
سیاره های نورانی میچرخند
زمین در ارتفاع به تكرار میرسد
و چاههای هوایی
به نقب های رابطه تبدیل میشوند
و روز وسعتی است
كه در مخیله ی تنگ كرم روزنامه نمیگنجد
چرا توقف كنم؟
راه از میان مویرگ های حیات می گذرد
كیفیت محیط كشتی زهدان ماه
سلول های فاسد را خواهد كشت
و در فضای شیمیایی بعد از طلوع
تنها صداست
صدا كه ذوب ذره های زمان خواهد شد
چرا توقف كنم؟

مرحوم استاد اخوان ثالث در جواب و یا در راستای شعر معروف مرحوم فروغ فرخزاد و دو سال پس از مرگ وی، تنها خداست كه می ماند را با نثری خاص سرود.

صدا؟ یا خدا؟ مهدی اخوان ثالث
گاه از خیال و خلوت ِخود پرسم
كآن چیست، یا چه هاست كه می ماند؟

از كائنات حسی و عقلی چیست
گیرم دروغ و راست كه می ماند؟

وز اَمر و خلق ِ عالم و آدم چیست
كآن نز در ِ فناست كه می ماند؟

ز اجرام ِ چرخ ، روشن اگر ، تاریك
تا چند و چند تاست كه می ماند؟

از جنبش و سكون، كه دو آیین است
تا خود چه مقتضاست  كه می ماند؟

وز آن سه روح ِ مادر، آیا حس
یا نطق یا نماست  كه می ماند؟

چار اُسطُقُس و شش جهت ونُه بام
ز ایشان امان كراست  كه می ماند؟

آیات روشنایی و زیبایی،
یا زشتی و دجاست كه می ماند؟

شب، با خیام ِ ظلمت ِ صد تویش
یا روز و روشناست كه می ماند؟

ارواح آبها و زلالیها
یا غلظت و غظاست كه می ماند؟

زاغ ِ پلید و خاك ِ سیه ، یا آنك
سیمرغ و كیمیاست كه می ماند؟

سنگ و سفال ِ تیره دل و سفله
یا درّ ِ پر بهاست كه می ماند؟

روح ِ گل و روایح ِ جان پرور
یا سیر و گندناست كه می ماند؟

دیهور ، آن قدیم بلند ، آن سر
یا خاك ِ زیر ِ پاست كه می ماند ؟

از آدمی ، كه ماهگل ِ هستی ست
خود چیست، در چه جاست كه می ماند؟

زین شاهكار ِ خلق، كدامین امر
شایسته ی بقاست كه می ماند؟

از جاری و ز پاری و پیراری اش
آیا چه ماجراست كه می ماند؟

گند ِ وقیح و رذل ِ وقاحت، یاك
عطر ِ گل ِ حیاست كه می ماند؟

یكرنگی و فروتنی و پاكی
یا كبر، یا ریاست كه می ماند؟

رنج ِ گدا و ناله و نفرینش
یا عیش ِ پادشاست كه می ماند؟

از نطفه هاش، نسل ِ شبق ، و الماس
یا لعل و كهرباست كه می ماند؟

وز گندبانش، چین و ختن، یا هند
یا روم، یا ختاست كه می ماند؟

آباد بوم ، شهر ِ گل آذین ، یاك
ویرانه روستاست كه می ماند؟

از یادگارهای عزیزش چیست ؟
و آن كرد و گفت و خواست كه می ماند؟

شعرش ، صدا و سایه ی روحش، آن
بر ذات ِ او گواست كه می ماند؟

یا آن تغنیّ ِ غم و تنهایی اش
آن شور و آن نواست كه می ماند؟

ز آن نقشها كه بست، كدامین نقش
بر لوح ِ اقتضاست كه می ماند؟

وز آن كتیبه های كتب ، كآراست
گفتن یكی سزاست كه می ماند؟

در غربت ِ وجود، سلامی گرم
از یار آشناست كه می ماند؟

این آتش ِ نجیبِ سعادت، عشق
این اوجِ اوجهاست كه می ماند؟

این روح را بلند ترین پرواز
در ذروه ی علاست كه می ماند؟

یا خشم و كین و نفرت و بیدادی
یا حیلت و دغاست كه می ماند؟

***

گفت آن عزیز و آرزویی زیباست
(( تنها صدا، صداست كه ماند ))

این آرزوست، آرزوی ماندن
وانگاه ادعاست كه می ماند

آیا صدا ، تپیدن ِ موجی چند
در پرده ی هواست كه می ماند؟

آن چند لرزه ی گم و گور، آن محو
در بیكران فضاست كه می ماند ؟

هر موج كاوفتد به هوا، یا خود
تنها صدای ماست كه می ماند؟

امواج سفلگی هم، یا تنها
امواج ِ اعتلاست كه می ماند؟

گیرم كه كه ماند ، تازه خود این ، دردا
درد است، نی دواست كه می ماند.

از كوه مرغ ِ روح و تنی چونان
این كاهپر رواست كه می ماند؟

خورشید میرد _این عظمت_ وز او
این ذره، این هباست كه می ماند؟

این هرزه لرزه های پریشانگرد
چون است؟ یا چراست كه می ماند؟

و آیا پس از هزار هزاران سال
كس پرسد این كه راست كه می ماند؟

باز آفرین ِ جان و جمال ِ ما،
یا چیزكی جداست كه می ماند؟

گویند روح ماند، یا شاید
ارواح پارساست كه می ماند؟

شاید صدای روح ، صدای دل
وآن شعله ی ذكاست كه می ماند؟

گیرم كه مانْد _فرض و خیال_ اما
با كیست، یا كجاست كه می ماند؟

روحی جماد و بی حركت، یا آنك
در نشو و ارتقاست كه می ماند؟

ماندن چه سود، بی تپش و تابش
سنگ است؟ یا گیاست كه می ماند؟

دیهور گفت : هیچ نمانَد، هیچ
وین آرزو خطاست كه می ماند.

جز خود نخواهد ((او)) _ چه كنم _ وانگاه
ماشاء و ما یشاست كه می ماند؟

قُدُّوسْ دوسْ، هل لَلَه لو، گویا
تنها خدا، خداست كه می ماند



آینده


مطالب مشابه :


یادمان مهدی اخوان ثالث

سیمرغ - یادمان مهدی اخوان ثالث - رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن - سیمرغ




تحلیل شعر باغ بی برگی

مهدي اخوان ثالث(م. اميد) شاعر پرآوازه‌‌ي معاصر (1369-1307هـ .ش.) اولين مجموعه‌ي شعر خود را با نام




اخوان ثالث

اخوان ثالث بود, زال پر سیمرغ را آتش زد و او به یاری آمد و چگونگی شكافتن پهلوی رودابه




مهدی اخوان ثالث

شعر - مهدی اخوان ثالث - شعر نه جوید زال زر را تا بسوزاند پر سیمرغ و پرسد چاره و ترفند




اخوان ثالث

پارسی - اخوان ثالث - دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم - پارسی




پاسخ ماندگار اخوان ثالث به فروغ فرخزاد

مشک خالی - پاسخ ماندگار اخوان ثالث به فروغ فرخزاد - یادنوشته های سیمرغ و كیمیاست كه می




نگاهی به شعر سنگستان سروده¬ی مهدی اخوان ثالث

نگاهی به شعر سنگستان سروده­ی مهدی اخوان ثالث. نه پر سیمرغ یاریش خواهد کرد و نه هفت جاوید




قصه ی شهر سنگستان: مهدی اخوان ثالث

قصه ی شهر سنگستان: مهدی اخوان ثالث. قصه ی شهر نه جوید زال زر را تا بسوزاند پر سیمرغ و




مستم و دانم که هستم من (نماز) (شعری از اخوان ثالث )

اشعار نماز - مستم و دانم که هستم من (نماز) (شعری از اخوان ثالث ) گروه فرهنگ و هنر سیمرغ.




برچسب :